کتاب مشاوره با پیاز
معرفی کتاب مشاوره با پیاز
کتاب مشاوره با پیاز نوشتهٔ رقیه زراعتی ایدهلو و سهیلا سبزعلی یمقانی است و کلید پژوه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب مشاوره با پیاز
هرکس نوجوان را یک جور توصیف میکند، اما نوجوان مثل پیاز است! لایهلایه است؛ بیرونیترین لایه سن الانش را نشان میدهد و درونیترین لایه اولین روز زندگیاش را. یک نوجوان ۱۴ساله ممکن است مثل یک ۱۴ساله رفتار کند، جذاب و پرغرور، اما همان روز، یک دفعه مثل یک نوزاد دلش بخواهد سرش را روی بازوی مادرش بگذارد تا آرام بگیرد یا مثل یک بچهٔ یکساله، هقهق، گریه کند و منتظر باشد کسی نوازشش کند، مثل یک کودک سهساله از در و دیوار بالا برود و همه چیز را دستکاری کند، یا مثل یک کودک ۶ساله لج کند یا مثل یک کودک ۸ساله آرام و سر بهزیر باشد..
کتاب مشاوره با پیاز از داستانهای واقعی و ماجراهای مراجعین نوجوان تشکیل شده است و سعی بر آن بوده که انواع مختلفی از مشکلات نوجوانان مورد بررسی قرار گیرد. راهکارهای عملی و روند مشاوره، قصهدرمانی و دیگر روشهای درمانی در داستانها گنجانده شده است.
خواندن کتاب مشاوره با پیاز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
مطالعه این کتاب میتواند برای نوجوانان، والدین، دبیران، مشاوران و دانشجویان روانشناسی مفید باشد.
بخشی از کتاب مشاوره با پیاز
«یادش به خیر تابستان که میشد یک هفتهای اجازه میدادند که برویم خانهٔ یکی از داییهامون. دایی بزرگه چند تا نوه داشت که هم سن و سال ما بودند. زن دایی، ما و نوههایش را میبرد پارک، چه قدر خوش میگذشت. یه روز نوهٔ داییم داشت تابم میداد که زمین خوردم؛ زندایی چنان به طرفم دوید و بغل و نوازشم کرد که دوست داشتم چند بار دیگر هم زمین بخورم! صبحها بعد از شستن دست و رویمان، نوبتی جلوی زن دایی مینشستیم و زندایی آرام و مهربان موهایمان را شانه میزد و میبافت اینطوری دیگر تا شب موهایمان به هم نمیریخت. شبها دایی برامون قصههای تاریخی تعریف میکرد؛ داداش بزرگه میگفت: دایی یک عالمه کتاب تاریخی عتیقه داره، کتابهایی که با دست نوشته شدهاند! اما هیچ وقت دایی گنجینهاش را به ما نشان نداد.
دایی کوچیکه، دخترانی هم سن و سال ما داشت. حیاط دایی پر بود از گلهای محمدی؛ اگر خانهشان را گم میکردیم، میشد با عطر گلها خانه را پیدا کرد! آنقدر با دخترداییها بازی میکردیم و خسته میشدیم که فرصت نمیشد با دایی و زندایی حرف بزنیم. خوردن یک شام خوشمزه و بیهوش شدن به امید فردایی پر از بازی ... .
...
زن و شوهر جوانی بودند، به قیافه و سنشان نمیآمد یک نوجوان داشته باشند؛ من هم که زوجدرمانگر نبودم، پس برای چه مراجعه کرده بودند؟!
حدود یک ماه پیش خواهرشوهرم و خانوادهاش از شهرستان به خانهٔ ما آمدند، یک هفتهای ماندند و وقتی میخواستند برگردند، دختر ۱۵ سالهشان دوست نداشت با خانواده همراه شود و خواست پیش ما بماند.»
حجم
۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
حجم
۶۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه