کتاب رخصت مرشد (جلد چهارم؛ شیراز)
معرفی کتاب رخصت مرشد (جلد چهارم؛ شیراز)
کتاب رخصت مرشد (جلد چهارم؛ شیراز) نوشتهٔ خسرو آقایاری است و انتشارات کتاب نیستان آن را منتشر کرده است. رخصت مرشد یا قصههای پهلوانی داستانهایی از زندگی پهلوانان ایرانی و روایتِ رشادتها و جوانمردیهایشان است. این مجموعه ۱۱ جلد دارد و جلد چهارم آن دربارهٔ پهلوانان شهر شیراز است.
درباره مجموعهٔ رخصت مرشد
حکایت و روایت از پهلوانیهای و دلاوریهای پهلوانان ایرانزمین، بخشی از تاریخ شفاهی مردمان سرزمین ماست. سالهای سال مردمان ایران با حضور در قهوهخانهها و یا مراکز تجمع مردم، پای نقل و صحبت مرشدهایی مینشستهاند که پهلوانیهای ایرانیان را از دل قصهها و افسانههای کهن ایران استخراج کرده و پس از تصویر آنها در قالب نقاشی به روی پردههای بزرگ، به نقل سینهبهسینه آنها برای مردم پرداختهاند.
قصههای پهلوانی در ایران اما تنها در نقل پردهها و افسانهها و حکایتهای پهلوانی کهن خلاصه نشده است که در بسیاری از حکایات روزمره زندگی مردم نیز ریشه دارد. به عبارت دیگر، ایرانیان در گذر زمان افسانههایشان را با زندگی روزمره خود پیوند زده و سعی کردهاند پهلوانهای افسانهای خود را در قامت مردانی از روزگاران معاصر کشف و پیدا کنند. از گذر این تلاش است که بسیاری از پهلوانیها و جوانمردیهای قصهها و افسانهها را در قهرمانان سرزمین خود کشف و بازآفرینی میکنند.
مجموعهٔ ۱۱ جلدی رخصت مرشد، قصههای پهلوانی نوشته خسرو آقایاری نیز با همین هدف و برای بازخوانی حکایتهایی از زندگی پهلوانان ایرانی تألیف شده است.
این مجموعه گرچه شکلی داستانی داشته و نمیتوان از آن در قالب تاریخ شفاهی یکی از سنن فرهنگی و پهلوانی ایران یاد کرد، اما تلاش نویسنده برای جمعآوری اطلاعات پیرامون شخصیتهای این کتاب و نیز تلاش او برای شخصیتپردازی حقیقی بر مبنای آنها در این کتاب را میتوان تلاشی همپایه یک پژوهش برای تدوین تاریخ شفاهی این بخش از فرهنگ ایران یاد کرد.
درباره کتاب رخصت مرشد (جلد چهارم؛ شیراز)
شهر شیراز اگرچه برای ایرانیان شهر شعر و ادب است و بسیاری آن را با هوای خوش و شعر نابش میشناسند، اما این شهر در میان ایرانیان به صفات دیگری نیز شناخته میشود. شیراز از سویی شهر دینمدارانی است که حول حریم حرم حضرت شاهچراغ (ع) سالها درس غیرتمندی دینی به مردم ایران آموختهاند و شهر پهلوانانی است که آوازهٔ آنها سالها در کتابها و داستانها آمده است.
چهارمین مجلد از مجموعه قصههای پهلوانی با عنوان رخصت مرشد (جلد چهارم؛ شیراز) روایتی است از زندگی و زمانه پهلوانان شیراز. پهلوانانی که نه از جنس داش آکل و کاکا رستم که از جنس غیرتمندانی بودهاند که در برابر کوچکترین اهانت و تنگنظری به باورهای دینیشان، طوفانی به پا کرده و تومار اهانتکنندگان را در هم میپیچیدهاند.
خسرو آقایاری داستان پهلوانان شیراز را با روایتی از زندگی و زمانه پهلوان ملاعلی سیف آغاز میکند. حکایت او از شیوه زندگی و مرام پهلوان سیف به روزگار زمامداری پهلوی اول و توهین یکی از روزنامههای شیراز به عزاداری ماه محرم باز میگردد و شرح یکپارچهکردن دستهجات و هیئات عزاداری شیراز و برپایی یک تجمع مردمی برای اقامه عزای حسینی.
داستان دوم این کتاب شرحی است بر منش پهلوانی حاج محمد کاظم دلاوری. راوی، داستانش را از نوجوانی او شروع می کند و شرح سفرش به کربلای معلی برای پیشکاری و تحصیل و زیارت و در کنار تمامی آنها آموختن درس زندگی. نوجوانی که با وجود ۱۵ سال سن اهل رفتن به زورخانه و ورزش پهلوانی نیز هست و همین آغازی است بر پرورش باورهای پهلوانی در زندگی او و رقمزدن سرنوشتش با این حرفه.
سومین داستان کتاب نیز شرحی است بر زندگی و منش پهلوانی علی شیرازی از پهلوانان به نام شهر شیراز. این روایت بر اساس خاطرات عبدالعلی مداح علی، پیرِ طریقت خاکسار شیراز تألیف شده است. داستانی از دلاوری پهلوان در جوانی و در مبارزه با پهلوانی روسی که استادش را به مبارزه طلبیده بود و شکست دادن او که مایهٔ سربلندی شیراز و ایران شد.
این مجلد از کتاب اما جدای از قصههای جذاب خود درسها و نکتههای جذابی دیگری را نیز برای مخاطب با خود به همراه دارد. درس ادب داشتن در محضر بزرگان دین و رخصت گرفتن از آنها برای هر حرکت اجتماعی، درس داشتن غیرت دینی و استفادهٔ بجا از این حس در برابر آنچه که درصدد زیر سوال بردن آن است. درس خاکساری در مقابل مردمان زمینخورده و دلجویی از آنانی که ناگهان به زمین میخورند و زندگی خود را دچار تغییری آنی میبینند.
داستانهای این کتاب جدای از روایت پهلوانیهای مردمان شهر شیراز، روایتی است از زندگی و زیست سالم و دینمدارانه در جامعه سنتی ایران که قابل تسری به زندگی امروزی نیز هست. نویسنده در کتاب سعی کرده با نمایش شالودههای سازنده زندگی پهلوانان و اسطورههای هر سرزمین، نقش خانواده، دین، بزرگان دین، دوستان و جامعه و بسیاری دیگر از فاکتورهای اعتقادی و اجتماعی در شکلدهی به شخصیت و زندگی یک پهلوان اسطورهای را به نمایش کشیده و جایگاه بالای او را بر اساس همین فاکتورها در میان مردم توجیه کند.
کتاب با وجود مستند بودن و استفاده از منابع مکتوب و نیز مصاحبههای نگارنده دربارهٔ هر قصه، زبانی بسیار ساده و روان داشته و تعلیق و هیجان روایی بسیار مطلوبی را میتوان در جای جای آن مشاهده کرد و همین مسئله باعث میشود خواننده ناخودآگاه خود را مخاطب اثر دیده و آن را تا انتها پیگیری کند.
خواندن کتاب رخصت مرشد (جلد چهارم؛ شیراز) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات و منش پهلوانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رخصت مرشد (جلد چهارم؛ شیراز)
«تازه ورزش تمام شده بود. پهلوان ملاعلی نزدیک جاسنگی نشسته بود و مش ابراهیم، مشتمالچی زورخانه دست و شانهها و بدن پهلوان را میمالید. بعد از اینکه حسابی تن و بدن پهلوان را مشت و مال داد استکان قنداب را کنار دستش گذاشت و گفت:
-نوش جان پهلوان!
مرشد حبیب میخواست از سردم پایین بیاید که پهلوان با حالتی آمیخته به احترام گفت:
-نثار مرشد جبرائیل صلوات بفرست.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۳۲ صفحه