کتاب ما برگزیدگان
معرفی کتاب ما برگزیدگان
ما برگزیدگان کتاب نوشته محمدرضا سرشار است که گفتگوهایی خودمانی با نوجوانان دارد.
درباره کتاب ما برگزیدگان
محمدرضا سرشار در این کتاب بیست و پنج گفتگوی خودمانی با نوجوانان دوره های راهنمایی و دبیرستان داشته است.
پیش از آنکه دیر شود، سیبزمینی یا...، بیایید به خودمان کمک کنیم، دوستی و دشمنی، بازیچهها، پیشبینی مشکل نیست، حق یا مصلحت، اگر ...، از گفته تا عمل، توطئههای فرهنگنامهای، به سوی افقهای نگاه گستردهتر، ما و سنتها، ما و وقت، جادوی رنگها، ما متاسفانه همیشه20 میگیریم، نظام شاهنشاهی مورچهها و زنبورهای عسل، کدام درست است، دو تجربه، ما و گزینشهای بزرگ پیش رو، کاش به بعضی چیزها عادت نمیکردیم!، کوکا با کلاه، کدام هنر؟، از نوآوری تا مد سازی و ما برگزیدگان. عناوین گفتگوهای این مجموعهان.
سرشار در این گپ و گفتها کوشیده است مفاهیم علمی، اعتقادی و دینی و اخلاقی را با استدلال و کاملا منطقی برای نوجوانان مطرح کند. او معتقد است نوجوانی سن شکلگیری تفکر منطقی است. او در ما برگزیدگان از زبانی ساده و درخور فهم نوجوانان استفاده میکند و صادقانه به آنها میگوید که بهترین موهبت برای انسان، حق حیات اوست. لحن صمیمی و خودمانی سرشار و رویکردی که در این کتاب برگزیده، ما برگزیدگان را به اثری آموزنده کرده است.
خواندن کتاب ما برگزیدگان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
نوجوانان مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب ما برگزیدگان
بازیچهها
قضاوت، کاری بسیار دشوار است. به همین سبب است که افرادی که زیادی پرهیزگارند، اغلب ـ با وجود داشتن علم و تخصص کار، و هوش و ذکاوت لازم ـ از پذیرفتن منصب قضاوت، اِبا دارند. اینْ در حالی است که در یک محکمه و جریان قضاوت، معمولاً دو طرفِ دعوا حضور دارند؛ و هر یک، آزادانه، حرفهای خود را میزنند. به اتهامات طرف مقابل پاسخ میگویند، و فرصت کافی برای دفاع از خود و ارائۀ مدارک لازم در این مورد را دارند. ضمن آنکه، گاه حتی وکیلمدافعی نیز میگیرند، تا هر جا درماندند، او به کمکشان بیاید و از آنها دفاع کند. اما با همۀ این تفصیلها، باز همیشه ـ بی آنکه حتی عمد و غَرَضی در کار باشد ـ احتمال اینکه حقیقتِ امر ـ به طور کامل ـ بر قاضی روشن نشود، و حق ـ آن طور که باید و شاید ـ به حقدار نرسد، وجود دارد.
در مورد خودمان هم، اغلبْ شاهد بودهایم که وقتی از عمق یک مسئله، به اندازۀ کافی اطلاع نداریم (حتی در یک دعوای ساده و معمولی)، زمانی که تنها استدلالهای یک طرفِ قضیه را میشنویم، حق را کاملاً به او میدهیم، و طرفِ مقابل وی را محکوم میکنیم. بعد، اگر موقعیتی دست داد و حرفهای طرف مقابل را هم بیواسطه شنیدیم، آن وقت میبینیم که نه...؛ انگار این یکی هم بد نمیگوید. و به نظر میرسد که بیشتر، حق با این طرفِ قضیه باشد!
خوب؛ واقعیت چیست؟ مگر میشود در چنین موردهایی، هر دو طرف مقابلْ درست بگویند؛ و حق، به طور کامل، با هر دو سو باشد!؟
مسلماً چنین چیزی، از نظر هیچ عقل و منطقی، درست به نظر نمیرسد. آنچه در این میانه معقول و قابل قبول به نظر میرسد، این است که، یا یکی از این دو طرف راست نمیگوید، یا آنکه هر دو، حداقل در بخشهایی از ادعاهای خود، صادق نیستند.
اینجا است که برای فرد بیطرفِ هوشمندِ حقیقتجویی که میخواهد به واقعیتِ امر دست یابد، کار، مشکل میشود.
در این قبیل موارد، افراد ناظر، بر اساس تجربه، طبیعت، شخصیت و مبناهای فکری و عقیدهای خود، اغلب، یکی از راههای زیر را در پیش میگیرند:
۱. خسته از این شور و شرها، بی آنکه زحمت تحقیق و تأمل بیشتر در آن زمینه را به خود بدهند، مسئله و هر دو طرف قضیه را رها میکنند، و به دنبال کار خویش میروند.
۲. خود را به «لااَدری» (: من نمیفهمم) گری میزنند؛ و اگر قبلاً با هر دو طرفْ رابطۀ دوستانه داشتهاند، همچنانْ این رابطۀ خود را با هر دو سویِ قضیه، حفظ میکنند.
حجم
۱۰۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۱۰۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه