کتاب رخ دیوانه
معرفی کتاب رخ دیوانه
کتاب رخ دیوانه نوشته محمدرضا گوهری است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است. فیلم رخ دیوانه برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم و سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر شد.
درباره کتاب رخ دیوانه
داستان چند جوان است که در یک قرار اینترنتی باهم آشنا شده و به دنبال یک شوخی و شرطبندی در مسیری پیچیده و ترسناک میافتند. رخ دیوانه روایتی تو در تو است از چند اتفاق پیرامون چند جوان قرار است درگیر سرنوشتی پیچیده شوند.
داستان در این فیلمنامه با روایت یک جوان از حضورش در فضای اینترنت شروع میشود. در همان ابتدای کار نویسنده با نشان دادن صفحات مورد علاقه راوی در فضای اینترنت و محتوای آنها به شکلی ظریف بهانههایی از این انزوا را که ریشه در زندگی شخصیت است، به نمایش میگذراد و در ادامه داستان را پیش میگیرد.
خواندن کتاب رخ دیوانه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به فیلمنامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب رخ دیوانه
۲- داخلی - خانه پیروز - روز (سکانس مونتاژی)
ترکیبی از تصاویر پیروز (۲۲ ساله) که پشت کامپیوتر قدیمی خانگی نشسته و صفحات و گروههای مختلف در فیسبوک را مرور میکند. موبایلش هم در کنار دستش قرار دارد و مرتب به پیامهایی که در صفحات وایبر و واتسـ آپ میآید مینگرد و پاسخ میدهد. لایک میزند و کامنت میگذارد. موسیقی در پسزمینه صدای پیروز ادامه دارد.
گفتار درونی پیروز: اسم من پیروزه! بیشتر وقتم رو پشت کامپیوتر و توی چت رومها و پیج گروهها و وایبر میگذرونم. کار من بههم ریختن گروههاس و اصلاً حال و حوصله بحثهای سیاسی رو ندارم. همون سه، چهار سال پیش هم که بازارش داغ بود من اینکاره نبودم، اما اگه وارد گروهی بشم تا دَرِ اون گروه رو گل نگیرم ول کن نیستم؛ حالا هرچی میخواد باشه!
یه شب که از سر بی حوصلگی داشتم توی گروههای مختلف از این چت به اون چت میرفتم و دنبال یه مشتری میگشتم که سر به سرش بذارم، مسعود بهم پیام داد. یادم رفت بگم ما یه گروه داریم به اسم فحش درمانی، با این گروه دیگه جوونها لازم نیست برن توی استادیوم آزادی به همدیگه فحش بدن و دخترها هم میتونن پا به پای پسرها حسابی دق دلشون رو درآرن... من با مسعود توی همین گروه آشنا شدم!
مونتاژ موازی بین مسعود (۲۲ ساله) که تبلت کوچکی در دست دارد و پیروز که با موبایلش مشغول است و درحالیکه مکالماتشان را تایپ میکنند، همانها را به زبان میآورند.
پیروز: چطوری؟!
مسعود: به تو ربطی نداره! شماره فرهاد رو داری؟! موبایلم افتاده توی خلا صفحهاش بالا نمیآد!
۳- داخلی - دستشویی - روز
مسعود که چهرهاش در هم شده دستش را تا نیمه در چاه مستراح فرو برده.
صدای پیروز: خیلی بده افتادن موبایل رفیقت توی چاه مستراح سرنوشت تو رو رقم بزنه!
۴- خارجی- نامعلوم
یک مرد در لباس آدمهای قرون وسطی زیر درختی دراز کشیده است. سیبی از بالای درخت افتاده و توی سرش میخورد.
صدای پیروز: چیکار کنم؟! من که نیوتن نیستم زیر درخت سیب سرنوشتم عوض بشه!
۵- داخلی - اتاق پیروز - روز
ادامه مونولوگ پیروز
صدای پیروز: با همین شماره دادن سر صحبت باز شد و مسعود از من خواست فردا باهاش به یه قرار اینترنتی برم. قبلاً سر چند تا از این قرارها رفته بودم و حسش نبود!
تصاویری سریع و گذرا از چند قرار اینترنتی در کافی شاپ، پارک و دربند که پیروز نیز در میان جوانان است.
صدای پیروز: اما مسعود به زور منو برد توی گروهی که اسمش بود بی پدر و مادرها! اشتباه نکنید. این یه فحش نیست، یه حقیقته! طبق آماری که پارسال منتشر شد دو میلیون خانواده تک سر پرست توی کشور وجود داره و همه کسانی که توی این گروه بودن یا پدر نداشتن، یا مادر و یا هردوش رو!
تصاویری از محل زندگی مسعود. یک گاراژ قدیمی که ماشین های تصادفی را در آن اوراق میکنند. مسعود درون اتاقی که بر در و روی دیوار آن تصاویر خوانندگان ترک و ایرانی و فوتبالیست آویخته شده بر روی تخت سربازی خوابیده و تنها چیزی که چشم را متوجه خود میکند کامپیوتری است که در گوشه ای قرار دارد. مسعود از شدت صدای ضربات پتکی که به ماشینهای اوراقی وارد میشود کلافه است و لحاف را روی سرش میکشد.
حجم
۷۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
حجم
۷۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۷۲ صفحه
نظرات کاربران
فیلم باحالی بود برای یک بار دیدن. فیلمنامه هم خوندنش خالی از لطف نبود. همین. مراقب هم باشیم.
بخش های قشنگی از کتاب داخل فیلم آورده نشده بودن که به شخصه ناراحت شدم از حذف این سکانسها :))) ولی چه داخل کتاب، چه فیلم، کاراکترِ «پیروز» که داخل فیلم بازیگرش «امیر جدیدی» هست، جذابترین کاراکتر بود ❤️❤️❤️