کتاب قهرمان های تصادفی
معرفی کتاب قهرمان های تصادفی
کتاب قهرمان های تصادفی نوشتهٔ دنیل استیل و ترجمهٔ پریا خوارزمی است. انتشارات آهین این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان، با وقایع زنجیروارش، یادآوری میکند که چه تعداد سازمان در زمان سفر در محافظت از ما شرکت دارند؛ سازمانهایی همچون تیم امنیتی فرودگاه، سازمان امنیت داخلی و همهٔ سازمانهای فدرال و افراد زبدهٔ تحتپوشش آنها.
درباره کتاب قهرمان های تصادفی
نگارش کتاب قهرمان های تصادفی برای نویسندهٔ آن، دنیل استیل، تجربهای هیجانانگیز و چالش برانگیز بوده است؛ زیرا کنش و برهمکنش در سطوح بسیار زیادی در این رمان رخ میدهد.
با خواندن این رمان میتوانیم دریابیم یا به یاد آوریم که هنگام رخدادن اتفاقات غیرمنتظره، مسئولان مربوطه، چه میکنند و یا اصلاً چه سازمانها و افراد کارکشتهای درگیر میشوند تا پیش از اتفاق، معما را حل و مشکل را برطرف کنند.
شخصیتهای گوناگونی در این رمان وجود دارند:
«مأمور ارشد» یکی از شخصیتهای این رمان است که در امنیت داخلی فرودگاهِ جان اف. کندی باید کارش را درست انجام دهد؛ درحالیکه اعتمادبهنفسش به دلیل حادثهای در گذشته متزلزل شده است. «روانپزشک» در ارزیابی موقعیت کمک میکند. «مأمور جوان بازرسی فرودگاه» بهعنوان مادری مجرد با حس ششمِ خود به حلوفصل شدن واقعه کمک میکند. مسافران، پلیس، مأموران فدرال، خانم خلبان خارقالعادهای که خلبان سابق نیروی هوایی است، خدمه و سرنشینان هواپیما.
نویسنده باور دارد که ما هرگز نمیدانیم چه واکنشی در برابر موقعیتهای غیرمعمول نشان خواهیم داد؛ بیعرضهترین فرد ممکن است بسیار شجاع از کار دربیاید. او میگوید:
«بسیاری از ما در زمانی که کمترین انتظار را داریم قهرمانهای تصادفی از آب درمیآییم.»
خواندن کتاب قهرمان های تصادفی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره دنیل استیل
دنیل استیل با نام کاملِ «دانیل فرنانده دومینیک شولین - استیل» در ۱۴ اوت ۱۹۴۷ میلادی در شهر نیویورک در ایالات متحدهٔ آمریکا به دنیا آمد. وی رماننویسی است که بیش از ۸۰ رمان نوشته و در دههٔ ۱۹۹۰ میلادی جز فعالترین نویسندگان آمریکایی شناخته شده است.
گفته شده است که استیل گاه بهطور همزمان بر روی ۵ پروژه از رمانهایش کار میکند. او در داستاننویسی، اغلب، خانوادههای ثروتمند را رو به یک بحران قرار میدهد و یا از عناصری همچون تهدید بهوسیلهٔ عناصر تاریکی مانند زندان، تقلب، باجخواهی و خودکشی استفاده میکند.
استیل همچنین مجموعه آثاری در زمینهٔ داستان کودکان و شعر دارد.
از بیش از ۲۰ اثر از این نویسندهٔ امریکایی برای تولید فیلمهای سینمایی و تلویزیونی اقتباس و برداشت شده و دو اقتباس از کتابهایش نیز برندهٔ جایزه گولدن گلوب شدهاند.
برخی از آثار دنیل استیل که به فارسی برگردانده شدهاند، عبارتاند از:
دلبر، دختری با چشمهای آبی، الآن وقتشه، بازی قدرت، جادو و...
«A Perfect Stranger» یکی از رمانهای دانیل استیل است که در سال ۱۹۸۲ میلادی منتشر شد:
این رمان، داستان دو شخصیت به نامهای آلکساندر هال «Alexander Hale» و رافائلا فیلیپس «Raphaella Phillips» را روایت میکند: آلکساندر به تازگی طلاق گرفته. او روزی در حال پیادهروی در خیابان است که رافائلا را میبیند؛ درحالیکه بر روی پلهها نشسته و گریه میکند. رافائلا که دختر زیبائی است، ناگزیر با مردی ۸۰ساله که بسیار بیمار است، ازدواج کرده. آلکساندر عاشق رافائلا میشود. این عشق رخدادهای تازهای را رقم میزند.
یکی دیگر از کتابهای این نویسنده «نور درخشان او» (His Bright Light) نام دارد:
این کتاب، رمانی زندگینامهای است که در سال ۱۹۹۸ میلادی منتشر شده و در فهرست پرفروشترین کتابهای غیرداستانی قرار گرفته است. کتاب، داستان واقعی زندگی پسر دانیل استیل، «نیک ترینا» و کشمکشهای وی با بیماری روانی را روایت میکند.
بخشهایی از کتاب قهرمان های تصادفی
«دو مأمور سازمان امنیت داخلی با لباس شخصی وارد مرکز پزشکی سانفرانسیسکو، وابسته به دانشگاه کالیفرنیا شدند که در پردیس جدید توی مرکز شهر نزدیک ورزشگاه قرار داشت. توی پارکینگ پارک کردند. تا طبقهای که بخش جراحی توی آن قرار داشت و دوستدختر سابق جیسون در آنجا کار میکرد، راهی طولانی بود که باید پیاده میرفتند. رئیسشان به آنها کدی داده بود که نشان میداد این تحقیقی فوری و بسیار محرمانه است. هویت کسی را که قرار بود دربارهاش پرسوجو کنند، میدانستند. اما دقیقاً نمیدانستند دلیل نگرانی چیست. میدانستند که جیسون یک خلبان است و در حال حاضر توی یک هواپیما حضور دارد. موضوع از نظر زمانی حساس است و قرار است هواپیما تا کمتر از سه ساعت دیگر فرود آید. اما جزئیات دیگری در دست نداشتند. به آنها گفته بودند که جیسون مشکل کنترل خشم دارد و رئیسشان خواسته بود که در مورد قابلیت خشونت جیسون بیشتر بداند.
آلن وکسلر، رئیس دفتر سانفرانسیسکو، یک مرد و یک زن را برای انجام این کار مأمور کرده بود. پل گیلمور و لوسی هابز دو سال بود که با هم کار میکردند. پل قبول کرده بود که اجازه دهد لوسی این گفتگو را انجام دهد. چون دختری که داشتند به دیدنش میرفتند جوان بود. شاید با یک زن راحتتر دربارهٔ دوستپسر سابقش حرف بزند. بیست و هفت سال داشت و پرستار بخش جراحی بود. لوسی فقط چند سال از او بزرگتر بود. با لباس جین و موی دماسبی بلند، کفشِ ورزشی، و کلاه بیسبال مثل بچهها به نظر میرسید. پل گیلمور پنجاه سال داشت و به زودی بازنشسته میشد. فرزندانش از لوسی بزرگتر بودند. اما تجربهٔ کار کردن با لوسی نشان داده بود که لوسی مأموری متعهد و یکی از باهوشترین کسانی است که تا به حال با او کار کرده است. اولین بار وقتی که قرار شد با هم به عنوان تیم کار کنند، به هر کاری دست زد تا مانع این کار شود. ولی چیزی نگذشت که به مدافع سرسخت او تبدیل شد. لوسی در اولین عملیاتشان مانع تیر خوردن پل شده بود. با این کارش وفاداری بی چون و چرای او را به دست آورده بود. پل به حس غریزی او در مورد دختری که قرار بود ببینند، اعتماد داشت.»
حجم
۲۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
حجم
۲۳۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۹۵ صفحه
نظرات کاربران
کتاب زیبایی بود مثل بقیه ی کتابهای دانیل استیل. یک روز پر از هیجان و حادثه ...از طاقچه میخوام که از دانیل استیل بیشتر کتاب بذاره
داستان از جایی شردع میشه که یک مامور بازدید مسافران هوایی توی سبدی که وسایل مسافران داخلش گذاشته میشه ومیره برای بازدید یک کارت پستال پیدا میکنه که یادداشت پشتش بنظرش مشکوک میاد و اینو به مافوقها وماموران امنیتی گزارش