دانلود و خرید کتاب مرغی که رویای پرواز داشت سونمی هوانگ ترجمه آناهیتا فلاح فعال
تصویر جلد کتاب مرغی که رویای پرواز داشت

کتاب مرغی که رویای پرواز داشت

معرفی کتاب مرغی که رویای پرواز داشت

کتاب مرغی که رویای پرواز داشت نوشته سونمی هولنگ است و با ترجمه آناهیتا فلاح فعال منتشر شده است. کتاب مرغی که رویای پرواز داشت را انتشارات صاد منتشر کرده است.

درباره کتاب مرغی که رویای پرواز داشت

جوانه مرغ تخم‌گذاری است که در یک مزرعه به همراه حیوانات دیگر زندگی می‌کند. جوانه دو آرزوی بزرگ در زندگی دارد؛ اول اینکه یکی از تخم‌هایش جوجه بشود و جوجه‌اش را زیر بال‌وپر خودش بگیرد و بزرگ بکند و دوم اینکه بتواند پرواز بکند.

جوانه یک مرغ تخم‌گذار بود. معنایش این بود که او به‌خاطر تخم‌هایش بزرگ شده بود. جوانه بیش از یک سال پیش به مرغدانی آمده بود و تمام کاری که از آن موقع انجام داده بود، تخم‌گذاشتن بود. او نمی‌توانست آزادانه راه برود؛ بال‌وپر بزند یا حتّی بر روی تخم‌هایش بنشیند. او هیچ‌وقت از مرغدانی بیرون نرفته بود؛ اما از وقتی‌که مرغی را همراه با جوجه‌های دوست‌داشتنی‌اش در حال دویدن داخل حیاط دید، آن‌هم جوجه‌هایی که آن مرغ آن‌ها را از تخم درآورده بود، این خواسته را در دلش داشت که بر روی تخمش بنشیند و تولّد جوجه‌اش را تماشا کند

مرغی که رؤیای پرواز در سر داشت مهم‌ترین اثر نوجوان ادبیات داستانی کرۀ جنوبی است که تاکنون بیشتر از دو میلیون نسخه از آن به فروش رفته است و به زبان‌های زیادی ترجمه شده است. این داستان در ستایش حس مادرانگی و جسارت در مسیر رسیدن به آرزوها نوشته شده است.

خواندن کتاب مرغی که رویای پرواز داشت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب مرغی که رویای پرواز داشت

بیرون روشن بود. درخت اقاقیا در حاشیهٔ حیاط شکوفه‌های سفیدی داده بود. بوی شیرین شکوفه‌ها نسیم را خوش‌بو می‌کرد؛ داخل مرغدانی می‌پیچید و قلب جوانه را پر می‌کرد. جوانه بلند شد و سرش را از سیم‌های قفسش بیرون برد. گردن لخت بی‌پر او کمی خراشیده شد. برگ‌ها دوباره شکوفه دادند! جوانه به برگ‌ها حسادت می‌کرد. اگر از گوشهٔ چشمش نگاه می‌کرد، می‌توانست برگ‌های سبز روشنی را ببیند که رشد کرده بودند و گل‌های خوش‌بو به دنیا آورده بودند. او همان روزی که داخل مرغدانی زندانی شده بود، درخت اقاقیایِ در حال گل‌دادن را دیده بود. چند روز بعد، گل‌های درخت ریختند و گل‌ها برگ‌ها را رها کردند و مانند دانه‌های برف به پرواز درآمدند. برگ‌ها تا اواخر پاییز، قبل‌ازآنکه زرد شوند و به آرامی فرو بریزند، باقی ماندند. همان‌طور که جوانه مقاومتِ قبل از افتادن و محوشدن برگ‌ها در مقابل بادهای خشن و باران‌های شدید را می‌دید، بهت‌زده شده بود و هنگامی‌که در بهار بعدی برگ‌های سبز روشن را دید که دوباره روییده بودند، غرق در هیجان شد.

جوانه بهترین اسم جهان بود. یک جوانه به یک برگ تبدیل می‌شد که باد و خورشید را قبل از افتادن، پوسیده‌شدن و تبدیل‌شدن به کود گیاهی، برای به‌ثمرنشاندن گل‌های خوش‌بو بغل می‌کرد. جوانه می‌خواست به زندگی خود معنا ببخشد؛ درست مثل جوانه‌های درخت اقاقیا. به همین دلیل اسمش را ازروی آن‌ها برداشته بود. هیچ‌کس او را جوانه صدا نمی‌زد و او می‌دانست که زندگی‌اش مانند زندگی یک جوانه نیست؛ اما این اسم باعث می‌شد حس خوبی داشته باشد. این راز او بود. از وقتی‌که برای خودش اسم گذاشته بود عادت کرده بود به همهٔ اتّفاقاتی که بیرون از مزرعه می‌افتاد، توجه کند: همه‌چیز از کوچک و بزرگ‌شدن ماه تا طلوع و غروب خورشید و جنگ و درگیری میان حیوانات داخل حیاط انبار.

مزرعه‌دار فریاد زد:

«شروع کنین. بخورین تا بتونین تخم‌های بزرگ زیادی بذارین!»

هر دفعه که به مرغ‌ها غذا می‌داد، همین حرف را تکرار می‌کرد و جوانه از شنیدن آن خسته شده بود. او مزرعه‌دار را نادیده گرفت و به حیاط نگاه کرد.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

حجم

۲۴۶٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان