کتاب کریبدس
معرفی کتاب کریبدس
کتاب کریبدس که با ترجمه لیدار طرزی منتشر شده است مجموعه داستانی از برگزیدگان جایزهٔ ادبی ا. هنری در سال ۱۹۸۲ است.
درباره کتاب کریبدس
جایزه او. هنری ( O. Henry Award) یک جایزه سالانه ادبیات در آمریکا است که به داستانهای کوتاهی که ارزش ادبی بالایی دارند داده میشود. این جایزه نام نویسنده هنرمند آمریکایی او. هنری نام گذاری شدهاست. داستانهای جایزه نویسندگی او. هنری مجموعه سالانه ۲۰ بیست داستان برتر در ایالات متحده و مجلات کانادایی است که به زبان انگلیسی نوشته شدهاست. در راستای شناخت این نویسندگان و خدمتی که به داستان میکنند، ناشران این مجموعه سالانه از حدود یک دهه قبل جایزهٔ ویژهای به منظور تقدیر از فعالیتهای مستمر نویسندگان در نظر گرفتهاند که به صلاحدید ویراستار به نویسندگان صاحبنام اعطا میشود. این جایزه نخستینبار در سال ۱۹۷۰ به جویسکارول اوتس، و در سال ۱۹۷۶ به جان آپدایک اعطا شد. در این مجلد جایزهٔ فوق برای سومینبار به خانم آلیس آدامز تقدیم شده است.
خواندن کتاب کریبدس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب کریبدس
شانه بالا انداختم و فیلم را گذاشتم بالای یخچال. آن کلوچه سلولوئیدی بزرگ و سیاه آنقدر بالای یخچال ماند تا بالاخره توانستم یک پروژکتور از دانشکده قرض بگیرم و تماشایش کنیم. صبر کردیم بچهها بروند بخواند، بعد من پروژکتور را روی میز آشپزخانه گذاشتم و فیل پردهای را که هر چند وقت یکبار روی آن اسلایدهایمان را تماشا میکردیم، باز کرد. میدانستم فیلمش طولانی نیست. تماشای ششهفت دقیقهای خانهٔ قدیمی آدم که لطفی نداشت، ولی فکر کردم بدک نباشد حتی اگر فقط من را نشان بدهد که دارم کرمهای باغچه را با انگشتانم له میکنم.
صحنه بزرگ و سفید درخشید و بعد ناگهان سیاهی مرکّبمانند یک اتاق در آن ظاهر شد. نوری که از قاب پنجرهها به داخل میتابید به زور، خود پنجرهها و قسمتهای چوبی خانه را روشن کرده بود، چین پردهها شبیه سنگهای حکاکیشده بود. تنها چیزهایی که توانستم دو طرف پنجره تشخیص بدهم دو ظرف دراز شبیه ترومپت بود که داخلشان پُر از گل گلایول بود. مجلس خَتم بود یا مراسم غسل تعمید؟ تنها حرکتی که در صحنه دیده میشد، تکانهای دوربینِ روی دست بود. چند ثانیه اتاق پرید و تصویر در شعاعهای نور پشتی تیرهوتار شد و رفتیم بیرون و نور زنندهٔ خورشید چشمانمان را خیره کرد. من زیر لب گفتم: «هِی، یارو انگشتانت را از روی دکمه بردار.» فیل دست به سینه نشسته بود و سرخوش تکرار میکرد: «واقعاً یک فیلم کلاسیک است.» همان لحظه، بدون هیچ نقلوانتقالی، دو نفر ظاهر شدند و من درجا فهمیدم آن فیلم، فیلم عروسی پدر و مادر من است، در منزل مادربزرگم، در اِسکَنیتِلزِ نیویورک، سیویکم جولای ۱۹۳۸.
آنها بازوبهبازوی هم پایین ایوان سرپوشیده خانهٔ مادربزرگم ایستاده بودند و نیششان تا بناگوششان باز بود. مادرم قدبلند و چشم و ابرو مشکی بود و پدرم بور و لاغر و سفیدرو. هر دو مغرور و مطمئن بهنظر میرسیدند. نسیم تور صورت مادرم را کمی کنار زد، پدرم از گوشه لب چیزی گفت و لبخند مادرم گشادتر شد. بعد دست برد و تورش را کشید پایین و به پدرم نگاه کرد و بازوی پدرم را نیشگون گرفت و پدرم دست مادرم را محکم میان بازویش جا داد. بعد هر دو به دوربین نگاه کردند.
حجم
۱۹۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
حجم
۱۹۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه