کتاب نیاز (براساس واقعیت)
معرفی کتاب نیاز (براساس واقعیت)
کتاب نیاز (براساس واقعیت) نوشتهٔ مریم اسدی علیایی در انتشارات ندای الهی چاپ شده است. این کتاب رمانی جذاب در مورد اعتیاد بانوان است که این معضل را به خوبی در قالب داستانی خواندنی شرح داده است.
درباره کتاب نیاز (براساس واقعیت)
در جریان زندگی آرام نیاز طوفانی به پا میشود به نام فروزان، فروزانی که تمام کودکی نیاز را به کابوس تبدیل میکند، مادرش را از او میگیرد و سایهٔ تاریکش کل زندگیشان را سیاه میکند. سالها بعد درست زمانی که نیاز فکر میکند کورسویی از نور و امید در دلش روشن شده و زندگی روی خوش به او نشان داده است، دوباره اسیر افسون فروزان میشود و...
کتاب نیاز (براساس واقعیت) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای ایرانی با درونمایهٔ مشکلات اجتماعی پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب نیاز (براساس واقعیت)
مامانم سریع روسریش رو انداخت و من پیچ رادیو رو برعکس چرخوندم، صدای خانم گزارشگر به قار قار مهیبی تبدیل شد.
مامانم فرز اومد سمتم و رادیو رو از برق کشید و رفت سراغ در
زهرا خانم مشتری مامان بود، پارچه آورده بود که لباس خونگی بدوزه
مامانم داشت اندازه هاش رو میزد، متر توی دستاش میچرخید
یه بار عرض شونه، یه بار بلندی دست، دور کمر
زهرا خانم نگاهی به تلنبار سبزیای گوشهٔ اتاق انداخت و گفت: مگه اون لندهور هنوز خرجیتون رو نمیده
مامانم روی کاغذ عددی نوشت و گفت: میگه همینکه گذاشتم سایهت بالای سر بچههات باشه باید کلاهتم بندازی بالا
زهرا خانم اخماش رو توی هم کشید و گفت: خدا از سرشون نگذره..
مامانم آهی کشید و گفت: چی بگم والا .... جیبم بذارم؟
- به قول حاجی لباس بدون جیب مثل دهن بی دندونه
حاجی رو کم دیده بودم، اصلا خونه نبود یا حج بود یا مشهد و یا کربلا T مونده بودم کی وقت میکرد بشینه ور دل زهرا خانم مثال از لباس بدون جیب و دهن بیدندون بزنه، اون همه بچهٔ قد و نیم قد رو بگو ...
مامانم سر تکون داد و گفت: چشم.. دو تا جیب میذارم
زهرا خانم نشست و تکیه داد به پشتی کهنه و نخ نما و گفت:
یکم به خودت رحم کن... مگه یه تن چقدر جون داره که هر روز کیلو کیلو سبزی پاک میکنی و خرد میکنی... تازه خیاطی هم که میکنی
مامانم آهی کشید و گفت:
زندگی خرج داره زهرا خانم بچه نیست و ندارم و نمیشه سرش نمیشه... مجبورم
بی انصافی بود. من معنی نداشتن رو خوب میفهمیدم
نداشتن پدر، محبتش، لبخندش، نداشتن اسباب بازی حتی یه عروسک ناقابل برای خاله بازی T من خیلی چیزا رو نداشتم. اما راضی بودم، همین که مادرم رو داشتم کافی بود
حجم
۲۱۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۱۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
نظرات کاربران
نمیتونم بگم کتاب بدی هس ولی خب کتاب فوق العاده ای هم نبود،،، همینکه بر اساس واقعیت نوشته شده بود خودش مطالب کتاب رو جذاب تر میکرد
در پاسخ به نظر دوست عزیزی که گفتن کتاب خیلی خوبی نبود یعنی کشش خاصی نداشت . جذابیت نداشت بهتون بگم که این نوع کتابها که برگرفته از زندگیها وسرگذشت های واقعی هست و در واقع در گوشه کنار این