دانلود و خرید کتاب همیشه همان ابرها نوری بیلگه جیلان ترجمه محمد فهیمی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب همیشه همان ابرها اثر نوری بیلگه جیلان

کتاب همیشه همان ابرها

گردآورنده:مهمت اریلماز
انتشارات:نشر گیلگمش
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب همیشه همان ابرها

کتاب همیشه همان ابرها نوشتهٔ نوری بیلگه جیلان با گردآوری مهمت اریلماز و ترجمهٔ محمد فهیمی در نشر چشمه چاپ شده است. این اثر شرحی از سینما و زندگی به روایت نوری بیلگه جیلان است.

درباره کتاب همیشه همان ابرها

این مجموعهٔ گفت‌وگو که از نخستین تا آخرین فیلم فیلم‌ساز تا این لحظه را در بر گرفته، آشکار می‌کند که چه‌طور جیلان پس از گذشت همهٔ این سال‌ها هنوز در رابطه‌اش با آشفتگی معناها و در جدال با روحِ آشتی‌ناپذیر خود صریح و صادقانه حرف می‌زند. فیلم‌سازی که از نظر کسب افتخارهای هنری در جایگاهی ایستاده که غایت رؤیاهای هر سینماگری از این جنس است: جایزهٔ ویژهٔ هیئت‌داوران برای فیلم دوردست، جایزهٔ فیپرشی برای اقلیم‌ها، بهترین کارگردانی برای سه میمون، جایزهٔ بزرگ کن برای روزی روزگاری در آناتولی، و بالاخره نخل طلای بهترین فیلم برای خواب زمستانی.‌ 

کتاب همیشه همان ابرها را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به سینما و کتاب‌های گفت‌وگو‌محور و در قالب مصاحبه پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب همیشه همان ابرها

«بازگشت‌تان از قصبه به استانبول بیش از هر چیز دیگری چه چیزی را در زندگی‌تان تغییر داد؟

به گمانم تحصیل در دانشگاه بوغازچی بیش از هر چیز دیگری در استانبول زندگی‌ام را تحت‌تأثیر قرار داد. دانشکدهٔ مهندسی برق. نوعی شیفتگی به غرب در من شکل گرفته بود. راستش نمی‌دانم از کجا جرقه‌اش زده شد اما دانشگاه بوغازچی حسابی شعله‌ورش کرد. حتماً می‌دانید بوغازچی به همین حال‌وهوای غرب‌گرایانه‌اش معروف است. تصور می‌کنید هر چه پیش آید وقتی درس‌تان تمام شد، به سمت غرب رهسپار می‌شوید و زندگی را در آن‌جا ادامه خواهید داد. من نیز انگار تقدیر خود را در غرب می‌دیدم.

پیش از آن به غرب رفته بودید؟

در تعطیلات تابستان با اتواستاپ زدن یا با دوچرخه سفر می‌کردم. اولین‌بار در هفده‌سالگی رفتم، با اتواستاپ. مسلماً این شکل رابطه با غرب رابطه‌ای اگزوتیک بود. غرب چهرهٔ واقعی‌اش را نشان‌مان نمی‌داد. نمی‌توانستیم بفهمیم با روح‌مان همخوان است یا نه. این سفرها بیش‌تر شبیه مجموعه‌ای از ماجراهایی بودند که پس از بازگشت داستانش را برای همدیگر تعریف می‌کردیم.

در آن سال‌ها عکاسی را آغاز کرده بودید؟

البته. از شانزده‌سالگی عکاسی می‌کردم. بعدها وقتی درسم تمام شد بدون این‌که نیاز چندانی به سبک‌وسنگین کردن برنامهٔ آینده‌ام داشته باشم رفتم دنبال سرنوشت خودم.

کجا؟

رفتم لندن. با پولی ناچیز. راستش وقتی ماجراجویی برایت چیزی شبیه به ارزشی والا می‌شود خیلی فرقی نمی‌کند چه‌قدر پول داشته باشی. در لندن ظرف‌شویی می‌کردم، سرنوشتی مشابه خیلی‌های دیگر. دزدی از سوپرمارکت و این کارها.

چیزی شبیه یک مهندس برقِ دزدِ سوپرمارکت.

بله. سال سوم دانشگاه حوصله‌ام از مهندسی برق سر رفت. درست زمانی که رابطه‌ام حسابی با عکاسی عمق پیدا کرده بود و فکر می‌کردم راه تازه‌ای را در پیش خواهم گرفت.

گیر هم افتادید؟ منظورم وقت دزدی از سوپرمارکت است.

دوبار گیر افتادم. دومین‌بار یک نوجوان پانزده‌ساله دستم را گرفت و از مغازه پرتم کرد بیرون. تلوتلوخوران خودم را کشیدم میان آدم‌های پیاده‌رو. احساس کردم حسابی تحقیر شده‌ام. برای اولین‌بار واقعاً احساس کردم غرورم به درد آمده است. ساعت‌ها بدون این‌که صورت کسی را نگاه کنم خیابان‌ها را گز کردم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱)
سکوت برگمان، که در شانزده‌سالگی تماشایش کرده بودم، و باقی فیلم‌هایش. بعد آنتونیونی را کشف کردم. آن موقع‌ها هنوز کسی تارکوفسکی و برسون را نمی‌شناخت.
شهرام صفاری زاده

حجم

۲۹۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۲۹۱٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
تومان