کتاب پروژه پدری
معرفی کتاب پروژه پدری
کتاب پروژه پدری که روایتی خواندنی از ۱۵ مرد ایرانی دربارهٔ پدریشان است به کوشش فاطمه ستوده گردآوری شده است. پروژه پدری را نشر اطراف به چاپ رسانده است.
نویسندگان این روایتها عبارتاند از: قاسم فتحی، حسام اسلامی، حسین جمشیدی گوهری، امیرعلی صفا، سیداحسان عمادی، سلمان نظافت یزدی، سعید حسامیان، مجید فضائلی، عقیل بهرا، مهدی حمیدی پارسا، حسام آبنوسی، میثم قاسمی، حسامالدین ایپکچی، علیاکبر دهبان، یحیی شامخی.
درباره کتاب پروژه پدری
پروژهٔ پدری روایت پدریکردن است از زبان خود پدرها. از روزهایی که پسر کوچکی بودهاند و خیال پدری را در سر میپروراندهاند. از روزهای بلوغ و درس و کتاب و دانشگاه و سربازی. از روزهای اولین عشق و عشق اول و ازدواج و بالاخره پدری و رابطهٔ پدر و فرزندی. نویسندگان این کتاب پدران جوانیاند که کنار دغدغهٔ معیشت و اقتصاد خانواده، نگران رابطهاند. رابطه با همسر، رابطه با فرزند و احتمالِ تزلزل نقش اجتماعیشان پس از پدرشدن.
نویسندگان پروژهٔ پدری هر کدام از منظری به پدریشان نگاه کردهاند و از آن نوشتهاند. از ترسها، از فقدانها، از بیماریها. بیترس از ترسهایشان نوشتهاند، بینگرانی از قضاوتِ دیگران. پدری که میفهمد خودش و همسرش نابارورند، پدری که برای اولین بار با قصهٔ سقط جنین روبهرو میشود، پدری که کودک اوتیستیک دارد، پدری که ناگهان پس از تولد نوزادش میفهمد کودکش «سندروم داون» است، پدری که میفهمد مقصر احتمالیِ خوابهای آشفتهٔ کودکش است، پدری که میترسد پس از تولد نوزادش رابطهاش با همسرش کمرنگ شود و به کودکِ هنوزنیامده کمی حسادت میکند، پدری که نگران اجارهٔ سر ماهِ خانه است و نگرانیاش را پشت دقیقههای کتابخوانی با کودکش پنهان میکند و… . اینها پدران پروژهٔ پدریاند.
کتاب پروژه پدری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به همهٔ پدرهای اکنون و آینده پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب پروژه پدری
«ما دو برادر بودیم که بعد از تماشای حجم زیادی از دعواهای ناموسی و محدودیتهای جنسیتی، نداشتن خواهر را اینطور ناشیانه برای خودمان توجیه میکردیم «چه بهتر، کی حوصله داره ببردش و بیاردش و حواسش باشه کسی بهش چپ نگاه نکنه، کسی نیفته دنبالش، متلک بارش نکنه.» توی خانه سه مرد بودیم و مادرم هم نهتنها به اندازهٔ یک مرد کار میکرد که رفتارهایش هم تقریباً مردانه شده بود. این بافت به صورت طبیعی باعث میشد ما به تودهٔ زمختی تبدیل شویم، خلقوخویی چسبنده و زهردار، به موجودی که سرشار از خودبرتربینی بود و ردپایش در تمام شئون زندگی تکتک اعضای خانوادهاش متبلور میشد. از طرف دیگر، توی آن فضا پدرهای زیادی سراغ فروش مواد و قاچاق رفته بودند. پدرهایی که از فضای پر از نخلستان و خانههای حیاطدار و بزرگ جنوب آمده بودند توی قوطیکبریتهای شهرکی در شرق کشور. پدران و پسرانِ جنگزدهٔ فداکار تبدیل شده بودند به معتادهای آسوپاسی که به خردهفروشی میافتادند یا از فرط خماری گوشهای بیهوش میشدند. برای همین پدرها توی آن ساختار به هر کاری مجاز بودند و کسی حق نداشت آنها را بهخاطر روش مجرمانهشان برای تأمین مایحتاج خانواده سرزنش کند. از خودشان دفاع نمیکردند یا به توجیه نیازی نداشتند. اهمیتی نداشت بقیه بهشان بگویند کریستالی، تریاکی، موادفروش، حرامخور یا هر چیز دیگری. پدران آن جغرافیا برای خانوادهشان همه کاری میکردند و این درستترین کار بود، حتی اگر پلیس ماهی یک بار عملیات پاکسازی انجام میداد و آنها را مدت زیادی به زندان میانداخت یا حتی اعدامشان میکرد.
همه انتظار داشتند پدرها مثل کارگران لخت قطارهای ذغالسنگی در مجاورت حرارت جهنمی کار کنند تا بتوانند شکم خانوادهشان را سیر کنند. توی این بافت بسیاری از جزئیات نهتنها نادیده گرفته میشد که حضورشان هم آزارمان میداد و دستوپاگیر جلوه میکرد؛ جزئیات ساده و حتی نادیده کمکم برایم به تودهٔ بزرگی تبدیل شد که ساعتها بهشان فکر میکردم. این روال همهٔ پدران را یکدست کرده بود، پدر متفاوتی نمیدیدیم، پدری با رفتار عجیب، پدری که با دخترش طور دیگری رفتار کند، پدری که بیشتر از بقیهٔ پدرها به بچههایش و بهخصوص دخترهایش آزادی بدهد، پدری که در موقعیتهای بغرنج تصمیمهای عجیب بگیرد، پدری که مایهٔ افتخار دخترش باشد. شاید اگر پدر متفاوتی هم وجود داشت، دلش نمیخواست رفتارهای روشنفکرانهاش را علنی کند چون به صورت طبیعی رفتارش خارج از عرف تلقی میشد که توی آن بافت تبعات زیادی داشت و حتی میتوانست خاندانی را از هم بپاشد.»
حجم
۲۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۱۸٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
نظرات کاربران
این که از زاویههای مختلف به تجربهی پدر شدن نگاه کرده جالبه یه روایت بود که خیلی بیدلیل از تشبیههای سیاسی استفاده میکرد که به نظرم کاملا از متن بیرون زده بود یک باگ اصلی این کتاب اینه که فقط
اگه کتاب هفته چهل و چند رو خوندید این حداقل ده پله بالاتر از اونه. چون خیلی کمترم شنیدیم که مردها درباره تجربه پدری و ترسها و امیدها و خجالتهاشون و... حرف بزنن، یه دریچه تازهتری از زندگی روزمره آدما
رفتار و احساست این مردان خیلی شبیه ذات خود من بود، خواندن تجربهی آنها دو ترس در من ایجاد کرد؛ ۱-ترس از حسرت فرصت هایی که دارن میگذرن ۲- ترس از مرگ زودرس
چرا این کتاب ها نسخه صوتی شو نمیذارین؟ این کتابها به نظرم جالبن ولی متاسفانه نور گوشی چشمامو اذیت میکنه و نمیتونم بخونم.بریده ای از مطالب و نظرات دوستان رو خوندم و کنجکاوتر شدم.. ممنون میشم از طاقچه فایل صوتی همه کتاب
برای خودم خیلییی جالب و متفاوت بود بعضی نظرات و تصورات و نگرانیهای مردانه آخر کتاب هم که با چشم خیس اما فکر پر انگیزه برای کمک به پدر و مادرهای دیگه، کتاب رو بستم🥹🥹
کتاب پروژه پدری رو با جون و دل خوندم . خیلی جاها بغض کردم ، خیلی جاها یادگرفتم و خیلی جاها متعجب شدم از دغدغه های یک پدر . درسته که نویسنده این روایت ها هم مثل کتاب هفته چهل
بااینکه کتابهای نشر اطراف را خیلی دوست دارم وبااشتیاق میخونم،این کتاب خیلی نظرم را جلب نکرد.فقط دو تا روایتش خوب بود.
با اشک دارم این جملات رو مینویسم واسه روایت آخری :)) مهم نیست که بعضی از روایتها، از نظر ادبی و... میتونست بهتر باشه یا چی. من خیلی چیزا از این پدرا یاد گرفتم. احساس نزدیکتری پیدا کردم بهشون و به
من کتاب رو کامل خوندم ولی خیلی جاها میخواستم متوقفش کنم چون شروع کتاب و حتی تا میانه آن بسبار روایتهای کسل کننده ای داشت برخلاف کتاب هفته چهل و چند.روایتها خیلی معمولی و دم دستی بودند ولی دوتا روایت