کتاب روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه ای
معرفی کتاب روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه ای
کتاب روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه ای نوشتهٔ آلن ج. فرانکلند و ترجمهٔ سعید کیانپور است و انتشارات ارجمند آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه ای
نظریهٔ روابط ابژهای یکی از چهار رویکرد اصلی در روانتحلیلگری است که بهخاطر وجود برخی اصطلاحات روانپویشی و نیز اصطلاحاتی که بعدها توسط واضعان این نظریه ابداع شد، فهم نظری و کاربرد آن دشوار است. بنابراین، این اثر میتواند در کنار سایر کتابها در این زمینه، به فهم بهتر این نظریه و کاربرد بالینی آن کمک کند.
این کتاب نظریهٔ روابط ابژهای را به شیوهای ساده و موجز ارائه میدهد و کاربرد آن را در محیطهای بالینی قابل درک میکند. علاوه بر این، قلم نویسنده، به سبکی داستانگونه، چیزی شبیه به هدایت یک موقعیت درمانی واقعی است و گفتوگوهای میان درمانگر و بیمار در سراسر کتاب به منظور مصور ساختن موقعیتهای معمول بالینی آورده شده است. آلن فرانکلند، خود یک روانپزشک در بیمارستان عمومی است و به چنین محیطها و موقعیتهای بالینی اشراف دارد.
فرانکلند همچنین راههایی را پیشنهاد میدهد که در آن درمانگر میتواند فنون مختص به این نظریه را با دیگر انواع درمان یکپارچه کند. این اثر برای دانشجویان، کارآموزان، بالینگران روانپزشکی، روانشناسی، مددکاری اجتماعی و طب خانواده مطلوب و مناسب است و برای خوانندگانی که به دنبال سرآغازی مفید و موجز در رواندرمانی با نگاه روابط ابژهای هستند اطلاعات ارزشمندی را فراهم میکند.
خواندن کتاب روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه ای را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به روانشناسان و درمانگران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه ای
«به هر روی و با تمام این اوصاف، سؤال اینجاست که روابط اُبژهای چه معنایی دارد؟ روابط اُبژهای یکی از چهار مدل نظری اصلی در رواندرمانی روانپویشی است. سه مدل نظری دیگر عبارت است از: روانشناسی خود، روانشناسی ایگو، و نظریۀ دلبستگی. اصطلاح روابط اُبژهای، در ابتدا، ممکن است تاحدی گیجکننده به نظر برسد. واژۀ روابط در این اصطلاح به اندازۀ کافی ساده و قابل فهم است: این واژه مربوط به روابط بیمار با خود و دیگران است. اما اصطلاح اُبژه چه معنایی دارد؟ و چرا به جای اینکه صرفاً روابط انسانی نامیده شود، اُبژه نامیده میشود؟ اصطلاح اُبژه را زیگموند فروید در سال ۱۹۰۵ وضع کرد. این واژه برای بیان این حقیقت به کار میرود که برخی اوقات افراد دیگران را آنطورکه واقعاً هستند ادراک نمیکنند، بلکه آنان را بر مبنای تصورات خود ادراک میکنند. این امر بهگونهای است که انگار آنها با یک ابژۀ/ شخصِ خیالیِ دو بُعدی در ذهنشان رابطه دارند تا با یک شخص واقعیِ چند بعدی. شخص واقعی دارای آمیزهای از خصلتها و ویژگیهای مطلوب و نامطلوب است. ابژۀ خیالی ممکن است به غلط در دو انتهای پیوستارِ "خوب" یا "بد" در نظر گرفته شود (خوب و بد در معنای مطلق آن- کاملاً خوب و کاملاً بد). حتی میتواند بسته به شرایط و محیط، میان این دو به سرعت جابهجا شود. این ابژۀ خیالی ممکن است عاملی در نظر گرفته شود که میتواند همۀ خواستها و نیازهای بیمار را برآورده سازد (که میتواند برای بیمار وسوسهانگیز یا دلفریب تصور شود)، اما در همان حال، به گونهای ظاهر میشود که این ویژگی مطلوب را از بیمار دریغ میکند (که میتواند طردکننده برداشت شود). بدین ترتیب، این اُبژه (که اغلب ابژۀ بد نامیده میشود) بیشتر وقتها بهطور همزمان هم وسوسهگر و هم طردکننده برداشت میشود. نمونههای نخستینِ خیالیِ متعلق به ابژۀ خاص در هر شخص توسط بافتهای از تجارب "خوب" و "بدِ" شدید هیجانی که خیلی زود در زندگی رخ میدهند، حتی در سال اول زندگی، تأثیر میپذیرند (کرنبرگ، ۱۹۹۲).»
حجم
۵۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۵۹۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه