دانلود و خرید کتاب ماجراهای سرزمین آوانتیا؛ نخستین قهرمان آدام بلید ترجمه محمد قصاع
تصویر جلد کتاب ماجراهای سرزمین آوانتیا؛ نخستین قهرمان

کتاب ماجراهای سرزمین آوانتیا؛ نخستین قهرمان

معرفی کتاب ماجراهای سرزمین آوانتیا؛ نخستین قهرمان

کتاب ماجراهای سرزمین آوانتیا؛ نخستین قهرمان (جلد اول) نوشته آدام بلید است که با ترجمه محمد قصاع منتشر شده است. این کتاب روایت دنیایی در مرز نابودی است که قهرمانان باید آن را نجات دهند. 

درباره کتاب ماجراهای سرزمین آوانتیا؛ نخستین قهرمان 

پیش از نبرد هیولاها جنگی بین خیر و شر آغاز شد. آوانتیا در پرتگاه نابودی قرار دارد. ارتش‌های دشمن و نیروهای شیطانی به مرزها رسیده و آماده  حمله هستند. اما تقدیر تانر پانزده ساله را برای دفاع از آوانتیا انتخاب کرده است. تانر و هم‌رزمش، گوون، نه تنها باید با نیروهای دشمن مقابله کنند، بلکه باید با هیولاها مبارزه کرده و آنها را از طلسم شیطانی نجات دهند. آیا آنها چنین قدرتی دارند؟  آوانتیا در آتش جنگ می‌سوزد. ارتش شیطانی در تسین در کشور جولان می‌دهد. فقط تانر و سوارکاران برگزیده بر سر راه دشمن ایستادند.

داستان از جایی آغاز می‌شود که فایرپاس پرنده‌ای غول‌پیکر و قدرتمند درحال پرواز است و در آسمان است و برای شکا ر به زمین می‌آید که گرگی شوم و خاکستری به او حمله می‌کند در همین زمان پرنده عظیم با گروهی از روستاییان روبه‌رو می‌شود و در میان آن‌ها سوار برگزیده‌اش را پیدا می‌کند.

پدر از پسر می‌خواهد برود و پنهان شود و پسر خودش نمی‌داند قرار است چه سرنوشتی داشته باشد.

خواندن کتاب ماجراهای سرزمین آوانتیا؛ نخستین قهرمان (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب ماجراهای سرزمین آوانتیا؛ نخستین قهرمان (جلد اول)

پرهایم روشن‌تر از همیشه شعله‌ور می‌شوند. امروز، روز مهمی است: ما دوباره دور هم جمع شده‌ایم. بال‌هایم را تا آخرین حد باز می‌کنم. هیولاها نزدیک‌تر می‌آیند و سرهایشان را خم می‌کنند تا گوش کنند. انرژی در هوا موج می‌زند؛ گویی به‌زودی توفانی به راه می‌افتد.

به آنها می‌گویم، "زمانش رسیده است. درتسین، دشمن قدیمی‌ام، کشور را به خطر انداخته. جنگ نزدیک است. هریک از ما باید سوارکار برگزیده‌اش را پیدا کند."

گولکین سر سیاهش را بالا می‌برد و چنان زوزه‌ای می‌کشد که تمام دامنه‌های آتش‌فشان را می‌لرزاند. نرا با غرش رعدآسایی به او می‌پیونددـ احساس می‌کنم که صخره‌های زیر پایمان می‌شکافند و جابه‌جا می‌شوند. فالکور صدای هیس‌مانندی ایجاد می‌کند و با بیشترکردن فشار بدن حلقه‌شده‌اش به دور صخره آن را خرد و پخش می‌کند. صدای فریاد شاد من نیز از ته گلویم فوران می‌کند.

گولکین به هوا می‌پرد و بال‌هایش را به‌شدت تکان می‌دهد. او را تماشا می‌کنم که با سرعت دور می‌شود. نرا از دامنه‌های صخره‌ای پایین می‌پرد و در سایه‌ها ناپدید می‌شود. فالکور بدن درخشانش را تا درازترین حالت باز می‌کند، سرش را برای خداحافظی برایم تکان می‌دهد و می‌خزد و در شکافی فرو می‌رود. 

"موفق باشید، دوستان! من به یادتان هستم."

آخر از همه، من بال‌هایم را باز می‌کنم، قدرتشان را حس می‌کنم و به هوا می‌پرم.

من فایرپاس هستم و سوارکار برگزیده‌ام منتظر است...

پرواز می‌کنم و زمین را که تکه‌تکه به شکل مزارع کشاورزی و جنگل‌های تاریک است و با سرعت از زیر پاهایم می‌گذرد، تماشا می‌کنم.

تپه‌های ناهموار تا مسافت‌های دور گسترده شده‌اندـ آنها در آسمان پیش از سحر مثل سایه‌های بزرگی به نظر می‌رسند. در پای کوهستان، جنگل وسیعی از درختان کاج، چون دریای سیاهی، در نسیم موج می‌زند. در سوی دیگر درختان، مرداب‌های تیره و مه‌گرفته قرار دارند. و بعد، دشتی از علفزار. از دهکده‌هایی که مانند بذر در سراسر زمین پراکنده‌اند، دود با پیچ‌وتاب به هوا بلند می‌شود. اقیانوس شبیه به خط نقره‌ای‌رنگی در افق غرب نمایان است.

شاهدخت کتاب ها
۱۴۰۰/۱۰/۰۱

فوق‌العاده زیبا بود ، داستان در مورد سرزمینی است که در معرض نابودی قرار دارد و نیروهای شیطانی به این سرزمین حمله کرده‌اند حالا تانر باید با هم رزمانش جلوی دشمن را بگیرد آیا او قدرت انجام این کار را

- بیشتر
گمشده در دنیای کتاب ها :(
۱۴۰۲/۰۶/۱۰

کتاب بسیار خفن و محشری بود.. لذت بردم ... ولی لطفا بی نهایت بشه🌿 بخشی از کتاب :_ "آوانتیا" لبه ی پرتگاه ایستاده است. ارتش بی رحمی با فرمانده ای شیطانی در مرزهای آن قدرت گرفته است. اما سرنوشت، قهرمان ناشناخته ای

- بیشتر
علی
۱۴۰۱/۱۰/۲۰

کتاب جمع و جور و خوبیه.

leili
۱۴۰۲/۰۷/۲۳

در این کتاب شما با تانر و فایرفاکس همراه میشن تا تکه های نقاب رو پیدا کنید.جلد اول برا شروع کشش لازم برا خواندن رو داشت ترجمه هم خوب بود وقتی می‌خوندم فیلم پسره اژدها سوار تو ذهنم پلی می‌شد.تصویر

- بیشتر
💜کتاب💜
۱۴۰۲/۱۲/۰۸

فایر پاس همون اپوس پرنده ی آتش مال نبرد هیولاها کتاب ششم نیست؟ (نبرد هیولاها هم در کشور آوانتیا شروع می شه ) تازه هم اپوس و هم فایر پاس هردوتاشون توی یک کشور هستن و یک قابلیت دارند و

- بیشتر
تانر به بقیهٔ تکه‌ها نگاه کرد و لبخندی زد. اما وقتی حالت چهرهٔ گفن را هنگام نگاه‌کردن به خواهرش دید، لبخندش ناپدید شد. "حسادت."
کرم کتاب🐛📗
نبرد برای آوانتیا تازه شروع شده است...
مهدی

حجم

۱۰٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۰ صفحه

حجم

۱۰٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۹۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
تومان