کتاب پروست علیه زوال
معرفی کتاب پروست علیه زوال
کتاب پروست علیه زوال نوشتهٔ یوزف چاپسکی با ترجمهٔ شبنم نیک رفعت در نشر گمان منتشر شده است.
درباره کتاب پروست علیه زوال
نوشتن کتاب پروست علیه زوال به زمستان سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۴۱ برمیگردد؛ زمانی که نویسنده در سالن سرد ناهارخوریِ صومعهای متروکه در شوروی که سلفِ غذاخوریِ اردوگاه اسیران شده بود، برای دوستانش دربارهٔ هنر و ادبیات صحبت میکرد. این کتاب اثری است که به نجات ۴۰۰ افسر لهستانی در زمان بازداشت آنها در روسیه در آغاز جنگ جهانی دوم کمک کرد. این کتاب به آنها اجازه داد از یک زندگی روزمرهٔ بسیار وحشتناک فرار کنند. در این صفحات، جوزف چاپسکی دانش خود را از زندگی و کار مارسل پروست به نمایش گذاشته است.
یوزف چاپسکی متولد ۳ آوریل ۱۸۹۶ نقاش، نویسنده و منتقد ادبی لهستانی بود که در جنگ جهانی دوم به اسارت شوروی درآمد. او در دمای منفی ۴۵ درجه برای زندانیهای دیگر از هنر و ادبیات میگفت و روح آنها را زنده نگه میداشت. بعدها آثارش را منتشر کرد و در اختیار علاقهمندان به ادبیات قرار داد. چاپسکی در ۱۲ ژانویهٔ ۱۹۹۳ از دنیا رفته است.
خواندن کتاب پروست علیه زوال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به آثار پروست پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پروست علیه زوال
«مجذوبِ کلاسیسیم رُمانِ مجلس رقص کونت دورژلِ رِمون رادیگه و اشعار کوکتوِ شعبدهباز شده بودم و تازه داشتم هیجانزده از دنیای رازآلودِ پگی در ژاندارک سر درمیآوردم، با آن سبک غریبش در ترجیعها و تکرارهای بیشمار؛ اما هر کاری میکردم نمیتوانستم از پسِ دشواریهای خواندن پروست بربیایم. برای شروع مشغول شدم به خواندن توصیف ضیافتی اشرافی در یکی از جلدها (فکر میکنم طرفِ گرمانت بود، دقیق خاطرم نیست)؛ وصفِ ضیافت چندصدصفحهای طول و تفصیل داشت.
آنقدر کم فرانسه سَرم میشد که نمیتوانستم از جانمایهٔ کتاب کیفور شوم و آن فُرم بینظیرش را فهم کنم. بیشتر با کتابهایی خو گرفته بودم که در آنها بهواقع اتفاقی رخ میدهد، و داستان با سرعتِ بیشتری پیش میرود و با سبکوسیاقی معمول روایت میشود. من که آنقدرها پروردهٔ ادبیات فرانسه نبودم تا دستودلم به خواندن کتابهایی چنین پرتکلّف و فخرفروشانه برود؛ کتابهایی بهکل خلافآمدِ آنچه آنوقتها فکر میکردیم روحِ زمانه است؛ آن روحِ کمدوام که در چشم ما جوانهای خام نمودش رسم و قواعدی تازه بود که میپنداشتیم مقدر است تا ابدالدهر بپایند. جملات بلندِ پروست، با آن حاشیهرفتنهای بیپایان، تداعیهای جورواجورِ دورازذهنِ نامنتظَر، و شیوهٔ غریبش در پرداختن به مضمونهایی درهمتنیده ولی انگاری بی هیچ خط و ربط روشنی ـارزش این سبک و دقت و غنای فوقالعادهاش را درنمییافتم.
درست یک سال بعدش، نمیدانم چه شد، آلبرتین گمشده (یازدهمین۱۵ مجلدِ در جستوجو) را باز کردم و بیوقفه آن را با شوقی شگفت که رفتهرفته بالا میگرفت از نخستین صفحه تا به آخر خواندم. اعتراف میکنم اولِ کار مسحور نثر پرمایهٔ پروست نبودم، که بیشتر فحوای کتاب بود که مجذوبم کرد: حرمان، تشویشِ عاشقِ وانهاده که آلبرتین دستِ رد بر سینهاش زده بود، توصیف تمام اشکالِ حسادتی که معطوف به گذشته بود، خاطراتِ دردآلود، جستوجویی پرتبوتاب، و تمام آن کشفوشهودهای روانشناسانهٔ نویسندهٔ بزرگ، با آن جزئیات و تداعیهای پرآشوبِ مشوّش یکراست به قلبم اصابت میکرد»
حجم
۸۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۸۰۲٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه