کتاب ژن بد!
معرفی کتاب ژن بد!
کتاب ژن بد! نوشته نعیمه پورمحمدی است. این کتاب را انتشارات کتاب طه منتشر کرده است. این کتاب درباره اخلاق آزمایش غربالگری و سقط جنین گزینشی است.
درباره کتاب ژن بد!
نویسنده در کتاب ژن بد درباره مسائل اخلاقی غربالگری و سقط جنین گزینشی به هنگام ناهنجاری جنینی بحث میکند. میدانیم که سقط جنین انواعی دارد. در تقسیم کلی، سقط جنین یا «خودبهخودی» است یا «عمدی». سقط عمدی نیز یا ناشی از «حادثه و خشونت» است، یا «جنایی و کیفری» است، یا «القایی و درمانی». به سقط غیرقانونی، سقط جنایی یا کیفری گفتهاند و سقط به هنگام بیماری مادر یا جنین، سقط القایی یا درمانی نام گرفته است که سقط جنین دارای معلولیت در همین دسته سقط جنین درمانی قرار میگیرد. نام «سقط جنین گزینشی» را نیز به این دلیل بر روی آن گذاشتهاند که با هدف انتخاب کودک سالم و کامل و حذف کودک ناسالم و ناقص، گزینشی در میان جنینها صورت میگیرد. پیدا است که این گزینش همیشه راجع به سلامت بدنی جنین نیست. بعضاً سقط جنین گزینشی با گزینش هوش برتر، قد بلندتر، جذابیت بیشتر و جنس برتر (غالباً پسر) انجام میشود که موضوع این نیست. در این کتاب غالباً از سقط جنین گزینشی به هنگام نقص جنینی سخن میگوییم، ولی ممکن است در جاهایی بحث به گزینشهای دیگر هم کشیده شود.
این کتاب، یازده استدلال از کسانی که به سقط جنین آری میگویند و هشت استدلال از کسانی که به سقط جنین نه میگویند مرور میکند. این استدلالها را عمدتاً از منابع فارسیِ موجود گرد آورده است.
خواندن کتاب ژن بد! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به اخلاق پزشکی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ژن بد!
نگهداری از فرزند معلول هزینهبر است. این لبّ کلام این استدلال است. با تولد فرزند معلول هزینههای هنگفت مالی و فشارهای سنگین اجتماعی بر دوش خانواده و اجتماع تحمیل میشود. از این رو است که پیشگیری از تولد این فرزندان بهتر از آن است که برای زندگی آنها این قدر پول بر باد دهیم. سقط جنین گزینشی، مادران را از بار سنگین بزرگ کردن بچههای معلول نجات میدهد. در واقع، طرفداران سقط جنین گزینشی میگویند ما در حکم جامعه راههایی داریم که تعیین کنیم چه کسانی سربار جامعه میشوند و تصمیم بگیریم که بهتر است آنها به دنیا نیایند و این حق ما است.
حتی حضور معلولان در جامعه بار روانی اضافهای بر افراد سالم وارد میکند. مارشا ساکتن درباره تجربهاش از شرکت در یکی از کنفرانسهای مربوط به حقوق معلولانِ زن در ونکوور در سال ۱۹۹۴ نوشته است. به گفته او، زنانی که در آن کنفرانس شرکت کرده بودند زنانی روی صندلی چرخدار و زنان نابینا با سگ راهنما و زنان ناشنوا با دستگاه نشانگر علامت و زنانی با قیافههای ترسناک ناشی از سوختگی یا قیافههای ناهنجار و زنان فاقد عضو یا همراه با عصا و جز آن بودند. طبیعی است که این موقعیت، برقراری ارتباط را بسیار دشوار کرده بود. او میگوید من تصمیم گرفتم از زنان سالم و غیرمعلول بپرسم که چه احساسی دارند از اینکه با چنین تنوعی از زنان معلول مواجه شدهاند. ساکتن واکنشهای آنان را اینگونه شرح میدهد: «من عصبی هستم. نکند چیزی بگویم که توهین آمیز باشد»؛ «احساس میکنم به شدت ناشیام. قیافه بعضی از این زنها بسیار متفاوت است»؛ «در کابوسهایم تصویر یکی از این زنهایی که بدن بسیار عجیبی دارد میدیدم»؛ «من برای بعضی از این زنان معلولِ بدبخت احساس تأسف میکنم اما میدانم که نباید حس دلسوزی و ترحم پیدا کنم. درست است؟». منظور ساکتن از نقل این تجربه آن است که دقیقاً به نگاه واقعی افراد جامعه اشاره کند که تا چه حد معلولان را بار سنگین روانی و اجتماعی میدانند. به نظر میرسد عموماً همه مردم این فرض را پذیرفتهاند که لذت از زندگی برای اشخاص معلول ضرورتاً کمتر از اشخاص غیرمعلول است؛ بزرگکردن کودک معلول کاملاً مصیبت بار است؛ سقط جنین گزینشی، مادران را از بار بزرگ کردن کودکان معلول نجات میدهد. گسترش آزمایشهای پیش از تولد نیز به این تصور عمومی دامن میزند که معلولیت اشتباهی حزن انگیز است که میتوان و باید جلوی آن را گرفت. معلولان با نگاه بار اضافه با توجیهی پذیرفتنی به حاشیه کشیده میشوند.
حجم
۲۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۲۰۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه