کتاب همه ما شبی در تخت هایمان خواهیم سوخت
معرفی کتاب همه ما شبی در تخت هایمان خواهیم سوخت
کتاب همه ما شبی در تخت هایمان خواهیم سوخت نوشتهٔ جوئل توماس هاینز و ترجمهٔ محمد جوادی است و انتشارات خوب آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب همه ما شبی در تخت هایمان خواهیم سوخت
این رمان به زندگی مجرمی سابقهدار میپردازد که در انتظار محاکمه برای اتهام حمله به دوستدخترش است. جانی میداند مواجهه با سه تا پنج سال حبس در زندانی با امنیت بسیار بالا، میتواند پایان مسیرش باشد. اما اتفاقی سبب میشود مسیر زندگیاش تغییر کند.
همه ما شبی در تخت هایمان خواهیم سوخت سرشار از تعلیق است و این تعلیق از خط اول داستان آغاز میشود؛ از تصادف با گوزن گرفته تا ملاقات با پدر واقعی در زندان. همچنین تکگوییهای مردی که نمیتواند زندگیاش را در مسیر درست قرار دهد. روایتها زبانی خشن، آهنگین و کاملاً جذاب دارد؛ داستانِ تلاشها و فریاد مردی برای بازگشت به زندگی و فردی جدید که از درون در حال ظهور است. این رمان در لایههای درونی خود پر از داستانهای مختلف است. هر لحظه از زندگی راوی یادآور خاطرهای دردناک و ناراحتکننده است.
روایتهای جانی در مورد خودش گاه کنایهآمیز و گاه رک و بیپرده است، از چیزهای وحشیانهای که انجام داده و گاهی از انجام آنها پشیمان است.
خواندن کتاب همه ما شبی در تخت هایمان خواهیم سوخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این رمان را به تمام دوستداران رمان جنایی و چندلایه و معمایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب همه ما شبی در تخت هایمان خواهیم سوخت
وکیل تسخیری. دفتر تنگ مربعیشکل با بوی ترشیدگی. نیم ساعتی میشد که جانی آنجا بیکار نشسته بود. درست است. اینجا را نگاه کن، وقتی جانی میگوید قرار است جایی برود حتماً آنجا خواهد بود. اگر نبود موضوع فرق میکرد. این جماعتو به خودت زحمت نده به من بگویی این جماعت وکلای تسخیری، قضات و دادستانها، همه مثل هم نیستندسروته یک کرباساند. و همه با هم در دنیای خودشان زندگی میکنند و نفس میکشند. بیوقفه تو را ماهها منتظر میگذارند. زمان ملاقات را عوض میکنند، کنسل میکنند. نیروهای پلیس هر ساعتی از شبانهروز سراغت میآیند. وکلای تسخیری با کنفرانسهای خارج کشور و بستههای سفر. دو ماه میگذرد از وقتی من را گرفتند. واقعاً نمیتوانند همهچیز را در چند دقیقه بگویند و انجام دهند؟ ساعت ورود و خروج را بزن و برو گم شو. یا بازداشتم کنید یا بگذارید بروم. اگر جانی جایی حاضر نشود آنوقت موضوع فرق میکند، همهچیز خیلی سریع به گند کشیده میشود. فرض کن، فقط فرض کن دیروز برای اعلام حضور در ادارهٔ پلیس حاضر نمیشد، مطمئناً برای پیدا کردنش تیم ضربت سرازیر میشد، نقطههای فراقرمز سلاحها پیادهروها را میگشتند، گاز اشکآور، بلندگو. تابلوی اعلانات لعنتی و باقی چیزها. حقیقت دارد. هفتهای دو بار، دوشنبهها و جمعهها، چاپلوسی نیروهای پلیس را میکند. آنها همین بالای تپه هستند، فقط یک سفر کوتاه لازم است. چند هفته پیش، وقتی جانی اعلام حضور میکرد کمی مست بود، چندتا از آن قرصهای مسخره هم بالا انداخته بود. خیلی بیاحتیاطی کردی جانی. موضوع اینجاست که اگر اصلاً حاضر نمیشد میآمدند دنبالش و اگر هم بلافاصله پیدایش نمیکردند یک تعقیب بزرگ به راه میافتاد و به هر حال بازداشتش میکردند. بعد هم وقتی مچت را بگیرند و دهانت بوی مشروب بدهد، حداقل تا روز دادگاه بازداشت میشوی. و هیچوقت نمیدانی، هیچوقت نمیدانی ولی شاید هفتهها و ماهها تاریخ دادگاهت را عقب بیندازند و دوباره برت گردانند به بازداشتگاه و درنهایت وقتی جلسهٔ دادگاهت برگزار میشود از آن اتهامات اولیه قسِر در بروی. پس همهٔ این زمان را بیخودی در بازداشت بودهای. تمام کاری که میکند این است که هوشوحواست را سر جا میآورد و عصبانیات میکند. بنابراین جانی تصمیم گرفت در حالی که دهانش بوی مشروب میدهد اعلام حضور کند و دل را به دریا بزند که شاید بوی مشروب را متوجه نشوند. در هر صورت به نفعش میشد. آنجا در پاسگاه از سر شانس، یک حرامزادهٔ پیر خرخرو را دید که آنفولانزا گرفته بود و جانی وانمود کرد که او هم آنفولانزا گرفته.
حجم
۲۸۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه
حجم
۲۸۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۷۶ صفحه