کتاب استبداد در ایران
معرفی کتاب استبداد در ایران
کتاب استبداد در ایران نوشتهٔ حسن قاضیمرادی است و انتشارات اختران آن را منتشر کرده است. این کتاب به تاریخچهٔ استبداد در ایران و چگونگی بهوجودآمدن آن میپردازد.
درباره کتاب استبداد در ایران
همین که گفته شود از عصر باستان تا دورهٔ معاصر، قدرتهای استبدادی بر ایران حاکمیت داشتهاند، کافی است تا پرداختنِ هر چه بیشتر به استبداد در شرایط کنونی ضروری دانسته شود و فقط به این دلیل ساده که هر پدیدهای با چنین قدمتی چنان میراث سنگینی از خود به جای میگذارد که بهسادگی و به سرعت زایل شدنی نیست. بهراستی که باور به محو سریع و در عین حال همه جانبهٔ چنین میراثی جز خوشخیالی و سادهلوحی و دست بالا، فریبکاری نیست. مگر نه که ایرانیان تاریخ معاصر خود را با انقلاب علیه حکومت استبدادی شروع کردند! استقرار حکومت قانون را بهعنوان بدیل حکومت استبدادی طلبیدند! و مشروطیت قدرت را خواستار شدند! اما نتیجه چه بود؟ به کوتاه زمانی که انقلاب مشروطه نتوانست از دستاوردهای خود دفاع کند حکومت استبدادی پهلوی به قدرت رسید و استبداد را این بار در شکل نوسازی شدهای تداوم داد. و چرا؟ هنوز مانده بود تا زمینهٔ نفی و حذف میراث استبداد در ایران فراهم آید. زمینهای که اساس آن به سرانجام رسیدن گذار از جامعهٔ سنتی به جامعهٔ متجدد است. استقرار تجدد (مدرنیته) همان زمینهٔ اساسی و لازم برای تدارک حذفِ بیبازگشت استبداد در ایران است. زمینهای که فراهم نیامدنش در ایران به معنای باقی ماندنِ زمینههای استبداد است تا به هر شکل ممکنی بازتولید شود.
علاوه بر این، پرداختن به استبداد، پرداختن به میراث خود و یعنی پرداختن به خود است. همین که به واسطهٔ رابطهٔ «خدایگان ـ بنده» که حکومت استبدادی متکی به آن است، «بنده»ای باید وجود داشته باشد که «فرد»ی را در خدایگانیاش هویت ببخشد، به رسمیت بشناسد و امان دهد. پس پرداختن به استبداد، پرداختن به خود است؛ اعتراف به اینکه ما ایرانیان چه بودهایم و چه هستیم. و تلاش برای رهایی از استبداد جز نتیجهٔ این اعتراف و شرمِ از آن نیست.
در این کتاب به حکومت استبدادی عمدتا از منظر «چگونگی» آن پرداخته میشود تا «چرایی»اش. چنین رویکردی از آن رو ضروری مینمود که هر چند حکومت استبدادی در ایران باستان به ضرورتهایی متکی بوده اما در دورهٔ معاصر، تداوم استبداد در ایران بر هیچ ضرورت تاریخی اتکا نداشته است. وقتی از چرایی استبداد گفته میشود آن عواملی مورد توجه قرار میگیرد که در گذشتهٔ باستانی همچون ضرورتِ این حکومت عمل میکرده است. اما میبینیم که در شرایط معاصر، استبداد با از میان رفتن زمینههای ضروری خود در گذشته، همچنان پاییده است. میتوان به این نکته اشاره کرد که یک پدیدهٔ سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی میتواند حتی با حذف زمینههای مادی ایجاد و ماندگاریاش تا مدتی به بقای خود ادامه دهد. از این رو تداوم استبداد حتی پس از حذف ضرورت تاریخیاش به ویژه پس از انقلاب مشروطه، اهمیت توجه به چگونگی برقرار ماندن چنین حکومتی را الزامی میدارد، تا بتوان با شناخت چگونگی بازتولیدِ آن در اشکال گوناگون، آن تحولاتی را در ایران باز شناخت و مهیا کرد که از چنین بازتولیدی جلوگیری کنند.
مقدمه کتاب مقالهٔ مستقلی است در موضوع موانع پرسشگری در جامعهٔ ما. این مقاله هر چند به استبداد به عنوان یک مانع پرسشگری اشاره میکند اما ارتباط مستقیمی با مطالب کتاب ندارد. در بخشهای مختلف کتاب، عمدتا به موضوع چگونگی کارکرد حکومت استبدادی آن چنان که در ایران بروز یافته، پرداخته شده است. فصل اول شامل بررسی چهار شیوهٔ توجیه حکومت استبدادی از سوی مدافعین این نوع حکومت و یا متفکرینی است که میکوشیدهاند با توجیه چنین حکومتی در عین حال به نوعی در جهت تعدیل آن نیز اقدام کنند. فصل دوم به بررسی چند ابزار مهم حکومت استبدادی و چگونگی عمل آن اختصاص یافته است.
فصل سوم شامل سه بررسی است در حوزهٔ مسائل اجتماعی استبداد و عمدتا در ارتباط میان حکومت استبدادی و مردم و وضعیتی که این حکومت بر جامعه مستولی میگرداند. در فصل چهارم، استبداد از منظر تاریخ و آن هم فقط به اتکای مفهوم عصبیت سنجیده شده است.
خواندن کتاب استبداد در ایران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب سلیس و روان را به تمامی ایرانیان پیشنهاد میکنیم. مطالعهٔ این کتاب هر ایرانی را به فکر فرو میبرد.
درباره حسن قاضیمرادی
حسن قاضیمرادی (متولد ۱۳۳۲، تهران) پژوهشگر حوزهٔ جامعهشناسی و مترجم ایرانی است. پژوهشهای او عمدتاً در حوزه روانشناسی اجتماعی مردم ایران و تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران است. کتابهای او از این قرار هستند: در پیرامون خودمداری ایرانیان: رسالهای در روانشناسی اجتماعی مردم ایران، در ستایش شرم: جامعهشناسی حس شرم در ایران، استبداد در ایران، کار و فراغت ایرانیان، ملکمخان: نظریهپرداز نوسازی سیاسی در عصر مشروطه، درآمدی بر تفکر انتقادی، پویایی نقد و... .
بخشی از کتاب استبداد در ایران
در طول تاریخ ایران و تا پیش از دوران معاصر، متفکرین ایرانی حتی آنان که به عمد حکومت استبدادی را به بهانهٔ مقابله با هرجومرج توجیه نمیکردند به درک آگاهانه و روشنی از رابطهٔ متقابل این دو دست نیافتند. بسیاری از متفکرینی که از چرخهٔ "استبدادـ هرجومرج ـ استبداد" آگاه شدند و از آن بحث کردند، نتوانستند چگونگی تبدیل استبداد به هرجومرج و هرجومرج به استبدادِ بعدی را از منظر سیاسیـ اجتماعی توضیح دهند. نمونهٔ برجستهٔ این متفکرین، خواجه نظامالملک است. او به عنوان یکی از نظریه پردازان حکومت استبدادی درایتی ژرف را در نوشتن سیرالملوک به عنوان برجستهترین "سیاستنامهٔ نوشته شده در قرون وسطای ایرانی به کار برد. او هر چند اثرش را با پرداختن به این چرخه آغاز میکند امّا نمیتواند آن را از منظر سیاسی توضیح دهد و توضیح او به نتیجهای نمیانجامد جز این که نهایتآ به بهانهٔ مقابله با هرجومرج، استبداد توجیه شود:
ایزد تعالی، در هر عصری و روزگاری یکی را از میان خلق برگزیند، و او را به هنرهای پادشاهانه و ستوده آراسته گرداند و مصالح جهان و آرام بندگان را بدو باز بندد، و در فساد و آشوب و فتنه را بدو بسته گرداند، و هیبت و حشمت او اندر دلها و چشم خلایق بگستراند، تا مردم اندر عدل او روزگار میگذراند و آمِن همی باشند و بقای دولت همی خواهند؛ و چونـ والعیاذ باللهـ از بندگان عصیانی و استخفافی بر شریعت و یا تقصیری اندر طاعت و فرمانهای حق، تعالی، پدیدار آید و خواهد که بدیشان عقوبتی رساند و پاداش کردار ایشان، ایشان را بچشاند، پادشاهی نیک از میان برود، و شمشیرهای مختلف کشیده شود و خونها ریخته آید، و هر که را دست قویتر هر چه خواهد میکند، تا آن گناهکاران همه اندر میان آن فتنهها و خون ریزش هلاک شوند، و جهان از ایشان خالی و صافی شود، و از جهت شومی این گناهکاران بسیاری از بیگناهان در آن فتنهها نیز هلاک شوند و ... پس، از بندگان یکی را، که از تقدیر ایزدی سعادتی و دولتی حاصل شود او را، حق، تعالی، براندازه او اقبالی ارزانی دارد و عقلی و دانشی دهد که او بدان عقل و دانش، زیر دستان خویش را، هر یکی را بر اندازه خویش، بدارد، و هر یک را بر قدر او مرتبتی و محلی نهد، و خدمتکاران و کسانی که شایسته باشند، ایشان را از میان مردمان برگیرد، و ... از رعایا کسانی که ایشان حقِ نعمت نشناسند و قدر ایمنی و راحت ندانند و به دل خیانتی اندیشند و تمرّدی نمایند و پای از اندازه خویش بیرون نهند، بر اندازه گناه با ایشان خطاب کند، و ایشان را بر مقدار جُرم ایشان مالش فرماید و ...
در این فقره، چرخهٔ "استبدادـ هرجومرج ـ استبداد" مورد بحث است: حکومت متمرکزی به اتکای "هیبت و حشمت" شاه، مستقر است. شاهی که یکی از بروزات پادشاهی صالح او جلوگیری از فتنه و آشوب (هرجومرج) است. امّا بندگانی نسبت به شریعت، عصیان و در اطاعت از فرمانهای الهی سرکشی میکنند و به همین دلیل، جامعه با دورهای از هرجومرج جزا و عقوبت میبیند تا در پی این دوره، شاه دیگری برگزیدهٔ خداوند بهقدرت رسد؛ رعایای مطیع را منزلت دهد و نافرمانان و متمرّدین را سرکوب کند و از این طریق، دورهٔ دیگری از استبداد استوار گردد. خواجه نظام الملک، دو دورهٔ استیلای استبداد را عادلانه و دورهٔ هرجومرج را ناعادلانه میخواند. او از شاهِ برگزیده در دورهٔ نخستین به عنوان شاهی که "مردم اندر عدل او روزگار میگذراند" یاد میکند. و برگزیدهٔ دورهٔ بعدی را با این وظیفه میشناساند که "هر یکی (از رعایا) را بر اندازه خویش، بدارد." انجام چنین وظیفهای، بنیان نظریهٔ عدالت در تفکر سیاسی ایران تا پیش از دوران معاصر بوده است. وی هرجومرج را نیز ناشی از رفتار ناعادلانهٔ مردم میداند؛ رفتار ناعادلانهای که بروز عدم اطاعتشان از فرمانهای الهی است. از این رو خواجه نظامالملک با در تضاد تامّ قرار دادن استبداد و هرجومرج، به توجیه و دفاع از استبداد میپردازد. این واکنش تیپیک نسبت به تقابل و تضاد استبداد و هرجومرج در پیش و پس از اسلام به کرّات مشاهده میشود. امری که نهایتآ در خدمتِ توجیه حکومت استبدادی قرار میگرفته است.
حجم
۳۸۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۳۸۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه