کتاب مرگ تخصص
معرفی کتاب مرگ تخصص
کتاب الکترونیکی مرگ تخصص نوشتهٔ تام نیکولز با ترجمهٔ حسین خدادادی در انتشارات آموخته چاپ شده است. این کتاب تلاش دارد به این پرسش پاسخ دهد که چرا دیگر به متخصصان اعتماد نداریم.
درباره کتاب مرگ تخصص
ما اغلب به متخصصان شک داریم و از آنها بیزاریم. حتی بسیاری از مردم معتقدند متخصص فقط بهایندلیل که متخصص است، اشتباه میکند. عدهای را با اصطلاح تحقیرآمیز و تازه رواج یافتهٔ «روشنفکرهای کلهخراب» خطاب میکنیم و به آنها میگوییم دهانشان را ببندند. خودمان به پزشک میگوییم چه دارویی برایمان تجویز کند و به معلم میگوییم فرزندمان پاسخ سؤالات امتحانی را درست نوشته، حتی اگر آن پاسخ غلط باشد. هر یک از ما تصور میکند خودش باهوشترین آدم روی زمین است و اشتباهی فاحشتر از این نداریم.
بسیاری از افرادی که با دانش رایج مبارزه میکنند، در زندگی روزمرهٔ خود انسانهای موفق و توانمندی هستند. از جهاتی، این وضع «بدتر» از نادانی و ناشی از غرور بیپایه و اساس است؛ مصداق فرهنگ خودشیفتهای که حتی نمیتواند کمترین تفاوت را از هر نوعی که باشد، تحمل کند.
البته منظور از مرگ تخصص، مرگ تواناییهای متخصصان و آگاهی از موضوعات خاصی نیست که برخی از افراد را در حیطههای مختلف از برخی دیگر متمایز میکند. مرگ تخصص فقط به معنای انکار دانش موجود نیست؛ بلکه به معنای انکار علم و عقلانیتِ بیتعصب است که بنیانهای تمدن مدرن هستند. رابرت هیوز در توصیف آمریکای اواخر قرن بیستم گفته بود این وضع نشانهٔ «سیستمی است که نسبت به رواندرمانی وسواس فکری دارد، سر تا پایش تخریب سیاست رسمی است، دچار بیماری مزمن شک به مرجعیت است و طعمهٔ چرب و نرمی برای خرافات به شمار میرود.»
اکثر افراد در واکنش به مرگ تخصص فوراً تقصیر را به گردن اینترنت میاندازند. بهویژه متخصصان هرگاه با مراجعین و مشتریانی مواجه میشوند که خود را داناتر از آنها تصور میکنند، انگشت اتهام را بهسوی اینترنت میگیرند. خواهیم دید که این نظریه آنچنان هم بیجا نیست؛ اما بسیار سادهانگارانه است. حمله به دانشِ رایج پیشینهای طولانی دارد و در تاریخچهٔ این موضوع، اینترنت جدیدترین ابزاری است که از آن سوءاستفاده میشود؛ همان طور که پیشتر از رادیو، تلویزیون، مطبوعات و سایر اختراعات نیز به همین شکل سوءاستفاده شده بود.
علت حمله به تخصص شاید فراگیری اینترنت، ماهیت بینظم گفتوگو در رسانههای اجتماعی یا تقاضا برای چرخههای خبری ۲۴ساعته باشد؛ ولی شیوهٔ جدید انکار تخصص چنان با خودمقدسپنداری و خشم همراه است که حداقل به نظر من، علت آن فقط بیاعتمادی نیست؛ بلکه خودشیفتگی همراه با تحقیرِ تخصص به مثابهٔ نوعی تمرین خودشکوفایی است. در نتیجه، تلاش متخصصان برای عقبراندن مردم و اینکه آنها را سر عقل بیاورند، با دشواری بیشتری روبهرو شده است.
مباحثی که در هر فصل کتاب بررسی میشود به این شرح است:
در فصل یکم علاوه بر مفهوم واژهٔ «متخصص» این مسئله بررسی میشود که تعارض میان متخصصان و عوام موضوعی جدید است یا خیر. در فصل دوم خواهیم دید که چرا در آمریکا کیفیت گفتوگو، نهتنها میان متخصصان و شهروندان عادی، بلکه میان همهٔ مردم، به مرحلهٔ ملالآوری رسیده است. فصل سوم دربارهٔ این است که چرا دردسترس قرارگرفتن تحصیلات دانشگاهی در سطح وسیع باعث شده است مردم تصور کنند باهوشتر شدهاند، در حالی که برعکس، فقط نوعی هوش توهمی کسب کردهاند که ارزشش مشکوک است. با اینکه اینترنت علت اول و آخر مرگ تخصص نیست، بهویژه در قرن بیستویکم، یکی از متهمان اصلی محسوب میشود. فصل چهارم توضیح میدهد که چطور اینترنت، این بزرگترین منبع دانش در تاریخ بشر از زمانی که گوتنبرگ دستگاه چاپ را اختراع کرد، در عین حال که بستری برای دفاع از دانش است، به آوردگاهی برای تاختن به دانش جاافتاده تبدیل شده است. در جامعهای آزاد، روزنامهنگاران جزو مهمترین داورانی هستند یا باید باشند که دربارهٔ نزاع نادانی و آموزش حکم میدهند. اما اگر شهروندان بهجای آگاهی در پی سرگرمی باشند، چه میشود؟ فصل پنجم به این پرسشهای نگرانکننده پاسخ میدهد. فصل ششم دربارهٔ پیامد خطاهای متخصصان است. در پایان و در بخش جمعبندی، به خطرناکترین جنبهٔ مرگ تخصص نگاه میشود: نقش آن در تضعیف دموکراسی آمریکا.
کتاب مرگ تخصص را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این اثر به علاقهمندان به جامعهشناسی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب مرگ تخصص
«اینجور آدمها دوستداشتنی بودند، زیرا در کشوری که دیدگاههای متخصصان محترم و اساس کار شمرده میشد، استثنا بودند. اما طی چند دههٔ اخیر اوضاع تغییر کرده است. افکار عمومی مدام تحتتأثیر طبقهای از مردم قرار گرفته است که اطلاع چندانی از امور ندارند و بسیاری از افراد این طبقه افراد خودساختهای هستند که آموزش رسمی و تجربه را سبک میشمارند. اسکات آدامزِ کاریکاتوریست و نویسنده در انتخابات ۲۰۱۶ در توییتر خود نوشت: «اگر تجربه لازمهٔ رئیسجمهور شدن است، پس موضوعی سیاسی را نام ببرید که من نتوانم آن را با یک ساعت آموزش دیدن زیر نظر برترین متخصصان یاد بگیرم.» گویی بحث با یک متخصص مانند کپی کردن اطلاعات از حافظهای رایانهای به حافظهای دیگر است. نوعی «قانون گرشام» در حیطهٔ تفکر در حال رواج یافتن است. این قانون میگوید: «پول بد پول خوب را از میدان به در میکند»، و ما اکنون شاهد آنیم که اطلاعات غلط میتواند دانش را کنار بزند.
اوضاع ناخوشایندی است. جامعهٔ مدرن نمیتواند بدون تقسیمکار و تکیه بر متخصصان، افراد حرفهای، و اندیشمندان به حیات خود ادامه بدهد. (فعلاً این سه کلمهٔ اخیر را بهجای هم به کار میبرم.) هیچکس در همهٔ امور تخصص ندارد. صرفنظر از اینکه چه اهداف و آرزوهایی را در سر میپرورانیم، واقعیتِ زمان و محدودیتهای انکارناپذیر استعدادهایمان حدود تواناییهایمان را تعیین میکنند. یک علت کامیابی ما تخصص ماست، و علت دیگر این است که سازوکارهای رسمی و غیررسمی اعتماد به یکدیگر در حیطههای تخصصی را پرورش دادهایم و از آنها بهرهبرداری میکنیم.»
حجم
۳۳۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
حجم
۳۳۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۵۶ صفحه
نظرات کاربران
مطالعه ی این کتاب رو توصیه میکنم. یکی از درد های جامعه ی امروز خودشیفتگی هست. امروزه همه خودشون رو راجع به تمام مسائل صاحب نظر میدونن و انتظار دارن به عقایدشون احترام گذاشته بشه. امروزه مردم تو کار معلم، مهندس، دکتر
یه خورده با دنیای امروز تو پارادوکسه و خیلی سخته درک این موضوع با توجه به اینکه هوش مصنوعی داره خیلی از تخصص هایی که لازمه براش ۱۰تا۱۵ سال وقت گذاشته بشه رو به راحتی انجام میده واقعا نمیدونم و
نمیدانم، نصفی از علم است! چیزی که کمتر میبینیم و میشنویم که کسی بگه. این کتاب حکایتگر همین دورانمونه و این که چی شد اینطور شد. خیلی دوست داشتم این حرفا رو بشنوم