کتاب سیمای رامبراند
معرفی کتاب سیمای رامبراند
کتاب سیمای رامبراند نوشتهٔ چارلز ال. می و ترجمهٔ علی اصغر بهرام بیگی است. انتشارات علمی و فرهنگی این ناداستان را روانهٔ بازار کرده است. این اثر دربردارندهٔ زندگینامهٔ رامبراند، نقاش هلندی است.
درباره کتاب سیمای رامبراند
کتاب سیمای رامبراند حاوی ناداستان است. چارلز ال. می در این کتاب زنادگینامهٔ رامبراند را شرح داده است. نخستین جلوهای که از رامبراند در دست است، یک چهرهنگاری از خود هنرمند است: یکی از نخستین سیاهقلمهایی که از او برجا مانده و از یادگارهای دوران ۲۴سالگی اوست. صاحب چهره مستقیماً به روبهروی خویش مینگرد. این اثر در ۲۷ فصل نگاشته شده است.
در یک تقسیمبندی میتوان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشتههایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرد، اطلاق میشود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص یا ارائهٔ اطلاعات و بهدلایلی دیگر شروع به نوشتن میکند. در مقابل، در نوشتههای غیرواقعیتمحور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز میزند و این گونه بهعنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیتمحور) طبقهبندی میشود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم همنوعان است (البته نه بهمعنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ مبتنی بر واقعیت، از هدفهای دیگر ناداستاننویسی است. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمونهای بیشماری میپردازد و فرمهای گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی میتواند شامل اینها باشند: جستارها، زندگینامهها، کتابهای تاریخی، کتابهای علمی - آموزشی، گزارشهای ویژه، یادداشتها، گفتوگوها، یادداشتهای روزانه، سفرنامهها، نامهها، سندها، خاطرهها و نقدهای ادبی.
خواندن کتاب سیمای رامبراند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ناداستان و قالب زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سیمای رامبراند
«سرانجام پس از همهٔ این نامهنگاریها دون آنتونیو حاضر میشود تابلوی اسکندر را به همان وضعی که بود قبول کند و اجرت درخواستی رامبراند را نیز به همان مبلغ بپردازد. به علاوه تابلوی هومر را پس از تکمیل شدن میپذیرد و اجرت دلخواه رامبراند را در مقابل میپردازد و در مجموع خود را کامیاب و برنده میانگارد. دون آنتونیو نشان میدهد که یک آدم پولدار اهل ولایت و پایبند به غرور و خودخواهی شخصی نیست و نمیگذارد رفتار رامبراند، هرچند هم گستاخانه به نظر آید، در قضاوت او نسبت به یک هنرمند طراز اول اثر بگذارد. میزان تحسین دون آنتونیو نسبت به رامبراند از این نکته معلوم میشود که در اواخر دههٔ ۱۶۶۰ به نمایندهاش در هلند دستور میدهد در حدود دویست سیاهقلم اثر رامبراند خریداری کند، و چند سال بعد نیز وقتی متن آخرین وصیتنامهاش را تنظیم میکند آن سه تابلوی رامبراند، یعنی ارسطو، اسکندر، و هومر را در فهرست ویژهای از اشیای مجموعهٔ هنری خود میگنجاند و به بازماندگانش اکیداً دستور میدهد پس از مرگش هیچ گاه درصدد فروش آن تابلوها برنیایند.
از میان این سه تابلو، سومین تابلو، که هومر را نشان میدهد، از آن دو تای دیگر جذابتر و هیجانانگیزتر است. در این تابلو پیرمردی فقیر و فرسوده از رنجهای روزگار و البته نابینا به کلی تنها و مستغرق در افکار خویش نشان داده شده است. این تابلو نیز به وضعی سالم و بیعیب باقی نمانده است؛ در قرن هجدهم در حریقی دستخوش آسیب شده و قسمتی از اطراف آن که سوخته بعداً بریده و مرمت گشته است. تابلو در صورت اصلی و نخستین خویش ظاهراً هومر را نشان میداده که به شهر کیومی رسیده است (شهری در نزدیکی ناپل که ظاهراً نخستین پایگاه یونانیان در ایتالیا بوده است).
به موجب روایات تاریخی، وقتی هومر به شهر کیومی وارد میشود تا در آنجا اشعار مشهور و محبوب خود را با آواز بخواند، متوجه میشود گروهی از اهالی آن شهر به ویژه از طرز شعرخوانی او خیلی خوششان آمده است. از این رو به ساکنان کیومی پیشنهادی عرضه میدارد: اگر شهروندان کیومی حاضر شوند به او جا و مکان بدهند و خاطرش را از بابت امرار معاش آسوده سازند، او نیز در مقابل، شهر کیومی را در اشعارش مشهور خواهد ساخت.
این پیشنهاد هومر به اطلاع شورای شهر کیومی رسانده میشود و شمار زیادی از اعضای شورا از آن استقبال میکنند ولی یکی از اعضا میگوید اگر شهر کیومی بخواهد همهٔ هومرهای دنیا را بپذیرد ــ منظورش اشخاص نابیناست ــ زمانی نمیگذرد که همهٔ نابینایان به این شهر هجوم خواهند آورد. این استدلال موجب میشود که شهر کیومی هومر را در آغوش خود نپذیرد و با این کار ننگ جاودانی را بر پیشانی شهر منقوش کند (ولی هومر در هر حال با آن پیشنهادِ خود شهر کیومی را در تاریخ مشهور ساخت). این داستان مربوط به هومر در زمان رامبراند کاملاً شناختهشده بود و به ویژه در بین جماعت نقاشان هلند، که بسیاری از آنان در فقر و تنگدستی زندگی را بدرود میگفتند، این داستان مقبولیت بیشتری داشت.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۲۸ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۲۸ صفحه