کتاب الکترا
۳٫۰
(۱)
خواندن نظراتمعرفی کتاب الکترا
«الکترا» نمایشنامهای به قلم توفیق الحکیم(۱۹۸۷-۱۹۰۲)، نویسنده مصری است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
«بانو: آمپول پنسیلین معمولی... چی در آن بود؟ مردمان زیادی بر اثر این آمپول مردند. نمردن؟
دختر: طارق از او بپرس چه کسی آمپول را زد؟!
بانو: خود دکتر.
دختر: دکتر و معشوقت. از او بپرس چرا پرستار برای پدرم نیاورد؟
بانو: پرستار برای چی؟ احتیاجی نداشت... مرضش آنقدر خطرناک نبود... تو الان این را گفتی.
دختر: پرستار نیاورد، تا از نقشه باخبر نشه...
بانو: چه نقشهای؟
دختر: پدرم از آمپول پنسیلین نمرد... این ادعای دکتره... پدرمان از تزریق آمپول هوا که به رگش زدند مُرد. یک بار شنیدم در این باره با هم حرف میزدند.
بانو: چطور میتونی این را ثابت کنی؟
دختر: درسته... ثابت کردن آن مشکله... و این یک نقشه قویه. ولی پدرم قبل از مردن از این نقشه مرا آگاه کرد... پس در گوشم گفت دکتری دیگر را بیاور... من این را به مادر و شوهرش گفتم... ولی ناراحت نشد و کارش را کرد... شد یا نشد؟
بانو: تو این را به من گفتی... ولی درست ندیدم که پسرعمویم را ناراحت کنم...
دختر: درسته... برای هر سؤالی جوابی مناسب داری... جنایتی مثل این که پزشکی باهوش در آن شرکت کرده باید جوانب آن را به دقت در نظر گرفت...
بانو: و دیگه؟ میخوای باز هم به این مزخرفات گوش بدی؟ خواهرت هیچ دلیلی برای ثابت کردن این اتهامات نداره!
دختر: اگر منظورت اینه که دلیل قضایی بیاورم، این کار من نیست... این کار پلیس و دادگاه است... ولی دلیل من شعور من... ملاحظات من و پوشش و جَو است... همان تفاهمی که بین تو و محبوب تو است... آن پچپچهای تو و اون نشستنهای جداگانه تو و اون... همه اینها دلیل توافق شما دو تا بر این امر خطرناک بود... چیزی که نمیشه آن را لمس کرد... ولی برای کسی که در این جَو بوده و صاحب این حوادث کاملاً محسوسه... من اطمینان دارم که جنایتی در کار بوده... و تو طارق آیا احساس من برای تو مهمه یا...؟
بانو: دلیل احساسی!
دختر: بله دلیل احساسی... برادرم میتونه مرا درک کنه و همان احساسی را داره که من دارم... غیر از اینه طارق؟»
مسافر بی توشه و زندگی یک هنرمند
ژان آنوی
تئاتر تجربی ، تئاتر شهرستان، تئاتر خیابانیمحمدحسین ناصربخت
دوستانکوبو آبه
جناب روحکوبو آبه
خرده نسیانبهمن فرسی
این روبان سیاه که به قاب دنیاستسیدمحمد مساوات
قتل آقای کاف و تردیدجمشید خانیان
این همان کلمه است، امینه، دبستان دوشیزگانسعید شاپوری
دوناتهای عالیتریسی لتس
تئاتر مردم ستمدیدهآگوستو بوال
جانشینغلامحسین ساعدی
روز مرگ در داستان هملتبرنار ـ ماری کولتس
سه گانه وانیکواسلاو هاول
پلههای یک نردبانبهمن فرسی
اون آقا، اون خانوم: نمایشنامهژان پییر مارتینز
کمیته نانلیلی عاج
The Mediaخسرو اژدری مفرد
تئاتر قانون گذاریآگوستو بوال
بازی نامه ۲علی شمس
دست های سرخ و نازلی
سعید شاپوری
نمایشنامهخوانها روی صحنهآرون شپرد
از اینجا تا ابدیت، غرب غمزده، اینجا کسی نمرده استمسعود دلخواه
داستان ها روی صحنهآرون شپارد
شب تا به روز، سال کبیسه عیسینادر عیسیور
بازی های نمایشی برای کارگاه تئاترفاطمه حسینی
پنج نمایشنامه برگزیده کودک و نوجوانایرج صادقی طاری
اصول درامنویسی برای رادیوایوب آقاخانی
صد و دوازده بازی برای بازیگران جوانگوین لوی
چهار نمایشنامه برگزیده کودککیومرث قنبریآذر
حجم
۶۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۱۱۸ صفحه
حجم
۶۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۵
تعداد صفحهها
۱۱۸ صفحه
قیمت:
۲۷,۰۰۰
تومان
نظرات کاربران
به نظرم اقتباس نسبتا خوبی از الکترا بود ولی از نیمه دوم کتاب، متن کمی کلیشه ای شد و به مفهومی پرداخت که لااقل برشت قبل از اون بارها بررسی کرده بود