کتاب کلاس تشریح دکتر تولپ
معرفی کتاب کلاس تشریح دکتر تولپ
کتاب کلاس تشریح دکتر تولپ نوشتهٔ نینا سیگل و ترجمهٔ علی جمالیپور است که انتشارات خوب آن را منتشر کرده است. این اثر در مجموعۀ ادبیات جهان انتشارات خوب قرار دارد. این کتاب افتخار بهترین کتاب هفتۀ Oprah را در کارنامه دارد.
دربارهٔ کتاب کلاس تشریح دکتر تولپ
کلاس تشریح دکتر نیکولاس تولپ یک نقاشی رنگروغن بر روی بوم است که در سال ۱۶۳۲ توسط رامبراند نقاشی شدهاست و در کشور هلند قرار دارد. این نقاشی بهعنوان یکی از شاهکارهای اولیهٔ این هنرمند محسوب میشود.
نینا سیگل در این اثر این نقاشی مشهور را تبدیل به رمانی جذاب و پرکشش میکند. شما با این کتاب میتوانید به میانهٔ قرن هفدهم سفر کنید و دریابید چگونه رنسانس توانست دیدگاه هنرمندان و دانشمندان را به نسبت به جهان تغییر دهد.
هنر در سدۀ هفدهم شورشیانی را به خود دید که مانند هیچ زمانی پیش از آن نبودند؛ هنرمندانی نظیر بارومینی، برنینی، روبنس و رامبراند، دیگر آن مؤمنان گذشته نبودند و هیچ ابایی از نمایش شدتهای ذهنی و میلورزی بر بستر آثارشان نداشتند.
خواندن کتاب کلاس تشریح دکتر تولپ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به رمانهای تاریخی و همچنین علاقهمندان به رامبراند و نقاشیهایش پیشنهاد میکنیم.
درباره نینا سیگل
نینا سیگل مدرک ارشد هنرهای زیبای خود را در رشتهٔ ادبیات داستانی از کارگاه نویسندگان آیووا دریافت کرد و علاوه بر چندین بورس و جوایز متعدد، به دریافت بورس تحصیلی فولبرایت در نویسندگی خلاق، بورس کارشناسی ارشد جک لگیت از آیووا و دو بورس مکداول کالنی مفتخر شد. سیگل شش سال زندگی در آمستردام را صرف نوشتن رمان حاضر کرد و در آنجا از راهنماییها و حمایتهای پژوهشگر برجستهٔ آثار رامبرانت بهره جست. او یکی از سردبیران پایهگذار تایم آوت آمستردام و مدیرمسئول مجلهٔ فِلو است. در کسوت روزنامهنگار، خبرهای هنر و فرهنگ را برای نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، بلومبرگ نیوز، اینترنشنال هرالد تریبیون، دابلیو، آرت این آمریکا، آرت نیوزپیپر و بسیاری نشریات هنری دیگر پوشش داده است.
بخشی از کتاب کلاس تشریح دکتر تولپ
«فلورا صدای هیچ ناقوسی را نمیشنود، نه حتی نوای دوردست زنگ کلیسای خودش که برای چهارمین بار بعد از سپیدهدم به صدا درمیآید، تنها خشخش نیزار که با بلند شدن باد از پیرامون راین به گوش میرسد. بر زمین پشت خانه قوز کرده، شکم خود را گرفته و روی علفهای بلند استفراغ میکند.
حالش ناغافل بد شده بود؛ قولنج معده، پر شدن دهان از زهراب شور و لحظهای بعد، انقباضهای شدید گلو. بعد از ششماه بارداری، هنوز تهوع صبحگاهی مجبورش میکند از خانهاش بدود بیرون و روی علفها عق بزند.
غذا را که نزدیک لب میبَرد، طوری از بوی بدش زده میشود که انگار فاسد شده است. شاید دستبالا تخممرغی آبپز، ولی از بوی دیگ آبگوشت بزباش عق میزند و تاب رایحهٔ پنیر را ندارد. اما تهوع صبحها بی بهانهٔ بو و غذا است.
باز همان دلآشوبه میآید و زودتر از انتظار تمام میشود. تمام که شد، به پشت میغلتد و همانجا دراز میکشد. دلش هنوز درد میکند، ولی زود فروکش میکند، میداند. چشم باز میکند به پهنهٔ آسمان. به خودش میگوید طلوع روشنی بود و امروز هوا صاف است، و حالا که شیطان دست از سرش برداشته، میتواند کار کند. دستکم شکمش آرام است.
باز در فکر آدریان است، که با شنیدن خبر چه خواهد کرد. یکبار گفته بود گمان نمیکند درخور پدر شدن باشد. هرگز خود را درخور چیزی نمیدانست. دردسرهای خودش را داشت و سرگردانیهای خودش را، ولی شاید این طفل باعث تغییری در او بشود. شاید روزی که در چشمانی سرشار از مهر و معصومیت بنگرد، معصومیت خودش را هم در آنها ببیند.»
حجم
۲۴۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۲۴۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
نظرات کاربران
وای من خیلی منتظرش بودم .میشه بزارینش بی نهایت؟ لطفاااااا طاقچه ...😍😃
داستانی در پیوند روح و جسم هست. افت و خیز نداره