کتاب سرگیجه
معرفی کتاب سرگیجه
کتاب سرگیجه نوشتهٔ علیرضا زندی است و مؤسسهٔ روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر کرده است. این کتاب شامل داستانهای خیلی کوتاه کرونایی (در دوران کرونا) است.
درباره کتاب سرگیجه
کتاب سرگیجه مجموعه داستانهای بسیار کوتاه از علیرضا زندی در دوران کروناست. اغلب داستانها حالت پریشان و وهمگونه دارند و گویی نویسنده در دوران بیماری آنها را نوشته است؛ نکتهای که به جذابیت و خاصبودن آنها اضافه کرده است.
خواندن کتاب سرگیجه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سرگیجه
«اینکه لاشه بد ریخت یه خفاش توی راهپله خونه آدم افتاده باشه نمیتونه یه مسئله معمولی تلقی شه، ولی خب من امروز کله سحر که پاشدم برم اداره دیدمش، روی سفیدی پلههایی که تازه تمیزش کرده بودم ولو شده بود، اصلاً برق میزد، برق سیاهرنگ وحشتناکی، اولش فکر کردم روغن سوخته ماشین ریخته، ولی بالای سرش که رسیدم وبا دوتا انگشتم به اکراه یه گوشه شو گرفتم و بالا آوردم فهمیدم خفاشه، مث یه بادبزن، پراش از دوطرف باز شد و هیکل نحیف و کوچیکش با شکم بر آمده و چشمای سرخرنگ اون وسط نمایان شد و بدتر از همه و اونچه که حالمو بیشتر از همه چی گرفت اون دو تا دندون نیش سفید رنگ بود که میون اینهمه سیاهی بیرون زده و هنوزم خیس بود، بیاختیار صورتمو برگردوندم و همینطور که با دوانگشت اون جنازه متعفن بد ریختو از خودم دور گرفته بودم و سعی میکردم بهش نگاه نکنم در خونه رو تو گرگ و میش هوا باز کردم و پرتش کردم کنار کوچه، یه گربه لاغرمردنی ابلق که معلوم نبود اون موقع کجا کمین کرده، پرید به سمتشو و شکم خفاشه رو به دهن گرفت و رفت.
فردا صبح زود که مطابق معمول پاشدم برم اداره، پاک قضیه خفاشه از یادم رفته بود، ولی همینکه در خونه رو بازکردم همون گربه ابلق مردنی دیروزی، در حالیکه چشای دوکی شکلش خونی میزد و دو تا دندون نیششو نشونم میداد بیمقدمه جستی زد و حمله کرد به صورتم و یه چنگول محکم روی گونهام کشید و وقتی از روی کولم انداختمش پایین دو باره خرناسه کشید و آماده جستن بود که قایم با یه لگد از در خونه پرتش کردم بیرون و درو بستم، ولی خب جرأت نمیکردم دوباره درو باز کنم، برگشتم صورتمو شستم، جای سه تا خراش پنجههای لعنتیش روی صورتم مونده بود، گذاشتم یه کمی هوا روشن شه و کوچه شلوغ، بعد با احتیاط درو باز کردم، خبری از گربهه نبود و به سمت اداره رفتم.»
حجم
۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۵٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه