کتاب آشنایی با جرایم و مجازات های قانونی آن
معرفی کتاب آشنایی با جرایم و مجازات های قانونی آن
کتاب آشنایی با جرایم و مجازات های قانونی آن نوشتهٔ مسلم امینی نژاد، جلیل رضازاده و ابوالفضل قاسم زاده است. انتشارات فرنام این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب آشنایی با جرایم و مجازات های قانونی آن
کتاب آشنایی با جرایم و مجازات های قانونی آن با هدف آگاهیبخشی عمومی به همهٔ افراد بهویژه والدین و فرهنگیان و استفاده در کلاس های پرورشی مدارس نوشته شده است. آگاهسازی نوجوانان شاغل به تحصیل در مدارس متوسطهٔ اول و دوم و دادن هشدار اولیه به آنها با هدف پیشگیری از جرایم و آسیبهای اجتماعی موردنظر این نوشتار بوده است.
نویسندگان کوشیدهاند تا در نگارش مطالب نهایت دقت صورت گیرد تا مطالب ارائهشده از بدآموزی دور و موضوعات و سرفصلهای کتاب باتوجهبه جامعهٔ هدف، متناسب همگان و با جنسیت، سن، دورهٔ تحصیلی و شرایط بومی، نیازهای محلی و فراوانی جرم تهیه و تنظیم شود. پیش از اقدام به نگارش کتاب، مشورتها و ارزیابیهای لازم با متخصصان انجام شده و برآیند قاطع نظرات آنها، لزوم چاپ و در دسترسگذاشتن چنین مجموعهای برای همگان و بهخصوص دانشآموزان، اولیا و مربیان مدارس بوده است.
خواندن کتاب آشنایی با جرایم و مجازات های قانونی آن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دانشآموزان، اولیا و مربیان مدارس پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب آشنایی با جرایم و مجازات های قانونی آن
«هرگز نباید و شایسته نیست مالی را که به شما امانت داده شده بدون اجازه صاحب آن به دیگری برای استفاده یا حتی نگهداری آن به دست دیگران بسپارید.
یک داستان، یک پند:
... در زمان گذشته، سحرگاهان که هنوز تاریکی هوا کاملا برطرف نشده بود پیر مردی از خانه بیرون رفت تا به گرمابه رود، در راه دوست خود را دید و به او گفت: شما هم به گرمابه می روید؟ دوستش گفت: کاری دارم که باید انجام دهم ولی تا در گرمابه با تو همراهی می کنم. دوستش چون به سر دو راهی رسید، بی آن که این پیرمرد را خبر کند به راه دیگر رفت. از قضای اتفاق، طراری (دزدی) پشت سر آن پیرمرد راه میرفت تا برای دزدی به جایی رود. پیرمرد چون به پشت سر خود نگریست. طرار را دید و به خیال آن که همان دوستش است، صد سکه طلا که در همیانی همراه خود داشت به او داد و گفت: ای دوست این امانت به دست تو باشد که از گرمابه بیرون آمدم به من بازدهی، طرارسکه های زر از وی گرفت ولبخندی زد اما در بیرون گرمابه ایستاد و صبر کرد تا پیرمرد از گرمابه بیرون آمد. اما وی راه خود را درپیش گرفت. طرار پیرمرد را صدا زد و گفت: جوانمرد زر خویش بازستان و بعد برو؛ که امروز به خاطر اینکه امانت تو را به شما بازگردانم از شغل خویش فرو ماندم.
مرد گفت: این زر چیست؟ و تو کیستی؟ اوگفت: من طرارم و تو این زر به من دادی، گفت: اگر تو طراری چرا زر من نبردی؟ طرار گفت: اگر به دست خویش اموالت می بردم، هزار دینار هم بود از تو نه یک جو می ترسیدم و نه آن را به تو بازمی گرداندم. اما از ان جا که خود سکه ها را به رسم امانت به من سپردی و امانت بردن خوی مردی و جوانمردی نیست آن ها را به تو باز می گردانم.»
حجم
۸۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه
حجم
۸۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۸۰ صفحه