دانلود و خرید کتاب سنت شکن ورونیکا راف ترجمه هدیه منصورکیایی

معرفی کتاب سنت شکن

«سنت شکن» نوشته ورونیکا راث ( - ۱۹۸۸)، نویسنده امریکایی است. سه‌گانه او، یعنی «سنت‌شکن»، «شورشی» و «هم پیمان»، در زمره پرفروش‌ترین کتاب‌های فانتزی دنیاست.

بئاتریس پرایر قهرمان داستان آینده‌ای دور از شهر شیکاگوست؛ شهری از هم پاشیده که به بخش‌های مختلفی تقسیم شده است. نام هر کدام از این بخش‌ها نماد خصیصه اخلاقی افراد آن بخش است: رک‌گویی (رو راستی)، فداکاری (از خود گذشتگی)، دلیری (شهامت)، رفاقت (صلح طلبی) و هوشیاری (دانش و هوش).

هر ساله در یک روز مشخص تمام شانزده ساله‌ها باید در آزمون استعدادسنجی شرکت کنند تا بدون توجه به بخشی که در آن به دنیا آمده‌اند بخش جدیدشان را انتخاب کنند.

بئاتریس پرایر شانزده ساله در بخش فداکاری به دنیا آمده است اما خصلت از خودگذشتگی در وجودش نیست. این است که حس می‌کند به آنجا تعلق ندارد. او در آزمون استعدادسنجی شرکت می‌کند ولی نتیجه آزمونش شگفت‌انگیز است. او با سایر تازه‌واردها یک فرق اساسی دارد. او یک «سنت شکن» است. این موضوع می‌تواند زندگی خود او و اطرافیانش را تحت تأثیر قرار دهد و حتی به خطر بیندازد.

«سنت شکن» جلد اول از مجموعه‌ای سه جلدی است که عنوان پر فروش‌ترین کتاب ۲۰۱۱ را در ادبیات امریکا به خود اختصاص داده است.

همچنین جلد اول این مجموعه به عنوان بهترین کتاب Goodreads در سال ۲۰۱۱ انتخاب شد.

آلیس در سرزمین نجایب
۱۳۹۹/۰۳/۰۵

خب، بالاخره کتاب اول رو تموم کردم. باید بگم اگه سی صفحه آخر اینجوری تموم نمیشد، هیچ وقت کتاب دومش رو نمیخوندم. چندتا نکته داره که خیلی توی ذوق میزنه: ۱- تریس توی ده روز برآمده شدن عضله هاش رو

- بیشتر
Fateme Soltani
۱۳۹۹/۰۲/۲۳

داستان درمورد دختری است که بر خلاف جثه کوچکش قلبی بزرگ و جنگجو دارد . ایده ی خیلی تازه ای بود و من خییییلللییی خوشم اومد و دوتا کتاب دیگر رو هم خواندم و عاشقش شدم پیشنهاد می کنم هر سه

- بیشتر
StarShadow
۱۴۰۱/۰۵/۰۸

در بین کتاب های علمی تخیلی، این کتاب از ایده و نبوغ جدید و جذابی برخورداره. داستان در مورد یه شهر خاصه که مردمش باید براساس فقط یکی از این پنج ویژگی که بیشتر درشون مشهوده تقسیم بندی بشن: فداکاری،

- بیشتر
Saana
۱۳۹۹/۰۷/۲۳

من معمولاً کتاب های ژانر فانتزی تخیلی رو مطالعه نمیکنم،ولی بعد از خوندن نمونه کتاب،تصمیم به خوندنش گرفتم.انقدر جذاب و هیجان انگیز بود که نمیتونستم کتاب رو زمین بگذارم.و بلافاصله رفتم دنبال جلد دوم(شورشی) و سوم(هم پیمان) ، و اونا

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۳۹۹/۰۲/۳۱

داستان درمورد دختر نوجونی یه که تلاش می کنه با ترس ها و احساسات درونیش کنار بیاد و خود واقعی شو کشف کنه این سری یکی از بهترین های ژانر فانتزی بود که خوندم دنیای متفاوت و جالبی رو نویسنده

- بیشتر
Fa
۱۳۹۹/۰۱/۲۹

این مجموعه، از نظر من کتاب خیلی قوی‌تری داره نسبت به فیلمش. فیلم با اینکه اقتباسیه، اما باز هم به‌خاطر یه‌سری جزئیاتش که تغییر کرده، نمی‌تونه گویای حال‌وهوای کتاب باشه. و خب کتاب حقیقتاً داستان‌پردازی عجیب، جالب و نویی داره و

- بیشتر
mr.mt
۱۳۹۸/۰۱/۰۱

سلام طاقچه به نظرم رایگان کردن یک جلد از یک کتاب سه جلدی بیشتر برای اینه که مارو به خرید دو کتاب دیگه تشویق کنی و این عیدی به حساب نمیاد اگر واقعا قصد عیدی دادن دارید هر سه کتاب

- بیشتر
مهرناز
۱۳۹۹/۰۱/۱۴

من عاشق این کتابم. ترجمه خوبه ولی نمیدونم چرا مترجم توی متن کلمه‌ی initiate رو ورابر ترجمه کرده!!! میشه تازه وارد و ورابر اصلا کلمه نیست

Pikhosh
۱۳۹۸/۰۱/۰۸

فوق العاده خوب و جذاب! همین :) حتما اگه وقت کردید حتی شده نمونه اش رو هم بخونید چون واقعا از اون داستان هایی که شدیدا شمارو درگیر خودش میکنه و خیلی حرف ها پشت اتفاقاتش هست.

зэенаб 1524
۱۳۹۸/۰۱/۱۸

این کتاب منو یاد دوران نوجوانیم میندازه پر از هیجانات مختص به اون سن برای کسایی که کتابایی تو سبک هیجانی تخیلی دوست دارند کتاب خوبیه من این کتابو دوستداشتم فارغ از سن و سالم نکته اینکه شاید اوایل کتاب زیاد جذاب نباشه

- بیشتر
گاهی بهترین راه برای کمک به دیگران این است احساس کنند کنارشان هستی.
🪆 Maze
خاصیت مرگ همین است؛ می‌تواند به راحتی است را به بود تبدیل کند.
Marie Rostami
بخش فداکاری به ما سیاستمداران فوق‌العاده‌ای برای رهبری این سرزمین داده است. بخش رک‌گویی حقوقدانانی درستکار تربیت کرده است. بهترین معلمین و محققین این جامعه از بخش هوشیاری هستند. بخش رفاقت مشاورین و پرستاران شهرمان را تربیت می‌کند و دلیرها از ما در برابر تهدیدات داخلی و خارجی محافظت می‌کنند
k.d
شجاعت به معنای پذیرفتن ضعف‌های درونی است
punisher
پدرم همیشه می‌گفت آدم‌هایی که طمع قدرت دارند و سخت به دنبال آن هستند وقتی به مقام و منزلتی می‌رسند همیشه با وحشت زندگی می‌کنند چون مدام می‌ترسند که جایگاه و قدرتشان را از دست بدهند. به همین دلیل قدرت باید به کسانی داده شود که برای به دست آوردنش هرگز خودشان را به زحمت نمی‌اندازند.
علی
توبیاس حروفی را پشت سرهم تایپ می‌کند که برای من فاقد مفهوم است.
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
طمع قدرت می‌تونه آدم رو به ورطه‌ی نابودی بکشونه.
🪆 Maze
خاصیت مرگ همین است؛ می‌تواند به راحتی است را به بود تبدیل کند.
یک مشکل لاینحل، sky
پدرم همیشه می‌گفت آدم‌هایی که طمع قدرت دارند و سخت به دنبال آن هستند وقتی به مقام و منزلتی می‌رسند همیشه با وحشت زندگی می‌کنند چون مدام می‌ترسند که جایگاه و قدرتشان را از دست بدهند. به همین دلیل قدرت باید به کسانی داده شود که برای به دست آوردنش هرگز خودشان را به زحمت نمی‌اندازند.
StarShadow
من تا حالا سیگار نکشیده‌ام چون غرور خاصی در ژست سیگاری‌ها وجود دارد.
StarShadow
سایر بخش‌ها تصور می‌کنند ما برای منحصر به فرد بودن احترامی قائل نیستیم ولی دلیل سادگی زندگی ما به فراموشی سپردن خودمان است تا بتوانیم زندگیمان را وقف دیگران کنیم. از نظر ما غرور به شکل حسادت، خودبرتربینی و طمع در انسان جلوه می‌کند پس سعی می‌کنیم به کم قانع باشیم تا گرفتار غرور نشویم.
StarShadow
جایی درونم دختری زندگی می‌کند که فداکار و بخشنده است که سعی می‌کند آدم‌ها را درک کند؛ که پذیرفته بعضی از آدم‌ها دست به اعمال پست و شیطانی می‌زنند؛ که یاس و ناامیدی می‌تواند انسان را به ورطهٔ پلیدی بکشاند؛ که دلش به حال این پسر بیچاره که نادم و پشیمان است می‌سوزد. قسم می‌خورم که این دختر درونم زندگی می‌کند. اما دیگر او را نمی‌شناسم.
StarShadow
آن شب به خوابگاه باز نمی‌گردم. خوابیدن در کنار آدم‌هایی که قصد کشتنم را داشتند نه تنها عمل دلیرانه‌ای نیست بلکه احمقانه است.
StarShadow
«ام...» نمی‌دانم چرا برای جواب دادن مردد هستم. به نظرم بیاتریس اسم مناسبی برای این بخش نیست. لبخند محوی بر لبانش می‌نشیند. «می‌تونی راجع بهش فکر کنی. لازم نیست همون اسم قبلیت باشه.» بخش تازه! اسم تازه! انگار قرار است از نو متولد شوم. با لحن محکمی می‌گویم: «تریس.»
~ɢʟᴀꜱꜱ ꜰᴀɢɴᴇʀ
مارکوس با صدایی یکنواخت می‌گوید: «فرزندان ما به سنی رسیده‌اند که می‌توانند انتخاب کنند که تصمیم دارند چه نوع انسانی باشند. سال‌ها پیش پدرانمان به این نتیجه رسیدند که تفاوت رنگ، نژاد، مذهب و عقیده سبب تفرقه و جنگ نمی‌شود. آنچه که سبب اختلاف بین انسانهاست ضعف شخصیت، تمایل به گناه و خلق‌وخوی متفاوت آن‌هاست. پس انسان‌ها را به پنج دسته تقسیم کردند تا با توجه به نقاط قوتشان با تمایلات منفی مبارزه کنند.»
StarShadow
توری الکترود دیگری را روی پیشانی‌ام می‌چسباند. «در زمان‌های قدیم شاهین نماد خورشید بود. فکر کردم اگه این خالکوبی رو داشته باشم دیگه از تاریکی نمی‌ترسم.»
StarShadow
«چرا این موضوع اینقدر براشون مهمه؟» «افکارت تنها چیزیه که اونا بهش اهمیت می‌دن. اونا سعی می‌کنند طوری وانمود کنند که به کارهات اهمیت میدن ولی درواقع براشون مهم نیست که راه اونا رو دنبال می‌کنی بلکه این براشون مهمه که آیا مثل اونا فکر می‌کنی یا نه. اونوقت براشون خطری نداری.»
StarShadow
دستش را روی گونه‌ام می‌فشارد. قوی و سرد است. «ولی ازت یه خواهشی هم دارم...» سرم را کج می‌کند و وادارم می‌کند جز به چشمانش به چیز دیگری نگاه نکنم. «هر وقت فرصتش رو پیدا کردی...» چشم‌هایش برق می‌زند. «نابودشون کن!» می‌خندم. «فور! گاهی خیلی ترسناک میشی!»
StarShadow
ای‌کاش می‌توانستم بگویم برای کاری که کردم عذاب وجدان دارم. اما ندارم.
StarShadow
«ما به شجاعت اعتقاد داریم. به ریسک کردن اعتقاد داریم. به رهایی از بند ترس و مبارزه علیه بدی‌ها و زشتی‌ها اعتقاد داریم. اگه شما هم به اینها معتقد هستید پس خوش‌اومدید!» با این‌که می‌دانم اریک به هیچ کدام از گفته‌هایش ایمان ندارد اما ناخودآگاه لبخند می‌زنم چون من به تک‌تک گفته‌هایش معتقدم. مهم نیست که رؤسای دلیری تا چه حد آرمان‌های بخش را به نفع خودشان تغییر داده‌اند چون من هنوز با همهٔ وجودم به آرمان‌های اصیل‌مان پایبندم.
StarShadow

حجم

۳۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۰ صفحه

حجم

۳۱۷٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۳۹۰ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰
۵۰%
تومان