کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟
معرفی کتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟
خلاصهکتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟ نوشتهٔ اسپنسر جانسون و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. با خواندن این کتاب برای تغییرات آماده باشید.
درباره خلاصهکتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟
با مطالعهٔ خلاصهکتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟ میآموزید: چگونه ترس از تغییر را کنار بگذارید و از ماجراجوییهای زندگی لذت ببرید.
تغییر، جزء جداییناپذیر زندگی است. در واقع تنها امرِ ثابت دنیا، تغییر است و غیرممکن است که بتوانید از آن دوری کنید. حتماً تاکنون در جنبههای گوناگون زندگی خود با تغییر مواجه شدهاید. مهمترین نکته درباره تغییر، نحوه واکنش شما به آن است؛ آیا تغییر باعث میشود آرامش خود را از دست بدهید و دست و پایتان را گم کنید یا اینکه میدانید چگونه با شرایط جدید خو بگیرید و از آن به نفع خود استفاده کنید؟
کتاب «چه کسی پنیر مرا برداشت؟» نوشتهٔ اسپنسر جانسون کتابی است که خواندنش به همگان توصیه میشود. این کتاب مملو از راهکارهایی برای غلبه بر ترس، کنترل صحیح تغییرات بزرگ در زندگی و یافتن راهی برای تحقق رؤیاهاست؛ یعنی مسائلی که همهی مردم در طول زندگی با آنها مواجه میشوند.
«چه کسی پنیر مرا برداشت؟» داستان چهار شخصیت است که در یک هزارتو زندگی میکنند؛ دو موش به نامهای اسنیف و اسکِری و دو آدم کوچولو به نامهای هِم و هاو. این موشها و آدمها در هزارتو به دنبال یافتن پنیر هستند و هر روز صبح از خواب بیدار میشوند تا به دنبال پنیر مطلوبشان بگردند. اما یک روز پس از آنکه منبع عظیمی از پنیر را پیدا میکنند، زندگیشان عوض میشود.
در این داستان، پنیر نماد هر چیزی است که شما در زندگی به دنبال آن هستید. پنیرِ شما میتواند پول، ازدواج، شغل خوب یا یک سفر رؤیایی باشد. با مطالعهٔ این خلاصهکتاب میآموزید که اگر کسی پنیرتان را برداشت، باید چه واکنشی از خودتان نشان دهید.
خواندن خلاصهکتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران خلاصهکتابهای موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از خلاصهکتاب چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد؟
«چرا بسیاری از افراد مانند هِم و هاو در اثر تغییرات بزرگ غافلگیر میشوند؟
به خاطر ترس؛ ترس همان چیزی است که مواجهه با تغییر را بسیار دشوار میکند.
بدون شک، تغییر مستلزم وفق یافتن با یک شرایط جدید و کنار آمدن با مجموعهای از قوانین جدید است. این امر میتواند آزار دهنده و دلسرد کننده باشد و به همین خاطر، ترس از تغییر کاملاً طبیعی است.
هنگامیکه هِم و هاو با ایستگاه پنیر «پ» خالی مواجه شدند، میبایست همچون موشها دوباره به راه میافتادند و برای یافتن پنیر جدید اقدام میکردند، اما ترسشان مانع از انجام هر کاری شد. آنها نگران بودند که مبادا گم شوند یا اینکه دیگر نتوانند پنیری به آن خوبی پیدا کنند.
برای مثال، تصور کنید رابطه عاطفیتان بهم خورده است و یا دچار آسیبی جسمانی شدهاید و دیگر نمیتوانید ورزش مورد علاقهتان را انجام دهید. فقدانی که احساس میکنید، میتواند زندگیتان را بهم بریزد. در چنین شرایطی، تا وقتی گذشته را رها نکنید و به دنبال راههای جدید برای لذت بردن از زندگی نباشید، قادر به بهبودی نخواهید بود. شما باید از جایتان برخیزید و به دنبال پنیر جدیدی بگردید.
هِم و هاو با اینکه حسابی گرسنه بودند، از رها کردن ایستگاه «پ» و جستجو در راههای جدید هزارتو هراس داشتند. در عوض، آنها دیوارهای ایستگاه پنیر «پ» را خراب کردند تا ببینند آیا در پشت آنها چیزی برای خوردن وجود دارد یا خیر؟ اما همهٔ این کارها بیهوده بود. پس از مدتی، هاو تصمیم گرفت به دنبال پنیر جدیدی برود. با این حال، ترس شدیدش مانع او میشد. در نهایت او توانست روش مناسبی برای کنترل ترس خود کشف کند. او تصور کرد که روی تکهای از پنیر مورد علاقهاش نشسته است و با لذت آن را میخورد. همین کار ساده، یعنی تجسم هدفش به او انگیزه داد تا از ایستگاه پنیر «پ» خارج شود. او هرچه دقیقتر هدف خود را تجسم میکرد، انگیزه بیشتری نیز پیدا میکرد.
وقتی که اهدافتان را با جزئیات دقیق تجسم میکنید، تمایل شما برای دستیابی به آنها افزایش پیدا میکند. بنابراین مواقعی که احساس میکنید در شرایط ناگواری قرار گرفته اید و توان تغییر کردن ندارید و یا نمیتوانید ترس خود را مهار کنید، هدفتان را مجسم کنید. این کار به شما انگیزه و انرژی لازم را میدهد تا به سوی هدفتان حرکت کنید.»
حجم
۱۵٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۸ صفحه
حجم
۱۵٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۸ صفحه
نظرات کاربران
مختصر و مفید