دانلود و خرید کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم) پونه سعیدی
تصویر جلد کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)

کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)

نویسنده:پونه سعیدی
انتشارات:نشر موج
امتیاز:
۴.۸از ۶۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)

کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم) نوشتهٔ پونه سعیدی در نشر موج منتشر شده است. این مجموعه کتاب رمانی فانتزی و جذاب است که جلد سوم آن با نام خون شوم منتشر شده است.

درباره کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)

کتاب کوازار داستان ساتی و سارا دو خواهر هستند که با هم در یک خانه زندگی می‌کنند و پدر و مادرشان را طی ۲ سال گذشته ازدست‌داده‌اند. ساتی برنامه‌نویس است و در یک شرکت کار می‌کند. اول از کارش ناراضی است؛ اما وقتی قرار می‌شود دربارهٔ پرونده‌ای خاص کار کنند نظرش تغییر می‌کند. سال‌ها نوسانات برق در قسمت‌های مختلف و عجیب شهر رخ می‌دهد. نوساناتی از انرژی که هیچ توجیه علمی ندارد، اما به هم مربوط است. این نوسانات مسیر نامرئی مشترکی دارد که نقاط خاصی را به هم مربوط می‌کند. ۲ سال کدنویسی و تلاش شبانه‌روزی ساتی جواب داده است و توانسته است یک شبکهٔ کامل درست کند که نوسان انرژی هرجای شهر را ردیابی کند. اما اوضاع ساده نیست. او وارد ماجرایی پیچیده و خطرناک شده است که ممکن است از آن سالم بیرون نیاید.

خواندن کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان‌های فانتزی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)

«از این ناتوانی غم سنگینی تو وجودم لبریز شد. لب زدم، کاش می‌شد جبران کرد، این فکرم مثل یه نسیم ملایم از وجودم گذشت و وجودمون انگار تو یه گوی آساره فرو رفت، دستی انگار ما رو به عقب کشید. از بهشت دور شدیم، دور و دورتر و... انگار به سمت زمین سقوط کردیم. اتفاقات از جلوی چشمم دوباره گذشت. تو سیاهی مطلق فرو رفتیم و لحظۀ بعد پلک زدم. دوباره داخل جسمم بودم! من... وسط این دالان! درست جایی که تیر خوردم، اما دقیقاً چند لحظه قبل از ورود تیر به بدنم! به اخوان روبه‌روم نگاه کردم! خون لبش رو پاک کرد و لب زد: «برام نکتار بیار!»

آرزو از کنارش محو شد و خدای من! همۀ این اتفاقات رو دیده بودم! سردرگم بودم. من یک‌بار این لحظه رو زندگی کردم و دوباره؟! یعنی دوباره اتفاق افتاد؟ یعنی این فرصت دوبارۀ منه؟ همون لحظه به خودم اومدم... مکث نکردم و سریع خم شدم رو زمین. صدای خفه‌ای از اخوان بلند شد و سرم رو بلند کردم؛ تیر چوبی این‌بار درست وسط سینۀ اخوان بود! تیری که اگه من خم نمی‌شدم، بین بال‌های من فرو می‌رفت!

اخوان با درد تلوتلو خورد، عقب رفت. به دیوار دالان چسبید، خیره به پشت سر من بود. به آرزو!

اخوان با شوک لب زد: «تو... منو...»، اما نتونست حرفش رو تموم کنه و بی‌هوش رو زمین افتاد. برگشتم سمت آرزو! با چشم‌های شوکه! با نگاه ناباور! با بدنی که می‌لرزید، شوکه به من نگاه کرد و گفت: «چطور؟ چطور فهمیدی؟»

پوزخندی بهش زدم و لب زدم: «تو هرگز نمی‌تونی درکش کنی!» با گفتن این حرف کریستال‌هام رو ادامه دادم تا روی زمین. نمی‌خواستم دیگه به آرزو فرصت فرار بدم. از این اتفاق ساتی شوکه به من نگاه کرد! تو سرم گفت: «سام این‌جوری من نمی‌تونم اکوان‌های دورگه رو...»

اما حرفش قطع شد! نگاهش به اخوان افتاد و تیر! شوکه برگشت سمت آرزو... لب زد: «خدای من... من این صحنه رو قبلاً دیدم!»

به من نگاه کرد و هردو لبخند زدیم، نمی‌دونم چه اتفاقی افتاد، اما شک ندارم اینجا چیزی شبیه به معجزه اتفاق افتاد.»»

کاربر ۵۸۰۳۲۹۳tina
۱۴۰۲/۰۱/۱۹

مثل بقیه رمان ها عالی وبی نظیر خوشحالم که بالاخره کوازار رو تموم کردم ولی ناراحتم که ازدنیای فرشته ها سقوط کردم به دنیای ادمای عادی😭

_abolfazl_mo_
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

عالی بود تنها نویسنده ای هستین که همه رماناشو دوست دارم و باهاشون زندگی کردم♡♡♡

parmida_i
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

مثل همیشه یه شاهکار پر هیجان و جذاب دیگه از ملکه ی خیال 😍❤️

Rosa
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

عالللی یکی از زیبا ترین کتاب هایی که خوندم البته قلم خانم سعیدی و کتاب هاشون یکی از یکی بهتره 💕❤️❤️❤️

کاربر ۴۹۲۴۷۶۸
۱۴۰۲/۰۲/۲۲

مثل همیشه عالی بود. داستانی پر از فراز و نشیب که با حس‌آمیزی و قلم خوب و روان نویسنده، روند هیجانی و خوبی داشت. داستان پردازی و شخصیت پردازی داستان خوب بود. زبان محاوره بود و تنها ایرادی که داشت،

- بیشتر
Arefeh Arezoomand
۱۴۰۲/۰۲/۰۳

عالی بود😍

Maryam Ghalkhani
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

عالیه😍😍

simin
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

عالی بود، مثل دو جلد قبلی، اگه رمان فانتزی دوست دارید حتما این سه کتاب رو از دست ندین

aidwnr
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

سه گانه کوازار یکی از بهترین و به یاد موندنی ترین کتابها برای من بود💙💙

fatemehnourikhani
۱۴۰۲/۰۲/۰۲

و بالاخره جلد سوم این رمان فوق العاده مثل همیشه پر از سوپرایزهای باور نکردنی... مرسی برای انتشار این رمان بی نظیر👌🏻👌🏻💕💕

گاهی وسط مشکلات هستی، چیزی حل نشده، مشکلی از سر راهت برداشته نشده، اما امید داری و این امید حالت رو خوب می‌کنه!
simin
خدا گاهی مستقیم معجزه می‌کنه و گاهی توسط بنده‌هاش معجزه رو به سمت ما می‌فرسته.
کاربر ۸۶۳۴۵۲۳

حجم

۲۳۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۶۷ صفحه

حجم

۲۳۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۶۷ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
۳۰,۵۰۰
۵۰%
تومان