دانلود و خرید کتاب خانه گربه ها هیوا قادر ترجمه مریوان حلبچه‌ای
تصویر جلد کتاب خانه گربه ها

کتاب خانه گربه ها

معرفی کتاب خانه گربه ها

کتاب خانه گربه ها نوشتهٔ هیوا قادر و ترجمهٔ مریوان حلبچه‌ ای است. نشر ثالث این کتاب را منتشر کرده است. این اثر رمانی کُردی از مجموعهٔ «چریکهٔ کردستان» است که برای نخستین‌ بار به فارسی ترجمه شده است.

درباره کتاب خانه گربه ها

کتاب خانه گربه ها رمانی از ادبیات کُرد نوشتهٔ هیوا قادر است. در بخش ابتدایی کتاب زندگی‌نامهٔ نویسنده و فهرستی از آثار منتشرشدهٔ او قرار گرفته است. هیوا قادر رمان «خانهٔ گربه‌ها» را در سال ۲۰۱۸ منتشر کرده است. داستان از جایی آغاز می‌شود که دو هفته پیش‌از فرارسیدن سال نو حکم دادگاه به دست راوی داستان می‌رسد: یک ماه زندان! این سنگین‌ترین حکمی بود که پس از ۴۰ سال زندگی روی این سیارۀ سبز گرفته بود. همان روز دادگاه، وقتی از سالن بیرون آمد، وکیل گفت به او گفته بود که نگران نباشد؛ زیرا مجازات یک ماه زندان به معنی زندان رفتن نیست، بلکه به جای آن، باید در روز هشت ساعت در جایی کار اجباری انجام دهد. در آن لحظه راوی یاد «اَندش سونسون»، ناظر ادارۀ کل، می‌افتد. او یک هفته پیش از جلسۀ دادگاه به درخواست خودش، باشگاه‌های ورزشی، کلیسا و صلیب سرخ را به او پیشنهاد کرد، اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کرد مجازاتش به کار اجباری در خانۀ گربه‌ها کشیده شود. چه ماجراهایی پیش راوی است؟ این رمان را بخوانید تا بدانید.

خواندن کتاب خانه گربه ها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی کُرد و علاقه‌مندان به قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره هیوا قادر

هیوا قادر در ۱۹۶۴ در محلهٔ چهارباغ سلیمانیه به دنیا آمد. دوران تحصیلش را در سلیمانیه به پایان رسانده است. کاردانی رشتهٔ مدیریت را در کرکوک به پایان رسانده است. در جنگ عراق و ایران شرکت نکرده است و به‌عنوان سرباز فراری در سلیمانیه مخفی بوده است. در ۱۹۹۲ به تبعید خودخواسته رفته و تا ۲۰۱۱ در سوئد زندگی کرده است. در ۱۹۹۶ مدیر مسئول مجلهٔ (رَهَند) «بُعد» استکهلم بوده است. از ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ عضو هیئت تحریریهٔ مجلهٔ «سردم» (دوران معاصر) بوده است. او سردبیری مجلهٔ «ادبیات معاصر» را به عهده داشته است. او در بسیاری از مجله‌ها و روزنامه‌های کردستان و خارج کردستان آثارش را به چاپ رسانده و بخشی از آثارش به زبان‌های عربی، فارسی، ترکی، انگلیسی و سوئدی منتشر شده است. «چشم‌های زرد»، «کلاهم پر از باران و گل»، «آینه‌های سرابی»، «قاره‌ای از خون» و «دو دانه برف» از جمله آثار این نویسنده است.

بخشی از کتاب خانه گربه ها

«همزمان با شروع به کار پیا و دادن یک سری اطلاعات به او، که اولین روز کار داوطلبانه‌اش در خانۀ گربه‌ها بود، بدون این‌که از پیش چیزی از او بپرسم، خودش دربارهٔ سفر همسرش به «کوه یاو یای» که یکی از زیباترین جزیره‌های تایوان بود، صحبت کرد. پیا گفت تا زمانی که از طرف دفتر مسافرتی این اطمینان را به شوهرش نداده بودند که در آن‌جا به صورت اتفاقی هم گربه‌ای نخواهد دید، تصمیم به سفر نگرفت. به او گفتند در این جزیرۀ سبز و بزرگ که در آن دریای آبی ابدی همچون سنگی بود که درخت‌ها در آن مثل بوته‌هایی سبز شده‌اند، می‌تواند بیش‌تر اوقاتش را درون قایق و در آب بگذراند. پیا آن‌قدر دربارهٔ شوهرش صحبت کرد که من به خودم اجازه ندادم هیچ سؤالی از او بپرسم. پیش خودم گفتم بهتر است جواب‌هایش در چند روز آینده کنجکاوی‌های شاشتین دربارۀ او را کم کند، نه من؛ چون من بیش‌تر کار اجباری‌ام را انجام داده بودم و به زودی آن‌جا را ترک می‌کردم. از طرفی پیا هم از شوق نگاه کردن به گربه‌ها و دست کشیدن بر پشت و دم آن‌ها، چیزی به یاد نمی‌آورد. خیلی شاد و خندان بود. می‌گفت به خاطر همسرش پانزده سال است که از ته دل نتوانسته است گربه‌ها را در آغوش بگیرد و پشت گردنشان را بخاراند و آن‌ها را سفت به خودش بچسباند و موهایشان در موها و چروک لباس‌های او درآمیزد. به خاطر این‌که همسرش تا حد مرگ و تنگی نفس به گربه‌ها حساسیت دارد، نمی‌تواند به هیچ وجه به گربه‌ها نزدیک شود. پیا از خوشحالی مثل بچه‌ای که در باغچه‌ای از گل‌های رز از روی این گل به روی آن گل خم شود و بینی‌اش را روی گل‌ها بگذارد و از ته دل آن‌ها را ببوید، تک‌تک گربه‌ها را می‌گرفت و آن‌ها را بو می‌کرد. می‌گفت خیلی دلم برای بوی آن‌ها تنگ شده است، دلم برای رنگ مو و چشم و تیزی سبیلشان تنگ شده است، گوشم دلتنگ شنیدن میومیو و خرخرشان است. او حتی گفت: «تعجب نکن، جیش آن‌ها را هم بو می‌کنم.»

اگر ساعت نباشد، زمان از حرکت نمی‌ایستد. اتفاق‌ها پشت سر هم همچون سنگ‌ریزه‌های درون رودخانه خیز برمی‌دارند و آب روزگار آن‌ها را با خود می‌برد. چند دقیقه مانده به ساعت ده صبح، زنگ در را زدند. شاشتین و کارینا قبلاً به توافق رسیده بودند که نیازی نیست از آیفون جواب بدهند، خودشان می‌توانند در را باز کنند. هر دوی آن‌ها متفاوت‌تر از روزهای دیگر، لباس‌های رسمی پوشیده و خود را آراسته بودند. روی نوک پا به سمت در، به استقبال زیبا خانم و فرشته، دخترش، رفتند و آن‌ها را به داخل خانۀ گربه‌ها راهنمایی کردند. زیبا خانم، برعکس فرشته که همچون بیش‌تر خانم‌های ایرانی موهای زرد را دوست داشت، موهایش خاکستری و بلند و دست‌نخورده بود، با دو ابروی نازک و کمانی و لباسی سرتاپا سیاه. چال روی گونه‌اش، به مرکز چهرۀ سبزه‌اش تبدیل شده بود، چشمان سبزش هم تمام اندوه و ماتم چهره‌اش را نشان می‌داد.»

SimorQ
۱۴۰۳/۰۷/۱۹

نویسنده همه کاری کرده تا داستانش جذاب باشه، از به خدمت گرفتن تخیل در موضوعاتی چون پدیده غیرمادی، غم غربت و مهاجرت و تنهایی آدمهای قرن اخیر، عشق، خیانت، جنون و حتی موضوع به روزی چون گربه ها ولی لحن

- بیشتر

حجم

۲۰۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

حجم

۲۰۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۱ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۵۰۰
تومان