
کتاب سفید و سیاه
معرفی کتاب سفید و سیاه
کتاب الکترونیکی «سفید و سیاه» نوشتهٔ امیررضا صهبائی لطفی را نشر متخصصان منتشر کرده است. این اثر در دستهٔ داستانهای فارسی معاصر قرار میگیرد و روایتی از زندگی در یک محلهٔ قدیمی با محوریت نوجوانان و دغدغههای اجتماعی آنها ارائه میدهد. داستان با نگاهی به روابط میان اهالی محله، نقش قهوهخانه، مسجد و تعامل نسلها، به موضوعاتی مانند هویت، امید، آموزش و تغییرات اجتماعی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سفید و سیاه
«سفید و سیاه» اثری داستانی است که در قالب رمان کوتاه یا داستان بلند نوشته شده و فضای یک محلهٔ قدیمی شهری را به تصویر میکشد. نویسنده، امیررضا صهبائی لطفی، با انتخاب محلهای به نام «آفرین» که به «گودال» شهرت یافته، بستری برای روایت زندگی شخصیتهایی با پیشینهها و دغدغههای متفاوت فراهم کرده است. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت خطی و توصیف جزئیات زندگی روزمرهٔ اهالی محله شکل گرفته و تمرکز آن بر تعاملات اجتماعی، نقش مکانهایی مانند قهوهخانه و مسجد، و تأثیر آموزش و فعالیتهای جمعی بر نوجوانان است. داستان در دورهای نهچندان دور رخ داده و با زبانی ساده و بیواسطه، دغدغههای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ساکنان محله را بازتاب میدهد. محوریت داستان بر تغییر و رشد نوجوانان محله از طریق آموزش شطرنج و تلاش برای دورکردن آنها از آسیبهای اجتماعی استوار است. این کتاب با نگاهی واقعگرایانه و بدون اغراق، تصویری از همبستگی، امید و نقش افراد تأثیرگذار در جامعهٔ کوچک محله ارائه میدهد.
خلاصه داستان سفید و سیاه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «سفید و سیاه» در محلهای قدیمی به نام «آفرین» یا همان «گودال» میگذرد؛ جایی که اهالی با وجود مشکلات اقتصادی و کمبود امکانات، روابط نزدیکی با یکدیگر دارند. محوریت روایت بر قهوهخانهٔ کریم آقا و مسجد محله است؛ دو مکانی که نقش مهمی در زندگی اجتماعی ساکنان دارند. نوجوانان محله، بیشتر وقت خود را با بازیهای گوشی و شرطبندی میگذرانند و این موضوع نگرانی بزرگترها را برمیانگیزد. کریم آقا، صاحب قهوهخانه، با همکاری محسن، مربی شطرنج، تصمیم میگیرد با راهاندازی کلاس شطرنج، نوجوانان را به فعالیتی سالم و آموزنده جذب کند. در این مسیر، مقاومتهایی از سوی برخی اهالی و حتی خود نوجوانان وجود دارد، اما بهتدریج با حمایت حاجآقا شمسی (امام جماعت مسجد) و حاج مرتضی (خادم مسجد)، کلاس شطرنج به پایگاهی فرهنگی تبدیل میشود. داستان به فرازونشیبهای این تغییر میپردازد: از تردیدها و مخالفتها تا موفقیتهای کوچک و بزرگ بچهها، از جمله شرکت در مسابقات فدراسیون شطرنج و کسب درجهٔ بینالمللی. در کنار روایت اصلی، زندگی شخصیتهایی مانند حبیب، حسام و سجاد با جزئیات بیان میشود و هرکدام با چالشهای شخصی و خانوادگی دستوپنجه نرم میکنند. در نهایت، داستان بر اهمیت همدلی، نقش آموزش و امید به آینده تأکید دارد و نشان میدهد چگونه یک تغییر کوچک میتواند سرنوشت یک گروه از نوجوانان را دگرگون کند.
چرا باید کتاب سفید و سیاه را بخوانیم؟
این کتاب با تمرکز بر زندگی روزمرهٔ یک محلهٔ شهری و دغدغههای نوجوانان، تصویری ملموس از چالشهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعهٔ معاصر ارائه میدهد. «سفید و سیاه» بهخوبی نشان میدهد که چگونه فعالیتهای جمعی و آموزش میتواند مسیر زندگی نوجوانان را تغییر دهد و آنها را از آسیبهای اجتماعی دور کند. روایت داستان، نقش افراد تأثیرگذار مانند کریم آقا و محسن را در ایجاد تغییرات مثبت برجسته میکند و اهمیت همبستگی و حمایت اجتماعی را به تصویر میکشد. این اثر برای کسانی که به داستانهای اجتماعی با محوریت رشد فردی و جمعی علاقه دارند، تجربهای قابلتوجه خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان داستانهای اجتماعی، نوجوانان و والدینی که دغدغهٔ تربیت و رشد فرزندان در جامعهٔ امروز را دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای مربیان، معلمان و فعالان فرهنگی که به دنبال راههایی برای ایجاد تغییر مثبت در محیطهای شهری هستند، مفید است.
بخشی از کتاب سفید و سیاه
«نام محله «آفرین» بود. اما به «گودال» معروف شده بود. از محلههای نسبتاً قدیمی شهر با بافتی سنتی. هنوز خبری از آپارتمانهای چندطبقه نبود. بیشتر خانهها یکطبقه و کوچک بودند. عدهای نیز با مجوزیابی مجوز یکطبقه به خانههای قدیمی خود اضافه کرده بودند و هر روز بیم آن میرفت که مأموران شهرداری برای تخریب بیایند و جنجالی به پا شود. بیشتر ساکنان محله از قشر نسبتاً ضعیف جامعه بودند که درآمدشان فقط کفاف مایحتاج روزانهشان را میداد؛ از کاسب خردهپا گرفته تا شاگرد مکانیک، رانندهتاکسی و بازنشستهی دولت. محمود آقا؛ دبیر ریاضی گل سرسبد محله بود. مردی سربهزیر که به دلیل تحصیلاتش، سواد اجتماعی بالاتری نسبت به سایر اهالی داشت و همگان برای حل مشکلات خود به او مراجعه میکردند. چند مغازه نیز در محله وجود داشت که بیشتر نیازهای ساکنان از همانجا تأمین میشد. کسبه که اغلب از قدیم در این محله زندگی میکردند، کمکم مانند اقوام نزدیک شده بودند و در هر شرایطی، هوای یکدیگر را داشتند. کسی از حال دیگری بیخبر نمیماند. اهالی نیز تمام مایحتاج خود را از همین مغازهها تهیه میکردند. آنها قدر کاسبان محله را میدانستند، درست مانند کسبه که نمیگذاشتند هیچیک از اهالی دست خالی از مغازهشان بیرون بروند و هرگز از نسیهدادن امتناع نمیکردند. احترام و انسانیتی متقابل بین اهالی محله وجود داشت که آنجا را با وجود کمبود امکانات، به محلهای باصفا تبدیل کرده بود.»
حجم
۸۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه
حجم
۸۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۷۲ صفحه