کتاب بولرو و قطار سریع السیر در تاریکی
معرفی کتاب بولرو و قطار سریع السیر در تاریکی
کتاب بولرو و قطار سریع السیر در تاریکی؛ دو نمایشنامهٔ تکپردهای نوشتهٔ گورگن خانجیان و ترجمهٔ آندرانیک خچومیان است و انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب بولرو و قطار سریع السیر در تاریکی
در نمایشنامهٔ بولرو سه تن، دو مرد و یک زن، در کافهای گیر افتادهاند و راه خروجی نیست. آن سه در طول نمایش و بر اساس ماجراهایی که پیش میآید شخصیت واقعی خود را آشکار میکنند.
ماجراهای نمایشنامهٔ قطار سریعالسیر در تاریکی در قطاری رخ میدهد که در تاریکی در حال حرکت است. از همهٔ طبقات و اقشار مختلف جامعه در قطار حضور دارند و هر کدام بنا به جایگاه طبقاتی خود در برابر ماجراها موضعگیری میکنند.
خواندن کتاب بولرو و قطار سریع السیر در تاریکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامههای خارجی پیشنهاد میکنیم.
درباره گورگن خانجیان
گورگِن خانجیان متولد ۲۵ ژانویهٔ سال ۱۹۵۰ است. نخستین اثر او در سال ۱۹۸۷ در ماهنامهٔ پیونر، آقبیور فعلی، چاپ شده است. آثار او به زبانهای روسی، انگلیسی، فارسی، گرجی و رومانیایی ترجمه شدهاند. خانجیان مفتخر به دریافت جایزهٔ «قلم طلایی» انجمن نویسندگان ارمنستان و جایزهٔ ماهنامهٔ نارسیس شده است. وی در بیستمین سالگرد استقلال ارمنستان بهپاس دستاوردهایش در حوزهٔ ادبیات و هنر به مدال ارزشمند «مؤسس خورناتسی» نائل آمده است. داستانهای کوتاه و رمانهای او خوانندگان همیشگی خود را دارند. دو رمان او که در این اواخر به چاپ رسیدهاند، هر دو بهعنوان کتاب سال در ارمنستان انتخاب شدهاند. نمایشنامههای او همیشه با استقبال خوب تماشاچیان مواجه میشود. نام او بر هر کتاب و یا نمایشنامهای حاکی از اهمیت آن اثر دارد. دستاندرکاران و تماشاچیان تئاتر ارمنستان مدام چشمبهراه آثار نمایشی او هستند. نمایشنامهٔ بولرو بارها و بارها در ارمنستان و گرجستان به روی صحنه رفته است. بولرو در سال ۱۳۹۷ به کارگردانی مهزیار درویشی در تالار مهرگان نمایشنامهخوانی شد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت. در این اجرا، آناهیتا اقبالنژاد، نادر فلاح، رامین سیاردشتی و لبخند بدیعی خوانش نمایشنامه را بر عهده داشتند.
خانجیان بر اساس رمان محاکمهٔ کافکا نمایشنامهای نوشته است که با ترجمهٔ آندرانیک خچومیان توسط نشر گلمهر به چاپ رسید. مجموعه داستان دخترک، ساعتساز و من نیز با ترجمهٔ همین قلم توسط نشر سکو به چاپ رسیده است.
برای شناخت بیشتر دنیا و دیدگاه او بخشی از مصاحبهاش را در زیر میآوریم.
پرسش: «در داستان کوتاه نگهبانخانهٔ ویران، قهرمان اصلی در نقش مطیع و فرمانبردار است و قهرمان دیگر، که دیوانه هم هست، حکمران یا فرمانده است. در پایان داستان تغییر و چرخشی اساسی رخ میدهد و قهرمان اصلی شروع به آزارواذیت قهرمان دیوانه میکند. در زندگی ما، چه چیزی ما را وادار میکند که چنین چرخشی انجام بگیرد؟ در چه شرایطی انسان در نقش حکمران یا فرمانده ظاهر میشود؟»
پاسخ: «سرشت حکمرانی و ریاست در وجود انسان هست، اما چون انسان موجودی است که توانایی فکرکردن دارد، باید بر حکمرانی خود حکمرانی کند. در نهایت اگر تو میخواهی آزاد باشی، باید دیگران را آزاد بگذاری. اگر تو بر کسی حکمرانی میکنی پس خودت در بند هستی. آزادی به معنای بیهدفی نیست. انسان آزاد خوب زندگی میکند، خلق میکند و از نظر روحی در آرامش است چون نه کسی را تحت فشار قرار میدهد و نه میگذارد که خودش را تحت فشار قرار دهند. اما آزادی هم گاهی انسان را به درجهٔ شیزوفرنی میرساند. اگر بهسوی آزادی کامل، که وجود ندارد، پیش میروی، با مانع برخورد میکنی.»
حکمرانی خانجیان بر اساس داستان کوتاه «نگهبانخانهٔ ویران» خود، نمایشنامهای با عنوان سگهای ولگرد نوشته که با ترجمهٔ همین قلم در کتاب نمایشنامههای معاصر ارمنی که انتشارات نمایش، مرکز هنرهای نمایشی، چاپ کرده موجود است.
خانجیان بر اساس داستان کوتاه «نگهبانخانهٔ ویران» خود، نمایشنامهای با عنوان سگهای ولگرد نوشته که با ترجمهٔ خچومیان در کتاب نمایشنامههای معاصر ارمنی که انتشارات نمایش، مرکز هنرهای نمایشی، چاپ کرده موجود است.
خانجیان اینک در ایروان، پایتخت ارمنستان، زندگی میکند و همچنان پرشور و پرتوان به نوشتن ادامه میدهد.
بخشی از کتاب بولرو و قطار سریع السیر در تاریکی
«مرد الف: [بیدار میشود و بطری خالی روی میزش را وارسی میکند.] آهای، نوشیدنی بیارید. نمیآرن. با شما هستم، آهای، نمیشنوین؟ نوشیدنی بیارین. نمیشنونن. خب، اگه نمیشنونن پس دوباره باید خوابید.
مرد ب: [بیدار میشود.] صدا کردن. آره، صدا کردن. من رو صدا میکنن. [از جایش بلند میشود.] اومدم، یه دقیقه، همین الان... ولی پوشهٔ پروندهم کو؟ [میگردد.] زیر دستم گذاشته بودم، چی شد؟... دزدیدن؟ [پیدا میکند.] آه، پوشهام. اینجاست. چقدر تاریکه، مرده شورش رو ببره. [به صندلی برخورد میکند.] واخ... زانوم رو شکوندم. [به زانویش نگاه میکند.] نه، خدا رو شکر نشکوندم.
مرد الف: سروصدا نباشه. کی جرئت کرده سروصدا کنه وقتی من خوابم؟
مرد ب: بهعمد نکردم، اینجا تاریکه.
مرد الف: تاریکه، تاریکه... وقتی موشهای کور اعلام نارضایتی میکنن، پس یه چیزی توی دنیا ایراد پیدا کرده.
مرد ب: من رو صدا کردن الان، شما نبودین؟
مرد الف: نه.
مرد ب: ولی صدا کردن.
مرد الف: خواب دیدی.
مرد ب: خواب؟... یه دقیقه... من... من از کجا سر درآوردم؟ من کجا هستم؟
مرد الف: نمیدونم. از کجا بدونم که تو کجایی؟
مرد ب: ولی شما؟ شما کجا هستین؟ این رو لااقل میدونین؟
مرد الف: دست وردار.
مرد ب: بیتوجهی شما باعث تعجبه، مشخص نکنیم کجا هستیم؟
مرد الف: مشخص کن، فقط بیسروصدا.
مرد ب: [با دقت به چهار طرف نگاه میکند.] نمیفهمم... .»
حجم
۱۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۱۰۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه