کتاب درد هر کس به خودش مربوط است
معرفی کتاب درد هر کس به خودش مربوط است
کتاب درد هر کس به خودش مربوط است نوشتۀ عفیف باختری و سهراب سیرت است. این کتاب را انتشارات آمو در سال ۱۳۹۸ منتشر کرده است.
درباره کتاب درد هر کس به خودش مربوط است
ادبیات مثل هر پدیده دیگر اجتماعی در افغانستان از آسیبهای چند دهه جنگ و ناآرامی برکنار نبوده است. نبودن ثبات در جامعه سبب شده است صنعت نشر و چاپ به شیوه اصولی پا نگیرد و آثار شاعران و نویسندگان چنان که بایدوشاید اقبال انتشار نیابند و به دست مخاطبانش نرسند. از طرفی همین اوضاع بر صنعت رسانه نیز حاکم بوده و آن جاده دیگر ارتباطی نیز مسدود یا پر از مشقت بوده است. بدینگونه در این چند دهه در چرخه میان تولیدکنندگان آثار ادبی و مخاطبان انقطاع و گسستی ایجاد شده که حاصل آن ناشناخته ماندن یا به فراموشی رفتن نام و آثار تعداد زیادی از چهرههای ادبی در میان نسل جوان افغانستان و دیگر مخاطبان ادبیات در اقلیم زبان فارسی بوده است. گسستی که زیانهایی جبرانناپذیر بر پیکره فرهنگ ما وارد کرده است. بسیاری از شاعران و نویسندگان افغانستان که آثار درخوری دارند، از داشتن مجموعهای مدون و کامل محروم ماندهاند و از تعدادی از ایشان بهسختی با جستوجو در هفتاقلیم میشود کتابی پیدا کرد.
عفیف باختری میگفت شاعری یک بیمارستان است و هر شاعر، بیماری است که در این بیمارستان بستری از آن خود دارد. بعد، همیشه از افرادی یاد میکرد و حتی نام میبرد که در واقع «سالم و سرحال» هستند، ولی بهناحق بستری را در این بیمارستان اشغال کردهاند. او میگفت اگر آدم بتواند شعر «نگوید» چرا باید بنویسد؛ برود زندگی شاد و سرخوش خودش را داشته باشد و از این «بستر» برخیزد و جا را برای بیماری واقعی خالی کند.
خواندن کتاب درد هر کس به خودش مربوط است را به چه کسی پیشنهاد می کنیم؟
علاقهمندان به ادبیات افغانستان میتوانند از خواندن این کتاب لذت ببرند.
درباره عفیف باختری
عفیف باختری با اسم کامل اسدالله عفیف باختری متولد ۱۳۴۱ در شهر مزار شریف در ولایت بلخ به دنیا آمد. دوران کودکی و نوجوانی خود را در همین شهر گذرانید و در محضر پدرش که او نیز شاعر بود و در نشریهای محلی به نام «نشریه بیدار» مقاله مینوشت با ادبیات آشنا شد. وی پس از آن برای تحصیل در دانشگاه به کابل آمد و در رشته زراعت مشغول تحصیل شد و نخستین اشعار خود را در همان سالها سرود. باختری پس از پایان تحصیلات و دوره سربازی دوباره به مزار شریف بازگشت.
او در بلخ در آغاز به عنوان آموزگار در اداره سواد آموزی، انجمن نویسندگان و اداره کل امور فرهنگی مشغول به کار شد. پس از آن در سال ۱۳۷۷ به عنوان سردبیر نشریه جهان نو آغاز به کار نمود و در ماهنامه «الف تا یا» به عنوان مدیر مسئول فعالیت کرد. در دهه ۷۰ خورشیدی به پای او به جمع شاعران ولایت بلخ پیوست و آرام آرام در برنامههای رادیو و تلویزیون نیز حضور یافت.
عفیف نمیتوانست ننویسد و نمیتوانست شاعر نباشد. او شاعری بالفطره بود. میگفت از واقعیتها میترسد. چیزهای خیلی واقعی و عادی برای او دلهرهآور و دلتنگکننده بود. شعر برای او پناهگاهی برای فرار از واقعیتهای هراسآور و تلخ بود. او شعر را دهنکجی به واقعیتهای پوشالی میدانست. به همین دلیل پلس از ادبیات و شعر، سینما را بهشدت دوست میداشت. میگفت هر کاراکتری در یک فیلم بهنوعی زندگی میکند و همان شخصیت را در جهانش که همان جهان فیلم است دارد. علاقهاش به سینما سطحی نبود، نگاهی عمیق به داستان پرداخت و بازیگری شخصیتها داشت. مثل ادبیات، درباره سینما هم که حرف میزد، شنیدن نامهایی مثل مارتین اسکورسیزی از زبان عفیف غافلگیرکننده بود.
بخشهایی از کتاب درد هر کس به خودش مربوط است
خوشم که میگذرد عمر من شتابانتر
خوشم که گشته زمستان من زمستان تر
نخوانده فکر مرا قصه جمعوجور نکن
که از گذشته شده فکر من پریشانتر
پس از دویدن ما، پابرهنه در باران
کمی شراب زدیم و شدیم عریانتر
شبی که آمده بودی بهقصد کشتن من
نگاه خشک تو را کرده بود باران، تر
شراب میخوری و میکشی پشیمانی
پس از دو جام دگر میشوی پشیمانتر
نبر سؤال مرا اینقدر به زیر سؤال
بیا که از تو کنم یک سؤال آسانتر
مگر هراس من از سایهام بسنده نبود
که در تو مینگرم میشوم هراسانتر؟
حجم
۸۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۸۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه