کتاب عشق ابدی
معرفی کتاب عشق ابدی
کتاب عشق ابدی نوشتهٔ مریم اسدی علیایی و ویراستهٔ اسکندر متقی زاده است. انتشارات ندای الهی این رمان عاشقانه (بر اساس واقعیت) را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب عشق ابدی
کتاب عشق ابدی حاوی یک رمان عاشقانه با دغدغههای نوجوانانه است که روایتی پیرامون عشق و ازدواج را در بستر جامعهای که درگیر فقر و محرومیتهای ناشی از آن است، به تصویر میکشد. در این رمان معاصر و ایرانی به قلم مریم اسدی علیایی، شاهد داستان زندگی دختری به نام «ارغوان» هستیم که با فقر بزرگ شده و به همین سبب اغلب موقعیتهای ازدواج خود را از دست داده است؛ تا آنکه پس از ادامهٔ تحصیلاتش دچار احساسی متفاوت و عشقی ناب و دلخواه میشود؛ این تنها آغاز ماجرای عاشقانهٔ ارغوان است. یکی از ویژگیهای این رمان، داشتن زبان عاطفی و نزدیک به محاوره دانسته شده است.
خواندن کتاب عشق ابدی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عشق ابدی
«سعی میکردم نسبت به قبل بیتفاوتتر باشم، هر روز که میگذشت، اصرار امیر بیشتر میشد و من سردتر میشدم. البته به ظاهر وگرنه توی دلم غوغا بهپا بود. یک سال به همون صورت گذشت. دو تا خواستگار با شرایط خوب داشتم پدرم گفت: دیگه هیچ بهونهای رو ازت قبول نمیکنم. تقصیر منه که اختیارت رو دادم دست خودت وگرنه تو سیسالگی باید سه تا بچه داشتی.
- من نمیخوام ازدواج کنم بابا.
- مگه ازت نظر خواستم که میخوای یا نمیخوای. باید یکی از این دو تا رو انتخاب کنی.
اعتراض کردم اهمیت نداد، قهر کردم اهمیت نداد، لج کردم، اهمیت نداد. حتی اصرارش بیشتر هم شد و پای احمد رو هم وسط کشید، گفتن یا بگو کدومش یا خودمون یکی رو انتخاب میکنیم. روزای سختی بود. من دیگه توی اون خونه زیادی بودم، تحملم رو نداشتن نه اینکه اذیتشون کنم اما همین مجرد موندنم خودش براشون عذاب بود. احمد از همه بیشتر شاکی بود میگفت: نباید میذاشتیم بره دانشگاه، آستین سر خود شده، خودش میبره و خودش میدوزه. اگر به دختر رو بدی همینقدر پررو میشه. دلم شکست، سالها بود خرج خونه روی دوش من بود، پدرم یه بازنشستگی جزئی میگرفت که حتی به اول برج هم نمیکشید، مثل یه مرد داشتم زحمت میکشیدم، تمام هم و غمم این بود که همه مدل میوه توی خونه باشه، غذاها مقوی باشن، پدر و مادرم تامین باشن، حتی یکبار نشد که برم تفریح و خوش گذرونی اصلا دختر بودنم رو تا قبل از ورود امیر به زندگیم فراموش کرده بودم، اون همه زیبایی به چشمم نمیاومد، حتی وقتی امیر وارد زندگیم شد با اون همه عشق و علاقه خط قرمزام رو رعایت کردم و حالا محکومم کرده بودن به پر رویی. با تمام توانم مقاومت کردم، از احمد سیلی خوردم از پدرم سرکوفت شنیدم داشتن بهم سخت میگرفتن که راضی به ازدواج بشم اما مقاومت کردم.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۹۶ صفحه
نظرات کاربران
جز اون رمانهاییه که در واقع خیلی احساسیاند دو تا عاشق که تو گذر زمان راهشون از همدیگه جدا میشه و هیچ وقت تجربه با هم زندگی کردن رو پیدا نمیکنند ارغوانی که واسه داشتن امیر اونجور که باید نجنگید