دانلود و خرید کتاب اسطوره خیالی؛ جلد پنجم مهران شاغ‌‌اندر
تصویر جلد کتاب اسطوره خیالی؛ جلد پنجم

کتاب اسطوره خیالی؛ جلد پنجم

معرفی کتاب اسطوره خیالی؛ جلد پنجم

رمان دنباله‌دار اسطوره خیالی نوشته مهران شاغ‌اندر است که در موسسه آموزشی تالیفی ارشدان به چاپ رسیده است. این اثر یک داستان خیالی با ترکیبی از افسانه‌ها و اساطیر است که شما را به فضایی پرهیجان و رازآلود می‌برد.

درباره رمان اسطوره خیالی

علی مرد خودساخته و درستکاری است، که در اوج جوانی به موفقیت‌های چشمگیر و بزرگی رسیده و از موقعیت مالی و اجتماعی خوبی در شهر خودش برخوردار است ؛ اما ناگهان به دست بهترین دوستان و نزدیکانش، از عرش به فرش سقوط می‌کند و گرفتار مسائل و مشکلات طاقت‌فرسایی می‌شود...

این داستان شرح نبرد نابرابری است میان نیروهای خیر و شر با بیانی ساده و واقعی؛ اگرچه در این جنگ طولانی، بعضای از قدرت‌ها و مخلوقات ماوراء طبیعی همچون پری‌های دریایی، جن‌ها و زارها به یاری شخصیت داستان، علی می‌آیند؛ اما از آنجا که دست تقدیر و چرخ روزگار بازی‌های زیادی دارد، او از گزند طوفان حوادث و مشکلات در امان نمی‌ماند و گرفتار ماجراهای خارق العاده و شگفت‌انگیزی می‌شود و ده‌ها داستان تلخ و شیرین برایش پیش می‌آید..

خواندن رمان دنباله‌دار اسطوره خیالی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

همه علاقه‌مندان به داستان‌های تخیلی و افسانه‌های پریان مخاطبان این کتاب‌اند.

بخشی از کتاب اسطوره خیالی؛ جلد پنجم

همه درمورد لاکپشت حرفمیزدند، سلمه میوه آورد. غلومک هم بحث را عوض کرد و گفت: « این علی آقا که می‌بینید، خیلی به گردن من حق داره و بعد از مرگ صبرو، تنها کسی هست که برای من مونده.» غلومک از کارهای عجیب و غریب علی تعریف میکرد. اینکه علی تا به حال چندبار در دریا غرق شده است و شب-ها تا صبح به دریا میرود و از این قبیل ماجراها تا اینکه علی حرفش را قطع کرد و گفت: « غلومک بسه دیگه، این حرفها چیه میگی؟ حالا این بنده-خداها فکرمی‌کنن من ساحر و جادوگرم!»

همگی خندیدند و به خوردن میوه‌هایشان مشغولشدند. چند دقیقه‌ای که گذشت، ژاله به نرجس گفت: « اگر دوستداری، بیا بریم کنار دریا و توی ساحل قدم بزنیم.» نرجس گفت: « آره خیلی علاقه دارم که ساحل و دریای اینجا رو ببینم.» بعد به همراه ژاله و حلیمه به ساحل رفتند.

علی و حاجی و حاج مهدی با هم به صحبت مشغول شدند و به قول معروف از هر دَری گفتند. دَه دقیقهای گذشت و آنها هنوز مشغول بودند و حرف میزدند که علی احساسکرد سنگ قهوه‌ای در جیب شلوارش داغ شده است و و حرارت تولید میکند. سنگ را از جیبش درآورد و در کمال تعجب، دید که سنگ روشن شده است و آیات روی آن به وضوح می‌درخشند. او خوب میدانست که این موارد نشانه‌ی حضور موجودات ماورالطبیعی مثل جن یا زارها در نزدیکیشان است؛ ناگهان از جایش بلندشد و به اطرافشان نگاه کرد. وقتی حاجی و حاج مهدی، تغییر حالت چهره و رفتار علی را دیدند، تعجب کردند. علی از اتاق خارج شد و یکی یکی اتاق‌ها و آشپزخانه و داخل حیاط را بررسی کرد.

حاج مهدی که کارهای علی را درک نمی‌کرد، به حاجی گفت: « این دوستت مثل اینکه حالش دگرگون شده! مگه مشکل روحی روانی داره؟» علی به زبان عربی گفت: «کی هستی؟ کجایی؟ اینجا چیکار داری؟» همسر حاج مهدی هم که از اتاق بیرون آمده بود به حاجی گفت: « وای پناه بر خدا! این دوست شما انگار دیوونه شده و قاطی کرده.» حاجی گفت: «این چه حرفیه که میزنی! از علی عاقل‌تر و باشعورتر توی دنیا پیدا نمیشه. حتماً متوجه چیزی یا کسی شده که ما خبر نداریم.» بعد به علی گفت: «علی چی شده؟ دنبال کی میگردی؟» علی گفت: «دنبال یه غریبه میگردم.» حاج مهدی گفت: «اما تو که توی اتاق پیش ما نشسته بودی، چطوری متوجه شدی غریبه اینجاست.» 

کاربر 3558220
۱۴۰۱/۰۸/۰۲

خواندن همین بخش کوتاهی که به عنوان نمونه گذاشته شده نشان می‌دهد با چه اثری روبروییم. کاراکترهای مذکر علی، حاجی، حاج مهدی، غلومک، کاراکترهای زن سلمه، ژاله، نرجس. خط کشی جنسیتی برای کاراکترها و نقشها، دیالوگهای پر از تحقیر و

- بیشتر

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۶ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۶ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان