کتاب نیمتاج
معرفی کتاب نیمتاج
کتاب نیمتاج به نویسندگی نسترن صحرایی است و نشر ندای الهی آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب نیمتاج
مادر کلمهٔ مقدسی است، ولی شاید هرکسی نتواند بار سنگین آن را به دوش بکشد! مثل مادر نیمتاج قصهٔ ما که از تمام وظایف مادری «هیچ» را نصیب فرزندش کرد. نیمتاج دختر سختکوش و صبوری که زیر دست مادری بزرگ میشود که از مادر بودن فقط اسمش را به همراه دارد. زندگی برای نیمتاج ما هیچوقت راحت و هموار نبوده، مخصوصا وقتی که خودش را با وجود داشتن مادر بیپناه و بیکس پیدا میکند! اما زندگی برایش وقتی عوض میشود که تصمیم میگیرد که برعکس مادرش عمل کند و در راه دیگری قدم بردارد.
شما در این کتاب با یک داستان عاشقانه روبهرو هستید، اما عاشقانهای متفاوت «از جنس لطیف و ناب مادری». زنی که در مقابل ناملایمتهای روزگار مثل کوه کنار فرزندانش ایستاد و اجازه نداد که زندگی آنقدری که با خودش بیرحم بوده به فرزندانش سخت بگیرد!
این یک کتاب پر از تجربهٔ نود سال زندگی است!
خواندن کتاب نیمتاج را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به طرفداران داستانهای سرگذشتگونه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نیمتاج
سلام، من نیمتاج هستم، کسی که سرنوشتش برخلاف اسمش خالی از درخشش بود، سال تولدم هزار و سیصد وسه بود، تا سن پنج یا شش سالگی چیز واضحی از سرگذشتم به یاد ندارم، به غیر از دو چشم، دوچشم ذغالی رنگ یه مثال آسمون شب سیه که موقع خوشحالی میشد توش درخشش ستارهها رو دید زد، شاید قبل از اینکه خودم رو بشناسم اون رو شناختم که اول با اسم اون شروع کردم، راستی گفتم اسمش... اسمش کاظم بود، پسر عموم بود، پسر عمو صالح، عمویی زمخت و بداخلاق، قم زندگی میکردیم، همونجا هم به دنیا اومده بودم، از مادری که پدر و مادرش زنجانی بودند اما بعد به قم نقل مکان کرده بودند، مادرم رقیه زنی کوتاه قامت، ریزه با پوستی کدر و خشک بود اخمهای همیشه درهم اون پررنگ ترین خاطره دوران کودکی منه، چشمهای آبیش که وقتی عصبانی میشد برقی وحشتناک میزد هرکاری میکردم که نگاه خصمانه اون چشمها منو دنبال نکنه، آبی مثل دریا اما نه دریای احساس دریایی از خشم و نارضایتی، پدرم توی نجاری کار میکرد.
حجم
۴۷۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۵۶ صفحه
حجم
۴۷۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۵۵۶ صفحه
نظرات کاربران
سلام دوستان عزیز من این رمان و سرگذشت را از طریق پیج خود نیلو جون یا همون خانم صحرایی خوندم واقعاً عالیه ...خواننده با خواندن این رمان تک تک لحظات را حس میکنه از بس که قشنگ توصیف کردن این
خیلی عالی بود ادم با لحظه لحظه اش زندگی میکنه و خودشو توی داستان میبینه جای تک تک ادما و چه زیبا نقش یه مادرو تو زندگی فرزندانش توصیف کردن با تشکر از خانم صحرایی بابت این رمان یا با یه
داستان روان و زیبایی بود از عشق و محبت یک مادر به فرزندانش در حالی که خودش هیچ طعمی از عشق و محبت مادری نچشیده بود
داستان زنی است که با کشیدن دردهای بسیار بازهم شجاعانه می ایستد و سربلند می شود. فقط داستان تا دوسوم شاید کمی کمتر بسیار تلخ می باشد که خوب بیان کننده حقیقتی از تاریخ گذشته بانوان این کشور است
بهترین رمان عمرم بود دو بار خوندمش،اگه کسی تو این سبک رمان بلده بهم بگه لطفا عاشق همچین سبک رمان هام
احتیاج به غلط گیری و ویرایش داره
کتاب قشنگیه و نویسنده به زیبایی تا آخر داستان و روایت میکنه و از خواندنش لذت بردم
کتاب رمان با زندگی قدیم دوست دارم
من قبلا هم خونده بودم رمان قشنگی بود
خیلی قشنگ بود.