کتاب میخ
معرفی کتاب میخ
کتاب میخ نوشتهٔ عباس صفدری است. انتشارات نظری این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر یک رمان از این نویسندهٔ معاصر ایرانی است.
درباره کتاب میخ
کتاب میخ در ۱۳ فصل نوشته شده است. این کتاب با خبر فرود یک هواپیما در فرودگاه بینالمللی امام آغاز میشود. صدا اعلام میکند که هوای تهران صاف و آفتابی است با دمای ۱۶ درجه بالای صفر. سپس راوی سخن آغاز میکند. او میگوید که هواپیما چرخی زد و ارتفاعش را کم کرد. راوی خوشحال است و در پوست خود نمیگنجد. با حسرت، مشتاقانه و با کنجکاوی از کنار پنجره به خیابانها، میادین و ساختمانهای کوچکشده نگاه میکند. او دنبال نمادی آشنا میگردد. هر چه به زمین نزدیکتر میشود، شوق، کنجکاوی و طپش قلبش بیشتر میشود. او کیست از کجا به تهران آمده است؟
راوی سپس از عباس میگوید؛ دوست و همسایهٔ قدیمیاش. آنها در یک خانهٔ آجری دوطبقه همسایه بودند و در ۲ اتاق روبهروی یکدیگر زندگی میکردند. همکلاس هم بودند، رفتوآمد خانوادگی هم داشتند. در کنار خانه، باغ بزرگی بود با دیوارهای بلند گلی، پر از درختان میوه، مخصوصاً توت، شاهتوت، انار و خرمالو. این خانه کجاست؟
رمان میخ نوشتهٔ عباس صفدری را بخوانید.
خواندن کتاب میخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب میخ
«بزرگراه نواب صفوی شلوغ بود و پرتردد. علیرغم پهن شدن خیابان، ترافیک شدیدی به چشم میخورد. بسیاری از موتورسواران برای فرار از ترافیک و شلوغی، وارد پیادهرو شده و عابرین هیچ تأمین جانی نداشتند! اطراف خیابان را مجتمعهای بلندی به رنگهای آجری و سرخ پوشانده بود. ساختمانها ناموزون بودند و بیروح. بعضی از رستورانها با قرار دادن چند میز و صندلی در پیادهرو از مشتریان پذیرایی مینمودند. پیادهرو پرتردد بود و پرازدحام. هرازگاهی سگی، پاکوتاه، سفید و پشمالو، از کنارم عبور مینمود. افرادی، با گوشی در گوش، صحبتکنان، فریادکنان و گاهی خندهکنان و شتابان در تردد بودند. دورهمیهای باصفا، پرخاطره و قدیمی به انزوا و همزیستی با موبایل و حیوانات تبدیل شده بود. ای کاش میتوانستم یکی از کتابفروشیهای قدیمی را پیدا کنم!! گاهی کتابی را با مبلغی اندک کرایه نموده، پس از مطالعه و تحویل آن، کتاب دیگری را عاریه مینمودم. یکی از کتابفروشیها، کتابهای کمک درسی کمیاب و بسیار گران را به صورت عاریه عرضه مینمود. سؤالات برگزیده از کنکورهای روسیه، ریاضیات استاد شهریاری، فیزیک غضنفر بازرگان، شیمی زرگری و... بعضی از کتابها را مشترکاً کرایه مینمودیم. چند روز نزد من بود و چند روز هم دست عباس و علیرضا.
از هیچکدام کتابفروشیهای معروف اثری نبود!! بسیار غمگین و گرفته بودم!
همه چیز نو بود بیروح!! محل قدیمی یکی از آنها را جستجو نمودم. فروشگاه بزرگی بود با تابلویی با عنوان pet shop، مرکز ملزومات حیوانات خانگی: تاسیس ۱۳۹۱.
وارد فروشگاه شدم. فروشنده جوانی بود قد بلند با کتی سرمهای، پیراهنی سپید، شلواری سوراخ در زانوها، موهایی سامورایی، ابروهایی تزیین شده، با تصویری از مار دور گردن و سبیلهایی نازک شده در طرفین. جلو آمد. سلام کردم.»
حجم
۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۴۰٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه