کتاب چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟
معرفی کتاب چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟
کتاب چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟ نوشتهٔ پییر بایار و ترجمهٔ محمد معماریان و مینا مزرعه فراهانی است. انتشارات ترجمان علوم انسانی این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر، روایتی پستمدرن دربارهٔ کتابخوانی است.
درباره کتاب چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟
کتاب چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟، میگوید تعریف «کتابخوانی» بهعنوان «مطالعۀ کامل و دقیق یک اثر و فهم منظور نویسنده» در اغلب موارد نهتنها مفید نیست، بلکه امکانپذیر هم نیست. کتابهایی که نمیشناسید، تورق کردهاید، دربارهٔشان شنیدهاید یا حتی فراموش کردهاید نیز میتوانند در زمرۀ آثاری باشند که بر زندگی شما و فهمتان از دنیای پیرامون اثر گذاشتهاند.
در فضایی که کتابخوانی، یک فضیلت بیچونوچرا محسوب میشود، سخن گفتن از شیوههای «کتابنخوانی» ساده نیست. اما هدف این اثر، ستایش کتاب نخواندن یا آموزش راهکارهای تظاهر به مطالعه نیست؛ بلکه هدف پییر بایار، ارائۀ روایتی پستمدرن از کتابخوانی است. در تحلیل این نویسنده، رابطۀ کتابها با سایر نظامهای فرهنگیای سنجیده میشود که جایگاه نهایی محتوای اثر را در ضمیر شخصی و جمعی مردم تعیین میکنند: شایعاتی که پیرامون کتاب شکل میگیرند، ایدههایی که در میان مردم پراکنده میشوند و تعارضهایی که اثر برای خوانندگان مختلف خود پدید میآورد. بایار اصرار دارد که روابط میان ایدهها، چه بسا مهمتر از اصل ایدهها هستند؛ تا آنجا که فهم جایگاه یک ایده در منظومۀ ایدههای موجود، حتی بدون مطالعۀ کامل آن، میتواند تا حدی متناظر با مطالعۀ آن محسوب شود.
روایت پییر بایار، بُنمایۀ آکادمیک قدرتمندی در نظریۀ نقد ادبی و روانتحلیلگری دارد اما در قالبی عامهپسند روایت شده تا مطالعۀ آن برای عموم علاقهمندان جذاب باشد.
خواندن کتاب چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب و کتابخوانی پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب چگونه درباره کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟
«(در این بخش، همراه با بیل مورای و موشخرمای خانگیاش، میبینیم که بهترین راهِ فریفتن یک نفر از راه سخن گفتن دربارۀ کتابهایی که دوست دارد اما شما نخواندهاید، این است که زمان را متوقف کنید.)
آیا میتوان دو موجود را چنان نزدیک به هم تصور کرد که کتابهای درونشان، ولو برای مدتی کوتاه، همخوان شوند؟ آخرین نمونۀ ما از برخوردهای ادبیْ خطری متفاوت از نمونۀ فصل پیش -که شما را در نگاه نویسنده، یک شیاد نمایش میداد- دارد: خطر شکست در فریفتن کسی که دوستش دارید، چرا که کتابهای مورد پسندش را نخواندهاید.
آنطور که میگویند، زندگی احساسی ما، از کودکی از کتابها اثری ژرف پذیرفته است. اولاً، شخصیتهای داستانی نمایندۀ آن ایدهآلهای دستنیافتنی هستند که در تلاشیم دیگران را با آنها همخوان کنیم، گرچه معمولاً ناکام میمانیم. به این ترتیب، این شخصیتها نفوذ زیادی بر گزینشهای عاشقانۀ ما دارند. اما زیرکانهتر آنکه کتابهایی که دوست داریم طرحی از جهانِ زیستِ پنهانیمان پیش مینهند که آرزو داریم «او» نیز پذیرای نقشی در آن باشد.
یکی از شرطهای سازگاری دلبرانه میان دو نفر آن است که اگر هم همۀ کتابهایی که خواندهاند یکسان نیست، دستکم شماری کتاب مشترک با یکدیگر داشته باشند؛ که مطابق آنچه تا کنون گفتهایم، یعنی کتابهای یکسانی را «نخوانده باشند». پس، از آغاز رابطه، باید حسِ همسایگی کتابخانههای درونیمان را با هم در میان بگذاریم تا نشان دهیم میتوانیم با انتظارات معشوق همخوان باشیم.
در فیلم روز موشخرما به کارگردانی هارولد رامیس، ماجرای غریبی برای فیل کانرز (قهرمان داستان با بازی بیل مورای) رُخ میدهد. کانرز، مجری سرشناس خبر آبوهوا در یک شبکۀ تلویزیونی بزرگ آمریکا، در چلّۀ زمستان به همراه تهیهکنندۀ برنامه (ریتا با بازی اندی مکداول) و یک فیلمبردار، برای پوشش رویدادی مهم در زندگی بومی آمریکا، به نام روز موشخرما، اعزام میشود.
این روز که بر پایۀ یک آیین نامگذاری شده و پوشش گستردهای در رسانهها دارد، هر ساله روز دوم فوریه در شهر کوچک پانکسوتانی در ایالت پنسیلوانیا برگزار میشود. در این روز، یک موشخرما به نام فیل (همنامِ فیل کانرز) را از قفس بیرون میآورند و بنا به رفتار او مشخص میکنند که آیا زمستان رو به پایان است یا شش هفتۀ دیگر ادامه دارد. آیین پیشگویی این موشخرما بهعنوان هشداری همگانی از آبوهوای بدی که در راه است، در سراسر کشور پخش میشود.
شبِ پیش از آیین، او و همراهانش به شهر میرسند و فیل کانرز شب را در یک هتل به صبح میرساند. صبح فردا به محل ضبط برنامه میرود و دربارۀ رفتار موشخرما، که نشان از ادامۀ زمستان دارد، گزارش میدهد. او که دوست ندارد بیش از اندازه درگیر زندگی بومی شود، تصمیم میگیرد همان روز بار خود را برای پیتزبورگ ببندد. اما همین که آمادۀ بیرون آمدن از شهر میشوند، خودروشان در کولاک گیر میکند و ناچار، میپذیرند یک شب دیگر در پانکسوتانی بمانند.»
حجم
۱۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۱۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب میخواهد به طور خلاصه توضیح دهد,مطالعه زیاد اساسا نمیتواند شمارا در مقایسه با کسی که اصلا مطالعه ندارد,در جایگاه بالاتری قرار دهد,(شما دو نفر هیچ فرقی با هم ندارید,چون شما که زیاد میخوانید آنقدر در اطلاعات زیاد مستغرق
دوستان عزیزی که نخونده نظر دادیم! داریم ناخواسته چیزیو که حدس میزنیم کتاب گفته و معترضشیمو تایید میکنیم چقد خوبیم ما☺️
عنوان کتاب دقیقاً چیزیه که راجع بهش بحث میشه. بنابراین مفید برای کسانی که بنا به هر دلیلی از جمله موقعیت شغلیشون (استاد دانشگاه، منتقد ادبی،...) مجبورن راجع به کتابی که نخوندن حرف بزنن (مجبور چون به هر حال میلیون ها
خواهشی که دارم به عنوان کتاب توجه نکنید و بخوانید جمله شاهکار کتاب : در درنیای امروز که کتابخوانی یک فضیلت به حساب می آید ، صحبت در مورد کتاب هایی که نخوانده ایم کار سختی است.
این کتاب برای کتابخوان های حرفه ای ممکنه به کار بیاد و برای کتابخوان های تازه کار به شدت سمی و مضر است!!!!!!! . در کل کتاب میتوان جست و گریخته نکات جالبی پیدا کرد اما در مجموع نظر من این است
﷽ "پییر بایار" در این کتاب میکوشد به شما توضیح دهد که خواندن یک کتاب به معنای روخوانی و حفظ کردن تکتک کلمات آن نیست. برای فهمیدن یک کتاب قرار نیست تمام کتاب را بخوانید، یا اصلا لازم نیست آن را
کتابی که پرده از یک سری از موضوعات خواندن کتاب برمیدارد که دانستن این موارد خالی از لطف نیست.
خواندن یا نخواندن این کتاب خیلی به خود شخص بستگی داره. برای بعضیها میتونه مفید باشه ولی برای بعضیها اصلا مفید نیست. کسی که تنها همدم و همراهش کتابه، این کتاب فقط باعث رنجش و آزار میشه براش. کسی که
کسی این کتبو خریده؟کتاب خوبیه؟
کتاب فقط فصل پیش درآمد دارد و بقیه فصول سفید است