کتاب هنر شفاف اندیشی

کتاب هنر شفاف اندیشی نوشتهٔ پاتریک کینگ و ترجمهٔ میترا میرشکار است و انتشارات تمدن علمی آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب هنر شفاف اندیشی

هنر شفاف‌ اندیشی در کنار دیگر هنرهای انسان از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است. به این ترتیب می‌توانیم هوشمندانه‌تر، بهتر و سریع‌تر فکر کنیم؛ چراکه شفاف‌اندیشی راهی است به سوی دستیابی حقیقت، خرد و آگاهی.

ما به‌ندرت جهان را آن‌گونه که واقعاً وجود دارد، می‌بینیم. قادر نیستیم شفاف بیندیشیم. و باورهایمان را بر پایهٔ دروغ و فرضیاتی نامعتبر بنا می‌کنیم. اما با مطالعهٔ این کتاب و توجه به نکات ظریف و دقیقش، قادر خواهیم بود به این نابسامانی‌های ذهنی پایان دهیم. با روش‌هایی عملی آشنا می‌شویم تا دیگر گمراه نشویم، فریب نخوریم و از تله‌ها بگریزیم.

کتاب هنر شفاف اندیشی نگاهی ژرف به تمام خیالات واهی ما می‌اندازد و در نهایت قادر خواهیم بود برای همیشه از شر آن‌ها خلاص شویم. چه چیزی موجب می‌شود سریع نتیجه‌گیری کنیم، به غلط ارزیابی کنیم و درحالی‌که باید بر همه چیز اشراف داشته باشیم، مدام خطا کنیم؟ چرا اغلب اوقات برخلاف علایقمان عمل می‌کنیم؟ دلیلش این است که ذهنمان این‌گونه برنامه‌ریزی شده است. اما قرار نیست همیشه این‌طور باشد. این کتاب ابزارهایی را در اختیارتان قرار می‌دهد تا پرده از چشمانتان کنار بزنید و هوشمندانه‌تر بیندیشید.

خواندن کتاب هنر شفاف اندیشی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند شفاف بیندیشند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب هنر شفاف اندیشی

«حقیقت هیچ هزینه‌ای برای شما ندارد، اما یک دروغ می‌تواند همه چیز را نابود کند. (ناشناس)

هنگامی که در مورد شفاف اندیشی سخن می‌گوئیم، منظورمان چیست؟

اگر چند دقیقه‌ای این سؤال را مورد نظر قرار دهیم، بیش‌ترمان به این نتیجه می‌رسیم که مفهومش در ارتباط با ذهن است و معمولاً، به اهداف‌مان در لحظه بستگی دارد.

بعضی‌ها ممکن است آن‌را "سریع اندیشی" بدانند که خود به خود و اغلب اوقات خارج از آگاهی ما انجام می‌گیرد. در این حالت ارزش سرعت بیش‌تر از دقت است. فرد شیء یا شرایطی را می‌بیند و بلافاصله بر اساس تجارب گذشته‌اش نتیجه‌گیری می‌کند. ممکن است کسی آن را با "تفکر واکنشی" اشتباه بگیرد که با غریزه در ارتباط است. در واقع باوری بر اساس احساس است که اصلاً ارتباطی به اندیشیدن ندارد.

شاید هم آن‌را با "ساده اندیشی" اشتباه بگیرید. در این حالت، مفاهیمی که سهل‌الوصول هستند، به حقیقت نزدیک‌ترند تا عقاید پیچیده‌تر. این‌گونه طرز تفکر ممکن است زمانی رخ دهد که به راه‌حل شفافی نیاز داریم و اطلاعاتِ بیش از حد، آب را گل‌آلود می‌کنند.

از طرفی، هنگامی که شفاف اندیشی به عنوان پیچیده اندیشی تلقی می‌شود، سردرگمی به وجود می‌آورد: تجزیه و تحلیل تک تک اطلاعات و حمایت و مخالفت، بدون در نظر گرفتن این‌که این منابع تا چه اندازه می‌توانند ناچیز یا سؤال برانگیز باشند.

همهٔ ما در گذشته با چنین فکرهایی روبرو شده‌ایم و ممکن است بر اساس آن‌ها به عقایدمان اعتماد داشته باشیم. حتی ممکن است هنگامی که از آن‌ها استفاده کرده‌ایم، یکی دو بار هم درست بوده باشند. (هرچند ممکن است همانند زندگیِ واقعی یک ساعت دیواری خراب باشد که دو بار در روز، زمان درست را نشان می‌دهد.)

هنگامی که اتومبیلی به سمت شما می‌آید و نمی‌دانید به کدام طرف بگریزید، سریع اندیشی و تفکر واکنشی به شما کمک می‌کنند؛ شما می‌توانید به هر جهتی که جان‌تان در امان است، بگریزید. ساده اندیشی زمانی کمک‌تان می‌کند که ارزش اطمینان بیش‌تر از دقت است. پیچیده اندیشی هنگامی به کمک‌تان می‌آید که دقت بیش‌تر از سرعت ارزش دارد. اما هیچ‌یک از این الگوهای ذهنی قادر نیستند یاری‌تان دهند آن‌چه را پیش روی‌تان قرار دارد درک کنید و به حقیقت آن پی ببرید.

شفاف اندیشی یعنی استدلال و تصمیم بر اساس شواهد، تجزیه و تحلیل‌های مهم و دنبال کردن سرنخ‌ها به جایی که شما را هدایت می‌کنند نه جایی که می‌خواهید به آن هدایت شوید یا فکر می‌کنید باید به آن سمت بروید. شفاف اندیشی بر این نکته تأکید می‌کند که ما باید حقیقت عینی را دنبال کنیم و تحت اثر آن‌چه در اولین نظر می‌بینیم به بیراهه نرویم. ذره‌بینی است که تمام جزئیات مهم را نشان‌مان می‌دهد و در عین حال ما را با موضوع طرح شده همسو می‌گرداند.»