کتاب از عطش تا رود
معرفی کتاب از عطش تا رود
کتاب از عطش تا رود نوشتۀ محمد سیمزاری است. این کتاب را انتشارات کتاب نیستان منتشر کرده است.
درباره کتاب از عطش تا رود
کتاب حاضر مشتمل بر سه نمایشنامه با عنوانهای «خوان خون»؛ «شعلهای در هیئت مردی» و «از عطش تا رود» است. نمایشنامه نخست ماجرای همسر شهیدی است که تصمیم دارد با تمام یادگارهای همسرش خداحافظی کند ولی پس از مواجه با یک گورکن اتفاقاتی برایش پیش میآید و احساس میکند باید سر عهد خود باقی بماند. نمایشنامه «شعلهای در هیئت مردی» درباره امام رضا (ع) است و قصه راهزنی است که شفای همسرش را از امام رضا (ع) میخواهد و حاجت نمیگیرد، این موضوع او را تبدیل به یک راهزن میکند ولی با پیشآمدن اتفاقاتی او متوجه اشتباهات خود میشود. این نمایشنامه در سال ۱۳۸۸ اثر برگزیده شناخته شده و در سال ۱۳۸۹ در جشنواره استانی و منطقهای به کارگردانی غریب منوچهری اجرای عمومی شده است.
نمایشنامه «از عطش تا رود» قصه پهلوانی است که در زمان جنگ در ترمینال غرب تهران معرکهگیری میکند او با یک شخصی آشنا میشود و به این نتیجه میرسد پهلوان به کسی میگویند که زنجیر نفس خود را پاره کند.
خواندن کتاب از عطش تا رود را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به نمایشنامهخوانی میتوانند از خوانندگان این کتاب باشند.
درباره محمد سیمزاری
محمد سیمزاری متولد ۱۳۴۹، فوقلیسانس مدیریت دولتی و دارای درجه سه هنری است. او از سال ۱۳۵۹ فعالیت نمایشیاش را در زمینه بازیگری، کارگردانی و نویسندگی آغاز کرد.
بخشهایی از کتاب از عطش تا رود
زنی سبزپوش در وسط صحنهای که خالی به نظر میرسد، نشسته است. آرام، آرام نور ضعیفی بر صحنه حاکم میشود. تکخوان شعر زیر را نجوا میکند:
هر نفس اینجا چو تیغی، با شدت
هر دمی اینجا دریغی، با شدت
از بن هر موی آنکس، نه به تیغ
میچکد، خون مینگارد ای دریغ
عاشقم اما ندانم، بر کیم
نی مسلمانم، نه کافر پس چیم
لیکن از عشقم ندارم آگهی
همدلی پر عشق دارم هم تهی
صدای تکخوان در صدای طبل و شیپور محو میشود. همراه صدای طبل و شیپور تابلوی عصر عاشورا از بالابهپایین میآید تا جایی که پشت سر زن سبزپوش قرار میگیرد.
صدای طبل و شیپور در صدای سم اسبان و سوختن خیمهها فید میشود. سپس آرامش عجیبی صحنه را فرامیگیرد. مجمری که در آن سر بریدهای قرار دارد و روی آن را پارچهای خونآلود پوشانده است از یک سو وارد صحنه میشود بیآنکه کسی آن را بیاورد. مجمر جلوی زن سبزپوش میماند صدای تازیانهای که فرود میآید به گوش میرسد. زن سبزپوش دست خود را سپر سربریده میسازد. تازیانهای دیگر و حرکتی دیگر از زن سبزپوش و...
اینک صدای تازیانهها با صدای دف به هم آمیخته است. حرکات زن سبزپوش سماع و رقصی در خون را میماند. در اوج رقص، صدای دف قطع میشود و زن سبزپوش طوری روی سربریده قرار میگیرد که انگار سپری برای سربریده است.
نور بهآرامی فید میشود.
حجم
۴۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه
حجم
۴۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۷۶ صفحه