کتاب سفر پرماجرا
معرفی کتاب سفر پرماجرا
کتاب سفر پرماجرا نوشتهٔ لیلا دارابی است و نشر صاد آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب سفر پرماجرا
سفر پرماجرا داستانی پسری به نام نیماست که مجبور است با دو نفر از همکلاسیهایش که رابطهٔ خوبی هم با آنها ندارد، فصلی از درسشان را برای یک نمایش در آمفی ئتاتر مدرسه آماده کنند. ولی داستان فقط همین نیست. موقع تمرین اتفاقی میافتد و هر سه چشم باز میکنند و میبینند از زمان صفویه سردر آوردهاند. فکر میکنید چه اتفاقی برایشان میافتد؟ آیا میتوانند به زمان خودشان برگردند؟ با نیما در این سفر پرماجرا همراه شوید.
خواندن کتاب سفر پرماجرا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان ماجراجو و علاقهمند به تاریخ پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب سفر پرماجرا
این بار چه نسخهای برایش پیچیده بودند؟ خسته شده بود از بس مادرش هر راهی را امتحان میکرد تا از او چیزی مثل بقیه بسازد. یک وقتها به سرش میزد برود جایی که تنهای تنها باشد؛ جایی که هیچ کس او را نشناسد؛ کسی کاری به کارش نداشته باشد؛ مجبور نباشد به کسی سوال جواب پس بدهد؛ کسی برایش دلسوزی نکند؛ برود یک جایی که فقط خودش باشد و قلم نی و شیشه کوچک مرکبش.
***
یما با بیحوصلگی جلوِ آینه ایستاد. مجبور بود تمام راههایی را که دکترش گفته بود، امتحان کند. دکتر گفته بود تمرین... تمرین... تمرین. به نیمای اخموی توی آینه نگاه کرد. جوریکه فقط خودش صدایش را بشنود، از روی متنی که روی کاغذ نوشته بود، خواند:
«شششاه عباس در ددددو سالگی تتت.»
از اوّل خواند:
«شششاه عببب.»
توی دلش غُر زد:
«فقط وقت تلفکردنه.»
میخواست برود که یکمرتبه پدرش در آینه ظاهر شد:
«باز که ناامید شدی. یه نفس عمیق بکش. حالا حرفت رو بزن. بلند!»
حجم
۶۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
حجم
۶۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۳۰ صفحه
نظرات کاربران
نیما و سپهر و امیرعباس باید کاری گروهی را به سرانجام برسانند ولی طبق عادت ما ایرانیها که در کار گروهی ضعیف هستیم، آنها هم هنوز با دلوجان آمادهی انجام این کار گروهی نیستند؛ تا آنکه در یکلحظه هر سه