کتاب برد مضاعف
معرفی کتاب برد مضاعف
کتاب برد مضاعف نوشته مایکل هایت و مگان هایت میلر است و با ترجمه زکیه حسینپور در انتشارات متخصصان منتشر شده است. این کتاب راهنمای پیروزی در زندگی و موفقیت در کارو پنج اصل برای رهایی از شر کار کردن دیوانهوار است.
درباره کتاب برد مضاعف
روانشناسان کار در دهه اخیر دریافتهاند که کار و زندگی بسیار در هم آمیخته شده است. برای مثال هنگامی که از محل کار به خانهی خود برمیگردیم، همچنان مشغول پاسخدهی به ایمیلها یا پیامها در شبکههای مجازی یا پیگیر انجام کاری هستیم.
در واقع کار زیاد و مشغله ذهنی در مورد کار، امروزه تبدیل به ارزش شدهاست. انگار افراد هر چه بیشتر درگیر کار باشند، ارزششان در زندگی بیشتر است. اما نباید از این مسئله غافل شویم که کار تنها یکی از ابعاد زندگی ماست و نباید کل چرخه زندگیمان تنها به سمت کار هدایت شود.
کار، قرار است زمینهساز و تسهیلگر موفقیت در سایر زمینههای زندگیمان شود، نه تبدیل به تنها مشغله ذهنی. توجه به ابعاد روانی افراد در محیط کار بسیار حیاتی و مهم است. اگر ندانیم تصمیمها و رفتارهای ما در مقام یک مدیر، رهبر، سرپرست، مشاور و... چه تاثیری بر افراد دارد، نمیتوانیم ارزیابی درستی از موفقیت و پیشرفت آینده سازمانمان داشته باشیم. این کتاب میخواهد به آگاهی افراد و سازمانها از بعد مهم تعادل کار و زندگی کمک کند.
خواندن کتاب برد مضاعف را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اینکتاب را به تمام کسانی که میخواهند در کسبوکارشان موفق باشند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب برد مضاعف
همسرم گیل بهخاطر سکوتش در سالهایی که متحمل رنجشده بود، بهشدت گریه میکرد. هر قطرهی اشکش انگار از چاه عمیق قلبش تغذیه میکرد. کنارش نشسته بودم ولی گویا در یک گوشهای بیدفاع ماندهبودم. احساس کردم بهاندازهی کافی دستمالکاغذی در دنیا وجود ندارد تا اشکهای او را پاک کند و او بهشدت گریه میکرد. من و گیل بیشتر از چهل سال است که ازدواج کردهایم. او همیشه بزرگترین حامی و مشوق من بودهاست؛ اما سرانجام آن بعدازظهر، رنج و پشیمانیاش را بروز داد. خوشبختانه، حضور ذهن کافی داشتم و سکوت کردم تا صحبتهایش را بشنوم.
چند ساعت قبل، من و رئیسم در دفتر بزرگ انتشارات توماس نلسون۱۹ نشسته بودیم. دیوارها پر از کتابهایی بود که انتشارات ما چاپ کرده بود. من با دیدن آنها احساس غرور میکردم. هرچه باشد من و تیمم، بدترین بخش شرکت را به یک تولیدکنندهی سود ده تبدیل کرده بودیم؛ اما او من را صدا نزده بود تا فقط یک آفرین خشکوخالی بگوید. او به سمت میزش رفت و چک پاداشی را به من داد که تا به آن روز چنین چک پاداشی را ندیدهبودم. باید تعداد صفرها را چند بار میخواندم. از کل حقوق سالیانهام بیشتر بود! خواستم سریع به همسرم گیل خبر بدهم و او را شخصاً خوشحال کنم. میدانستم او بسیار خوشحال میشود.
برگردیم به سالهای قبل. من و همسرم قرار ناگفتهای با هم داشتیم. من سرکار بروم و هر آنچه لازم باشد انجام دهم و در همین حال گیل، خانه را اداره کند. اینگونه شد که اکنون ما یک خانوادهی بزرگ با پنج فرزند و مخارج بسیار زیاد داریم. ما در مسیرهای جداگانهای حرکت میکردیم. من کار میکردم و گیل خانه را اداره میکرد. شغل من در آن زمان، تقریباً همهچیز برای من بود. زمانی که شبها و آخر هفتهها کار میکردم، گیل نبود من را با بچهها پر میکرد. او هرگز پشت سر من در نبودنم، شکایت نکرد. کاملاً برعکس، او به بچهها میگفت:"من میدانم پدر آرزو میکند که میتوانست اینجا باشد اما کاری که او میکند مهم است. من به او افتخار میکنم که چقدر برای ما سخت کار میکند."
غفلت از یک حوزه، اغلب نشانگر غفلت از حوزههای دیگر نیز میباشد. نهتنها کمتر در خدمت خانواده بودم بلکه همچنین در آن روزها کمتر به سلامتی خود اهمیت میدادم.
فکر کردم میتوانم فقط با خوردن تنقلات خوب و زیاد و نیز با به تعویق انداختن ورزش کنار بیایم؛ اما در حال حاضر پس از هفتاد تا هشتاد ساعت کار در هفته، از دست دادن ساعات بیشماری سفر و نبودن در بسیاری از رویدادهای خانوادگی، چک پاداشی که در دستم است ارزش این کار را داشت. همانطور که عدد را دوباره بررسی میکنم، انگار تمام صفرها اعتبار پیدا میکنند.
حجم
۶۴۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
حجم
۶۴۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۰۲ صفحه
نظرات کاربران
کار بخشی از زندگیه ؛ نه همهی اون