کتاب راز هلوچه و چند داستان شگفت انگیز دیگر
معرفی کتاب راز هلوچه و چند داستان شگفت انگیز دیگر
کتاب الکترونیکی «راز هلوچه و چند داستان شگفت انگیز دیگر» نوشتهٔ میشائیل انده با ترجمه امید صادقی سراجی در انتشارات اریش چاپ شده است. ای کسـی کـه ایـن کتـاب را می خوانـی، بـدان و آگاه بـاش! ایـن یـک کتـاب معمولـی نیسـت. داسـتانهایش جادویـی هسـتند!
درباره کتاب راز هلوچه و چند داستان شگفت انگیز دیگر
ایـن کتـاب جادویـی، در اصـل خیلـی کلفـت بـود و صفحاتـش بسـیار زیـاد بودنـد. چـون نویسـنده های داسـتان های خیالـی، خیالپـردازان چیرهدسـتی هسـتند و خیـالات دورودرازیِ میپرورنـد و گاهـی یـک خیـال خـوش چندیـن صفحـه ادامـه پیـدا میکنـد و چنان کـه میدانیـد، یـک خیـال خـوش هرچـه طولانیتـر شـود، خوشتـر اسـت. بـرای همیـن هـم داسـتانهای بلند میشـائیل انده در تمام دنیا شـهرت و محبوبیت دارند. این داسـتانها بـه فارسـی هـم ترجمـه شـدهاند و مـن از بچههـای زرنـگ و پرحوصلـه شـنیدهام کـه خوانـدن رمانهـای طولانـی میشـائیل انـده خیلـی لذتبخـش اسـت.
کتاب راز هلوچه و چند داستان شگفت انگیز دیگر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب گروه سنی کودک و نوجوان است.
بخشی از کتاب راز هلوچه و چند داستان شگفت انگیز دیگر
از آن روز بــه بعــد، بانــو اُفیلیــا همیشــه دو ســایه داشــت. کــم بودنــد افــرادی کــه متوجــه ایــن حالــت غیــر عــادی می شــدند، امــا آنهــا کــه متوجــه می شــدند، از ایــن وضــع خیلــی تعجــب می کردنــد. بانــو اُفیلیــا میــل نداشــت بــا کســی در این بــاره گفت وگــو کنــد، بــه همیــن خاطــر از ســایه هایش خواســت هــر روز یکــی بــه انــدازه ی ممکــن کوچــک شــود و خــود را در کیــف دســتی اش پنهــان کنــد. ســایه اســت و همه جــا جــا می گیــرد. روزی بانـو اُفیلیـا در کلیسـا نشسـته بـود و دعـا می کـرد، بـه ایـن امیـد کـه خـدای مهربـان دعایـش را بـا وجـود آهسـتگی صدایش بشـنود. ناگهـان نگاهـش روی دیـوار سـفید بـه سـایه ای افتـاد. ترکیــب تکیــده ای کـه شـبیه چیــز خاصــی نبـود، امــا دسـتش را خواهشـگرانه به سـوی او دراز کـرده بـود. بانـو اُفیلیـا پرسـید:
«نکنه تو هم از اون سایه ها هستی که کسی رو ندارن؟»
ســایه گفــت: «بلــه! امــا بیــن ســایه ها دهن به دهــن می گــرده کــه کســی هســت کــه ســایه های بی کــس رو می پذیــره. نکنــه تــو همــون باشــی؟»
بانو اُفیلیا گفت: «من حالاش هم دوتا دارم.»
سـایه بـا زاری گفـت: «پـس یکـی بیشـتر نبایـد بـه حالـت فرقـی بکنـه. مـن رو هـم قبـول کـن. کسـی رو نداشـتن خیلـی غم انگیـز و تلخـه.»
بانو اُفیلیای پیر و مهربان پرسید: «اسمت چیه؟»
سایه زمزمه کرد: «ترس ازتاری.»
بانو اُفیلیا حالا سه تا سایه داشت.
از آن روز بـه بعـد، هـر روز یـک سـایه ی بی کـس تـازه خـود را بـه دامـن بانـو اُفیلیـا می انداخـت.
نام چهارمی «هرجاتنها» بود.
پنجمی «دودرنگ» بود.
نام ششمی بود «دوستم باش.»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۹ صفحه
نظرات کاربران
کتاب شامل چند داستان کوتاه هست که هر کدام مفهوم زیبایی دارند و میشه چند دقیقه در موردش تامل کرد. ترجمه هم روان و گیرا هست. مطالعه این کتاب رو به شما دوست کتابخوانم پیشنهاد میکنم.