کتاب مشت به هوا
معرفی کتاب مشت به هوا
کتاب مشت به هوا نمایشنامهٔ مایکل ایوان کریستوفر و ترجمهٔ پریسا رستمی بالان است و انتشارات دیدار آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مشت به هوا
مشت به هوا مهمترین نمایشنامهٔ مایکل ایوان کریستوفر و برندهٔ جوایز متعددی از جمله تونی و پولیتزر سال ۱۹۷۷ بوده است.
کتاب مشت به هوا که نمایشنامهٔ مهم و خواندنی است، در سال ۱۹۷۵ نوشته شده و بارها و بارها روی صحنهٔ تئاتر توسط گروههای مختلف نمایش در سراسر دنیا به اجرا درآمده است. تلهفیلم این اثر نیز در سال ۱۹۸۰ توسط پل نیومن کارگردانی شد و نامزد دریافت جایزهٔ گلدن گلوب و برندهٔ سه جایزهٔ امی شد؛ بهعنوان بهترین نمایشنامه، بهترین اقتباس و بهترین کارگردانی.
این نمایشنامه دو صحنه دارد و ۲۴ ساعت از زندگی سه بیمار در حال مرگ را نشان میدهد که در بیمارستان بزرگی با سه کلبهٔ مجزا تحت نظر هستند. این سه بیمار جو، برایان و فیلیسیتی از مناطق مختلف کشور و هرکدام از طبقهٔ مختلف اجتماعی هستند و هرکدام در مرحلهٔ پذیرش یک چیز مشترکاند؛ همهٔ آنها در حال مرگ هستند و روزهای آخر عمرشان را سپری میکنند و خانوادههایشان بر بالینشان هستند تا درد این جدایی را کمتر کنند. این بیماران مورد مطالعه و بررسی بیمارستان، مشاوران و مصاحبهگرانی هستند که دیده نمیشوند. آنها صادقانه از درد و رنج جسمی و روانی خود برای مشاورانشان صحبت میکنند و با یکسری چالش فردی روبهرو هستند؛ مگی، همسر جو، مرگ زودهنگام همسر را نمیتواند باور کند و برای همین از رفتن به داخل کلبه امتناع میکند. برایانِ هنرمند خود را سرگرم نوشتن و نقاشی کرده است تا از حواشی مرگ به دور باشد؛ او بین همسر سابق خود بورلی و دوستش مارک گیر کرده است. فیلیسیتی، بانوی سالخوردهای در جدال با مرگ، منتظر دخترش کلر است، دختری که سالها پیش در تصادف از بین رفته ولی فیلیسیتی همچنان به بازگشت او امیدوار است و نمیتواند مرگ دردانهاش را بپذیرد؛ همین امید قوی او را زنده نگه داشته است.
نقطهٔ قوت داستان در وحدت آن است. ما سه داستان مجزا داریم که هر سه در یک بیمارستان و در ۲۴ ساعت اتفاق میافتد و هیچکدام از شخصیتها یکدیگر را نمیشناسند و از بیماری یکدیگر خبر ندارند، ولی داستان یک سیر متوالی را طی میکند تا چشماندازی پویا و کامل از مرگ ارائه دهد و ارائهٔ دیدگاههای متفاوت شخصیتها، شامل سه طرح متفاوت در بحث دربارهٔ یک موضوع، حساسیت خاصی به اثر میبخشد.
جذابیت و درخشش اثر در برخورد با چنین موضوع حساسی در این است که بهدنبال هیچ نوع نتیجهگیری اخلاقیای نیست و فقط چشماندازهای مختلفی را برای مخاطب ارائه میدهد تا خواننده را به فکر فرو ببرد. اثری که منتقدانش بهخاطر ریزبینی و درک بالای نویسنده در برخورد با موضوعات بحثبرانگیز از آن تجلیل میکنند و جای تعجب هم نیست که چنین اثری برندهٔ دو جایزهٔ مهم پولیتزر و تونی باشد.
این نمایشنامه نظریهٔ الیزابت کوبلر راس در مورد مرگ و پنج مرحلهٔ مرگ یعنی انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و پذیرش را بهخوبی پوشش میدهد. و البته روی این ایده تمرکز میکند که اگرچه مرگ برای بعضی افراد پایان راه است ولی برای بعضی از افراد هم شروعی دوباره است.
در مجلهٔ نیویورک تایمز آمده است: «اگرچه شخصیتهای نمایشنامه به علت احتضار خود یا عزیزانشان در بیمارستان هستند ولی مشت به هوا فقط در مورد مرگ و مردن نیست، بلکه نویسنده میخواهد هرکدام از این کاراکترها به خودآگاهی برسند و نمایشنامه میخواهد به این سؤالات متافیزیکی پاسخ دهد که ما کیستیم؟ به کجا میرویم؟ برای همین مرکز توجهاش روی سه بیمار و خانوادههایشان است. و میخواهد به این نتیجه برسد که مرگ موضوعی نیست که بتوان آن را پنهان کرد. هرچقدر که شخصیتها با هم صادق باشند، صمیمیت و عشق بین آنها نیز بیشتر میشود.»
خواندن کتاب مشت به هوا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد میکنیم.
درباره مایکل ایوان کریستوفر
مایکل پروکاچینو بازیگر، نویسنده و کارگردان آمریکایی متولد ۲۲ ژانویهٔ سال ۱۹۴۵ در نیوجرسی است که در دههٔ ۶۰ نامش را به مایکل ایوان کریستوفر تغییر داد. تحصیلات دانشگاهیاش را در دانشگاه کاتولیک آمریکا و دانشگاه آمریکایی بیروت [لبنان] به پایان رسانید. وی کارش را با بازی روی صحنهٔ تئاتر آغاز کرد. در برخی از فیلمها و سریالهای تلویزیونی نیز به ایفای نقش پرداخته است که میتوان به آقای ربات ۲۰۱۵ اشاره کرد. این سریال از سال ۲۰۱۵ تا سال ۲۰۱۹ پخش میشد که مایکل کریستوفر نقش فیلیپ پرایس را در آن بازی میکرد. از دیگر آثار تلویزیونی که وی بازیگر آنها بود میتوان به منشی شب ۲۰۲۰، و جیا ۱۹۹۸ اشاره کرد. از مایکل ایوان کریستوفر میتوان بهعنوان نمایشنامهنویس بنام آمریکایی نیز نام برد که مشت به هوا مهمترین نمایشنامهٔ او و برندهٔ جوایز متعددی از جمله تونی و پولیتزر سال ۱۹۷۷ بوده است.
بخشی از کتاب مشت به هوا
«صدای مصاحبهگر : جو؟ جو، صدام رو میشنوی؟
جو: ها؟ [به اطراف نگاه میکند.] چی... آ...؟
صدای مصاحبهگر : صدام رو میشنوی؟
جو : اوه!، بله. بله. صداتون رو خوبِ خوب میشنوم.
صدای مصاحبهگر : خوبه. بشین جو.
جو: [همچنان به اطراف نگاه میکند، کمی مات و متحیر است.] چی؟ آهای، کجا... آ... نمیتونم ببینمت...
صدای مصاحبهگر : ما بیرون محوطهایم.
جو : چی؟ اوه!، بله. گرفتم.
صدای مصاحبهگر : بله.
جو : شما من رو میبینین. درسته؟
صدای مصاحبهگر : بله. درسته.
جو : شما من رو میبینین، ولی من...
صدای مصاحبهگر : بله.
جو:... شما رو نمیبینم. بله. [میخندد.] الان گرفتم. شما من رو میبینین، ها؟
صدای مصاحبهگر : بله. ما شما رو میبینیم.
جو: عوضی.
صدای مصاحبهگر : چی؟
جو : [لبخند میزند.] هیچی. هیچی. خُب من چطورم؟
صدای مصاحبهگر : بشین، جو!
جو : خیلی بده، ها؟ به نظرم خوبم. یهکم وزن کم کردم ولی به غیر از اون...
صدای مصاحبهگر : بشین، جو!
جو : حتماً. حتماً. [مینشیند.] خب چیه؟
صدای مصاحبهگر : چیز مهمی نیست. فقط میخواستیم باهات حرف بزنیم. یه فرصت بهت بدیم که ببینی ما چیکار میکنیم؟
جو: حتماً.»
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۰۸ صفحه
نظرات کاربران
داستان ارتباط و نحوهی مواجههی ما با مرگ