کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)
معرفی کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)
کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم) نوشتهٔ پونه سعیدی در نشر موج منتشر شده است. این مجموعه کتاب رمانی فانتزی و جذاب است که جلد سوم آن با نام خون شوم منتشر شده است.
درباره کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)
کتاب کوازار داستان ساتی و سارا دو خواهر هستند که با هم در یک خانه زندگی میکنند و پدر و مادرشان را طی ۲ سال گذشته ازدستدادهاند. ساتی برنامهنویس است و در یک شرکت کار میکند. اول از کارش ناراضی است؛ اما وقتی قرار میشود دربارهٔ پروندهای خاص کار کنند نظرش تغییر میکند. سالها نوسانات برق در قسمتهای مختلف و عجیب شهر رخ میدهد. نوساناتی از انرژی که هیچ توجیه علمی ندارد، اما به هم مربوط است. این نوسانات مسیر نامرئی مشترکی دارد که نقاط خاصی را به هم مربوط میکند. ۲ سال کدنویسی و تلاش شبانهروزی ساتی جواب داده است و توانسته است یک شبکهٔ کامل درست کند که نوسان انرژی هرجای شهر را ردیابی کند. اما اوضاع ساده نیست. او وارد ماجرایی پیچیده و خطرناک شده است که ممکن است از آن سالم بیرون نیاید.
خواندن کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب کوازار (جلد سوم، خون شوم)
«از این ناتوانی غم سنگینی تو وجودم لبریز شد. لب زدم، کاش میشد جبران کرد، این فکرم مثل یه نسیم ملایم از وجودم گذشت و وجودمون انگار تو یه گوی آساره فرو رفت، دستی انگار ما رو به عقب کشید. از بهشت دور شدیم، دور و دورتر و... انگار به سمت زمین سقوط کردیم. اتفاقات از جلوی چشمم دوباره گذشت. تو سیاهی مطلق فرو رفتیم و لحظۀ بعد پلک زدم. دوباره داخل جسمم بودم! من... وسط این دالان! درست جایی که تیر خوردم، اما دقیقاً چند لحظه قبل از ورود تیر به بدنم! به اخوان روبهروم نگاه کردم! خون لبش رو پاک کرد و لب زد: «برام نکتار بیار!»
آرزو از کنارش محو شد و خدای من! همۀ این اتفاقات رو دیده بودم! سردرگم بودم. من یکبار این لحظه رو زندگی کردم و دوباره؟! یعنی دوباره اتفاق افتاد؟ یعنی این فرصت دوبارۀ منه؟ همون لحظه به خودم اومدم... مکث نکردم و سریع خم شدم رو زمین. صدای خفهای از اخوان بلند شد و سرم رو بلند کردم؛ تیر چوبی اینبار درست وسط سینۀ اخوان بود! تیری که اگه من خم نمیشدم، بین بالهای من فرو میرفت!
اخوان با درد تلوتلو خورد، عقب رفت. به دیوار دالان چسبید، خیره به پشت سر من بود. به آرزو!
اخوان با شوک لب زد: «تو... منو...»، اما نتونست حرفش رو تموم کنه و بیهوش رو زمین افتاد. برگشتم سمت آرزو! با چشمهای شوکه! با نگاه ناباور! با بدنی که میلرزید، شوکه به من نگاه کرد و گفت: «چطور؟ چطور فهمیدی؟»
پوزخندی بهش زدم و لب زدم: «تو هرگز نمیتونی درکش کنی!» با گفتن این حرف کریستالهام رو ادامه دادم تا روی زمین. نمیخواستم دیگه به آرزو فرصت فرار بدم. از این اتفاق ساتی شوکه به من نگاه کرد! تو سرم گفت: «سام اینجوری من نمیتونم اکوانهای دورگه رو...»
اما حرفش قطع شد! نگاهش به اخوان افتاد و تیر! شوکه برگشت سمت آرزو... لب زد: «خدای من... من این صحنه رو قبلاً دیدم!»
به من نگاه کرد و هردو لبخند زدیم، نمیدونم چه اتفاقی افتاد، اما شک ندارم اینجا چیزی شبیه به معجزه اتفاق افتاد.»»
حجم
۲۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۷ صفحه
حجم
۲۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۶۷ صفحه
نظرات کاربران
مثل بقیه رمان ها عالی وبی نظیر خوشحالم که بالاخره کوازار رو تموم کردم ولی ناراحتم که ازدنیای فرشته ها سقوط کردم به دنیای ادمای عادی😭
عالی بود تنها نویسنده ای هستین که همه رماناشو دوست دارم و باهاشون زندگی کردم♡♡♡
مثل همیشه یه شاهکار پر هیجان و جذاب دیگه از ملکه ی خیال 😍❤️
عالللی یکی از زیبا ترین کتاب هایی که خوندم البته قلم خانم سعیدی و کتاب هاشون یکی از یکی بهتره 💕❤️❤️❤️
مثل همیشه عالی بود. داستانی پر از فراز و نشیب که با حسآمیزی و قلم خوب و روان نویسنده، روند هیجانی و خوبی داشت. داستان پردازی و شخصیت پردازی داستان خوب بود. زبان محاوره بود و تنها ایرادی که داشت،
عالی بود😍
عالیه😍😍
عالی بود، مثل دو جلد قبلی، اگه رمان فانتزی دوست دارید حتما این سه کتاب رو از دست ندین
سه گانه کوازار یکی از بهترین و به یاد موندنی ترین کتابها برای من بود💙💙
و بالاخره جلد سوم این رمان فوق العاده مثل همیشه پر از سوپرایزهای باور نکردنی... مرسی برای انتشار این رمان بی نظیر👌🏻👌🏻💕💕