دانلود و خرید کتاب امپراتور کلمات احمد اکبرپور
تصویر جلد کتاب امپراتور کلمات

کتاب امپراتور کلمات

معرفی کتاب امپراتور کلمات

کتاب امپراتور کلمات نوشتهٔ احمد اکبرپور است. نشر پیدایش این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یک رمان برای نوجوان است.

درباره کتاب امپراتور کلمات

نویسنده در مقدمهٔ رمان امپراتور کلمات می‌گوید که وقتی برای اولین‌بار شعر «نقشهٔ جهان» را خوانده، باور نمی‌کرده که شاعرش یعنی «یون سوک جونک» ۱۱ساله باشد. متن کامل شعر در کتاب حاضر آمده‌ است. این شعر شامل چند شعر می‌شود که برای همیشه در ذهن این نویسنده مانده‌ است. او اگر در دنیا به کسی حسودی کرده باشد، به همین چندتا شعر است؛ شعرهایی که آنقدر ساده بودند که او را شگفت‌زده کرده‌اند. نویسنده از آن وقت تا حالا به‌دنیال این شاعر کره‌ای می‌گردد. اکنون بیش از ۳۰ سال از چاپ آن شعر گذشته و «یون سوک» اگر زنده باشد، باید در میانسالی باشد، اما نویسنده دوست دارد او را همان‌طور ۱۱ساله ببیند؛ ۱۱ساله‌ای جسور که هنوز نمی‌داند خیلی‌ها توی بزرگسالی کمی و شاید هم خیلی ترسو می‌شوند.

سرانجام باید گفت که این مسئله، کار قهرمانان رمان حاضر را مشکل‌تر کرده است؛ آن‌ها در این رمان باید به‌دنبال آدم‌ها و چیزهایی می‌گشتند که نشانه‌های کوچکی از آن‌ها موجود بود. این رمان ۱۲ فصل دارد.

خواندن کتاب امپراتور کلمات را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به همهٔ نوجوان‌ها پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب امپراتور کلمات

«بچه‌ها به محض دیدن یون سوک هیچ کلمه مناسبی را برای گفتن انتخاب نکردند و با سرعت تمام خودشان را به آغوش او انداختند. اشک از چشمان قایقران جاری بود و چنان خوشحالی در چشمانش برق می‌زد که انگار حکم اعدام خود را فراموش کرده است. سکوت چنان شیرین بود که دوست نداشتند به وسیله بهترین کلمات آن را بشکنند. زمان به سرعت می‌گذشت و آنها همچنان در آغوش یکدیگر بودند. پسرک با خودش گفت: «کاش نویسنده همین‌جا قصه را تمام کند.» اما خودش هم می‌دانست که همین‌طور که بعضی وقت‌ها شخصیت‌ها به حرف نویسنده توجهی نمی‌کنند او هم نمی‌تواند همه‌جا به میل آنها عمل کند.

وقتی امپراتور با تاجی از بهترین کلمات چند قدم به استقبالش جلوتر آمد یون سوک به‌ناچار از آغوش بچه‌ها بیرون آمد.

وقتی امپراتور و قایقران نیز او را در آغوش گرفتند ناخودآگاه به شعر علاقه‌مند شدند و حتی در آن فرصت کوتاه از او خواستند تا آخرین شعرش را برایشان بخواند. یون سوک خندید و گفت: «ولی خودتان می‌دانید که فرصت زیادی نداریم.» امپراتور بنا به عادت همیشه‌اش که فرمان می‌داد گفت: «پسر جان بخوان ببینم چه نوشته‌ای که بچه‌ها این همه راه را برای دیدن تو آمده‌اند.»

فرمانده اشاره کرد که وقت ملاقات به پایان رسیده است.

سرباز به طرف ماشین مخصوص دوید تا در آن را باز کند. صدای پوتین‌هایش که بلند شد یون سوک دفترچه‌اش را بست و گفت: «بقیه‌اش برای فرصتی دیگر.» اما امپراتور گفت: «من به شما امر می‌کنم که به آنها توجهی نکن و شعرت را بخوان.»

سرباز وقتی در را باز کرد و علاوه بر قایقران و یون سوک چند نفر دیگر را دید جیغی کشید و همچنان که به شمشیر امپراتور اشاره می‌کرد بر زمین افتاد.

وقتی فرمانده با عجله خودش را به ماشین رساند یون سوک شعرش را تمام کرده بود و امپراتور همراه با بچه‌ها در کلمات قشنگ آن مشغول گشت و گذار بودند. فرمانده به طرف سرباز چرخید تا او را به دلیل عدم انجام وظیفه تنبیه کند ولی با کمال تعجب او را به شکل کلمه‌ای ترسو دید که روی زمین خم شده بود.

وقتی آواز کلمه‌های آزاد شده بیشتر شد فرمانده تصمیم گرفت برای آنها جداگانه سخنرانی کند اما به جای آنها حروف و کلماتی را دید که به راست و چپ می‌چرخیدند. موج هر بار تعدادی از آنها را به دوردست‌ها می‌برد. باد در میان سر شاخ‌های کلمات می‌پیچید و شاید آنها را به طرف جنگل و کوه‌هایی در کتاب‌هایی دیگر می‌برد.

آخرین امید فرمانده به سه سرباز مسلحی بود که کنار ساحل ایستاده بودند. فریاد زد: «آماده باش، آماده باش.» اما به جای آنها کلماتی خوش‌تراش دید که حروفی کشیده و زیبا را به جای اسلحه در بغل گرفته بودند.»

Z.goli
۱۴۰۲/۰۱/۱۱

موضوعش جالب و فضاسازی‌هاش بدیع بود، پایان‌بندی عجیبی داشت.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۵۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۵۲٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان