کتاب غم نامه معماری ایران در گذر زمان
معرفی کتاب غم نامه معماری ایران در گذر زمان
کتاب غم نامه معماری ایران در گذر زمان نوشتهٔ علی اصغر مصطفوی است. انتشارات امید سخن این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، فصل اول از کتاب «اندیشه در ایرانزمین» است که در ۱۷ فصل از همین انتشارات در سال ۱۳۹۹ منتشر شده است.
درباره کتاب غم نامه معماری ایران در گذر زمان
کتاب غم نامه معماری ایران در گذر زمان که با جملهای از «قائم مقام فراهانی» آغاز شده، به ما یادآوری میکند که در طول تاریخ ایران، نامهای خیانتپیشگان و جانیان و دلقکها و صاحبان رقاصخانه و پیالهفروشان ثبت صفحات تاریخ شده، اما از سازندگان بناهای شکوهمند و ماندگار، کاخهای هشتبهشت و تیسفون و تختجمشید تا پلهای شگفتآوری چون پل خواجو و اللهوردیخان و ایوان مدائن و قلعهٔ بم نامی برده نشده است.
چرا؟ کتاب حاضر کوشیده است به چنین پرسشی پاسخ بگوید.
خواندن کتاب غم نامه معماری ایران در گذر زمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران تاریخ معماری ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب غم نامه معماری ایران در گذر زمان
«این نادیده انگاشتنها و خود کوچک بینیها و کناره گرفتن از پدیدههای هنری و در کنار آن، معماری بومی، نوعی ناامیدی و بیتفاوتی هنری در میان ایرانیان پدیدار ساخت، که مایه یأس ملت در امر خلاقیتهای معماری گردید، تا جایی که داریوش بزرگ، هنگامی که در صدد برآمد، کاخ آپادانای شوش را پیریزی کند، در میان ایرانیان، معماران و صنعتگران قابلی که بتوانند از عهده آن برآیند - نیافت و بناگزیر، از صنعتگران و هنرمندان و معماران دیگر کشورها یاری جست، بطوری که از یک کتیبه آجری که در شوش یافت شده و در آن از معماران ملیتهای گوناگون نام برده شده - برمیآید که - سنگ تراشان را از یونانیان و ساردیان طلاکاران را از میان مصریان، چوب کاران را از میان ساردیان و مصریان، آجرپزان را از هنرمندان بابلی انتخاب کرد، و نقش ایرانیان در کار برآوردن کاخ تقریباً هیچ بوده است.
این طرز تفکر مسموم کننده، پس از انقراض سلسله ساسانی و ورود تازیان به ایران، به دوره اسلامی نیز راه یافت؛ بطوری که در روایات مورخان ایرانی و تازی، ابداع هنر معماری و شهرسازی را به پادشاهان باستانی ایران نسبت داده، نقش معماران و توده مردم را در بنیان شهرها و تمدنهای بشری به هیچ انگاشتهاند.
بنابراین نوشتهها، اغلب شهرهای ایران بدست کیومرث، تهورث، هوشنگ جمشید و شاهپورها پیریزی شده است، در این میان، فقط فردوسی است که از بنیانگذاری شهری، نه به دست کیومرث سخنی به میان آورده و نه به دست هوشنگ و تهمورث و جمشید. گویا فردوسی به سخافت چنین طرز تفکری واقف بوده و عمداً آن را از خداینامهای که موضوع خلق شاهنامه بوده، حذف کرده است.
مؤلفان دیگر، درباره شهرهایی که بنیانگذاری آنها را، باین یا آن شاه از پادشاهان اساطیری ایران نسبت میدهند، همداستان نیستند. بنا به روایت طبری، هوشنگ بنیانگذار بابل و شوش بوده است، بنا به روایت دیگر، او شهری را بنا نهاده است که چنانکه گویند، نخستین شهری بوده که پس از شهر دماوند - که آنرا کیومرث ساخته بود - بنا شد. بلعمی از شوش و ری که هوشنگ ساخت، نام برده است. بنا به قول حمزه اصفهانی: «هوشنگ در استخر شاه شد و آهن را استخراج کرد و به ساختن ابزار جنگی دست برد». اما نویسنده مجملالتواریخ گوید استخر را او ساخت و میافزاید، او کهندژ «ری» و شهر دامغان و شهری را در سواد کوفه که گویند خود کوفه است ساخت. ثعالبی باین بسنده میکند که بگوید: «هوشنگ شهرهایی را بنا کرد.» اما نام آن شهرها را نمیبرد. جهشیاری گوید: بلخ را لهراسب ساخت (وزراء و کتاب، ص ۲۹)»
حجم
۱۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه
حجم
۱۳٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۰ صفحه