کتاب اقدام

کتاب اقدام یک کتاب کاربردی از محمد وفایی است. این کتاب برای کسانی نوشته شده است که می‌خواهند تعلل و اهمال‌کاری را کنار گذاشته و عمل‌گراتر شوند.

برایان تریسی نویسنده و مدرس مطرح جهانی، استفان گایز نویسنده شناخته شده کتاب‌های چگونه کمال‌گرا نباشیم، ریزعادت‌ها و عادت‌های انعطاف‌پذیر و همچنین جیمز کلیر نویسنده کتاب‌ عادت‌های اتمی، کسانی هستند که این کتاب را تحسین کرده‌اند.

درباره کتاب اقدام

محمد وفایی در کتاب اقدام از تعلل و اهمال‌کاری می‌گوید. مشکلی که می‌تواند یک مانع مهم در راه موفقیت باشد. نویسنده در این کتاب، تلاش کرده است که این مشکل را به صورت ریشه‌ای بررسی کند و برای آن راهکار ارائه دهد. علاوه‌ بر آن در فصل‌های آخر کتاب راهکارهایی برای ایجاد یک ذهنیت عملگرا ارایه داده است.

به عقیده محمد وفایی، برای رهایی از تعلل، تنها دانستن و حتی عمل کردن به راهکارهای مختلف کافی نیست. او بیشتر بر ذهنیت اقدام تاکید دارد. ذهنیتی که باعث شود بدون نیاز به تکنیک و راهکارهای مختلف، بتوانیم بیشتر اقدام کنیم.

محمد وفایی در بخش اول کتاب درباره اهمال‌کاری حرف می‌زند و معنای آن و مشکلاتی که ایجاد می‌کند را بررسی می‌کند. در بخش بعدی به ریشه‌یابی مشکل پرداخته و دلیل اصلی این مشکل را با ارایه داستان‌های ساده اما کاملا علمی برای خواننده روشن می‌کند. در بخش سوم هشت راهکار جذاب برای دوری از تعلل ارایه می‌دهد. بخش چهارم کتاب از نظر نویسنده مهمترین بخش کتاب است. جایی که به ذهنیت اقدام می‌پردازد. در این بخش دستورالعمل‌های مشخصی برای تغییر نگرش و دستیابی به ذهنیت اقدام ارایه شده است.

مهم‌ترین نقطه تمایز و تفاوت این کتاب با سایر کتاب‌های مشابه، ارائه دستورالعمل‌های شفاف و دارای زمان‌بندی و مشخص است.

خواندن کتاب اقدام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

همه کسانی که احساس می‌کنند دچار مشکلی به نام تعلل، اهمال‌کاری و یا تنبلی هستند. کسانی که فکر می‌کنند اگر بتوانند بیشتر عمل کنند و کمتر تعلل کنند موفقیت بیشتری کسب خواهند کرد.

درباره محمد وفایی

محمد وفایی مربی تغییر و موفقیت و کوچ زندگی و کسب و کار است. پیش از این کتاب، سه کتاب دیگر نوشته که هرسه مورد استقبال خوبی قرار گرفته‌اند.

محمد وفایی سال‌ها به عنوان کوچ کسب و کار فعالیت کرده است. او بعد از کوچینگ ده‌ها کسب و کار به این نتیجه رسید که هیچ کسب وکاری نمی‌تواند از مدیرش بزرگتر شود. به همین دلیل رویکرد فعالیت خود را به توسعه فردی مدیران تغییر داد.

بخشی از کتاب اقدام

یک داستان واقعی

رضا با یک سطل به رودخانه رفت تا مقداری آب برای پخت‌وپز به چادر خود بیاورد. وقتی به چادر خود برگشت، با تعجب متوجه شد که سطل آب خالی است. به نظر میرسید که سطل سوراخ است و آب از سطل میریزد. با خودش فکر کرد:«من هنوز هم به آب احتیاج دارم، قرار نیست همیشه آب از این سطل بیرون بریزد.» بنابراین دوباره سطل را برداشت و به سمت رودخانه رفت. این بار، سعی کرد که سطل را تا لبه آن پر کند. سپس، با خوش‌بینی قابل توجهی، به چادر خود برگشت.

وقتی به چادر خود رسید، دوباره سطل خالی بود. آهی کشید: «ای بابا!» من به آب احتیاج دارم؛ بنابراین او سطل را برداشت و دوباره به رودخانه رفت.

گفتیم این یک داستان واقعی است؟ خب راستش را بخواهید من فقط یکی دو تغییر جزئی در داستان ایجاد کردم.

این داستان درواقع درباره یک جوان روستایی و یا گردشگر ساده دل و بی‌خبر نیست که مدام به رودخانه می‌رود تا یک سطل آب سوراخ را پر کند. این داستان درباره همه ما صدق میکند. همه ما مرتباً ذهن خود را پر از ایده‌ها و تصمیم‌های خوب برای زندگی می‌کنیم، اما موقع عمل که می‌رسد انگار ذهن ما خالی است و هیچ کاری نمی‌کنیم. ما در زمان پر کردن سطل ذهن خود یعنی ایده‌پردازی و برنامه‌ریزی، بسیار موفق عمل می‌کنیم، اما به نظر می‌رسد این سطل، یعنی ذهن ما سوراخ است. چون عملاً اقدامی انجام نمی‌دهیم. وقتی به زمان اجرای ایده‌ها و برنامه‌ها می‌رسیم هیچ کاری نمی‌کنیم.