کتاب عذاب شبانه ماریکه لوکاس رینفلت + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب عذاب شبانه

کتاب عذاب شبانه

معرفی کتاب عذاب شبانه

کتاب الکترونیکی «عذاب شبانه» نوشتهٔ ماریکه لوکاس رینفلت و با ترجمهٔ مهسا احتشام‌زاده، اثری است که نشر هیرمند آن را منتشر کرده است. این کتاب در دستهٔ رمان‌های معاصر قرار می‌گیرد و داستانی را روایت می‌کند که در بستر زندگی روستایی و خانوادگی شکل می‌گیرد. «عذاب شبانه» با نگاهی موشکافانه به روابط خانوادگی، سوگواری و تجربهٔ فقدان، مخاطب را به دنیای کودکی و نوجوانی در فضایی سرد و مذهبی می‌برد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب عذاب شبانه

«عذاب شبانه» رمانی است که در قالب داستانی اول‌شخص و از زاویه‌دید یک کودک روایت می‌شود. ماریکه لوکاس رینفلت، نویسندهٔ هلندی، در این اثر به زندگی خانواده‌ای کشاورز در روستایی در جنوب هلند می‌پردازد. فضای کتاب آمیخته با عناصر مذهبی، سنت‌های روستایی و دغدغه‌های روزمرهٔ یک خانواده است که با مرگ و سوگواری دست‌وپنجه نرم می‌کنند. این رمان در سال‌های اخیر توجه زیادی را در سطح بین‌المللی به خود جلب کرده و نسخهٔ انگلیسی آن موفق به دریافت جایزهٔ بوکر بین‌المللی شده است. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت‌های جزئی‌نگر و توصیف‌های دقیق از زندگی روزمره و احساسات شخصیت‌ها بنا شده و با نثری موجز و گاه شاعرانه، تجربهٔ فقدان، اضطراب و رشد را از نگاه کودکی که در حال عبور از مرزهای معصومیت است، به تصویر می‌کشد. «عذاب شبانه» اثری داستانی است که با تمرکز بر جزئیات زندگی خانوادگی و تأثیرات روانی فقدان، تصویری ملموس و گاه تلخ از بلوغ و سوگواری ارائه می‌دهد.

خلاصه داستان عذاب شبانه

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «عذاب شبانه» با روایت دختری نوجوان آغاز می‌شود که در خانواده‌ای کشاورز و مذهبی در روستایی کوچک زندگی می‌کند. فضای سرد و سخت زمستان، روابط پیچیدهٔ خانوادگی و حضور پررنگ سنت‌ها و باورهای مذهبی، بستر اصلی روایت را شکل می‌دهد. محور اصلی داستان، مرگ ناگهانی برادر بزرگ‌تر خانواده، متیس، است که در جریان یک حادثهٔ اسکی روی یخ جان خود را از دست می‌دهد. این اتفاق، خانواده را در شوک و سوگواری عمیقی فرو می‌برد و هر یک از اعضا به شیوهٔ خود با غم و فقدان دست‌وپنجه نرم می‌کنند. راوی با نگاهی کودکانه اما دقیق، جزئیات زندگی روزمره، مناسک مذهبی، روابط با والدین و خواهر و برادرانش را بازگو می‌کند. او در تلاش است معنای مرگ، ایمان و بزرگ‌شدن را درک کند و با احساس گناه، ترس و امیدهای کودکانه‌اش روبه‌رو شود. روایت، پر از تصاویر حسی و خاطراتی است که میان واقعیت و خیال در نوسان‌اند؛ از صبحانه‌های خانوادگی و بازی‌های کودکانه تا مواجهه با تابوت برادر و مراسم تدفین. در پس این جزئیات، دغدغه‌های عمیق‌تری چون ترس از دست‌دادن والدین، اضطراب‌های بلوغ و تلاش برای حفظ پیوندهای خانوادگی نهفته است. داستان بدون افشای پایان، مخاطب را با تجربهٔ سوگواری، رشد و جست‌وجوی معنا در دل تاریکی‌ها همراه می‌کند.

چرا باید کتاب عذاب شبانه را بخوانیم؟

این کتاب با روایتی صمیمی و بی‌واسطه، تجربهٔ سوگواری و مواجهه با فقدان را از زاویهٔ دید یک کودک به تصویر می‌کشد. «عذاب شبانه» با پرداختن به جزئیات زندگی روزمره و احساسات متناقض شخصیت‌ها، فرصتی فراهم می‌کند تا خواننده با دنیای درونی کودکی که با مرگ و اضطراب‌های بزرگ‌شدن روبه‌روست، هم‌دل شود. اثر، تصویری ملموس از تأثیرات روانی فقدان و نقش سنت‌ها و باورهای مذهبی در شکل‌گیری هویت فردی ارائه می‌دهد. مطالعهٔ این کتاب می‌تواند به درک بهتر سوگواری، رشد و پیچیدگی‌های روابط خانوادگی کمک کند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ معنای زندگی و مرگ وادارد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ «عذاب شبانه» برای علاقه‌مندان به رمان‌های معاصر، داستان‌های خانوادگی و آثاری با محوریت سوگواری و بلوغ مناسب است. این کتاب به‌ویژه برای کسانی که دغدغهٔ فهم تجربهٔ فقدان، روابط والدین و فرزندان یا تأثیر سنت‌های مذهبی بر زندگی روزمره را دارند، پیشنهاد می‌شود. همچنین مخاطبانی که به روایت‌های جزئی‌نگر و توصیف‌های حسی علاقه‌مندند، از این اثر بهره خواهند برد.

بخشی از کتاب عذاب شبانه

«از ده سالگی دیگر کاپشنم را درنیاوردم. آن روز صبح مامان یکی‌یکی بهمان پماد مالیده بود تا از سرما در امان بمانیم. پماد پستان گاو که از یک قوطی بوگنای زرد بیرون می‌آمد و معمولاً فقط برای پستان گاوهای شیرده استفاده می‌شد. تا ترک نخورد پینه نبندد و توده‌های گل کلمی نزند. در جعبه آن‌قدر چرب بود که فقط با دستمال سفره می‌شد بازش کنی. بوی پستان آب‌پز می‌داد همان قطعه‌های سفتی که بعضی وقت‌ها توی قابلمهٔ روی اجاق‌گازمان می‌دیدم با نمک و فلفل می‌پخت. از آن‌ها می‌ترسیدم. درست مثل بوی گند پماد روی پوستم. مامان انگشت‌های گوشتالویش را توی صورت‌هایمان فرو می‌کرد مثل وقت‌هایی که دست می‌کشید روی پنیرهای گرد تا ببیند پوسته‌شان عمل آمده است یا نه. گونه‌های سفیدمان زیر نور چراغ آشپزخانه که پر از آن مگس بود برق می‌زد. سال‌ها بود می‌خواستیم آباژور بخریم. یکی از آن قشنگ‌هایش که گل داشت. اما هر وقت یکی از آن‌ها را در روستا می‌دیدیم مامان نمی‌توانست تصمیمش را بگیرد. سه سال بود همین کار را می‌کرد. آن روز صبح هم، که دو روز مانده بود تا کریسمس، شست‌های لیزش را توی کاس چشم‌هایم حس کردم یک لحظه ترسیدم آن‌قدر محکم فشار دهد که تخم چشم‌هایم مثل تیله یلقی بپرد به کاسهٔ سرم و او بگوید: «وقتی چشم‌هایت همیشه دودو می‌زنند و هیچ‌وقت آن‌ها را مثل یک آدم واقعی آرام نگه نمی‌داری همین می‌شود دیگر، به خداوند خیره نمی‌شوی. هر آن ممکن است در آسمان باز شود.» اما اینجا در آسمان فقط موقع کولاک باز می‌شود؛ چیزی نیست که مثل احمق‌ها به آن زل بزنی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

حجم

۱٫۳ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان