کتاب داستان یک خرگوش
معرفی کتاب داستان یک خرگوش
کتاب داستان یک خرگوش داستانی از محمد طاها نصیری است. این داستان درباره پسری به نام فلچر است که یک روز همراه با خرگوشش به نام کیوت (cute) به هویج لند سفر میکند اما در این سفر اتفاقهایی برای آنها رخ میدهد..
کتاب داستان یک خرگوش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
داستان یک خرگوش را به کودکانی که به کتابهای علمی تخیلی علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب داستان یک خرگوش
فقط باید هویج مخصوص را بخوری و به خرگوش فکر کنی تا به هویج لند بروی.»
فلچر: «چه باحال. فقط باید هویج خورد و به خرگوش فکر کرد .»
:Cute «آره ولی اگر به کسی مثل مادر یا پدرت فکر کنی آن ها هم به آنجا می آیند. راستی، نام رئیس خرگوشه هم tedy هست حواست باشد اون خیلی بداخلاق هست .»
فلچر: «چی! رئیس خرگوشه! من خرگوشی به اسم tedy داشتم. البته رنگش مشکی سفید بود .»
رنگ رئیس خرگوشه هم سیاه سفید است. چی یعنی رئیس خرگوشه برای تو بوده! »
:Cute «دقیقا»
فلچر: «خب اگر اون منو ببینه که عملیات لو رفته .»
:Cute «چی میگی. عملیات چی هست. ما میریم آنجا تا جلو تولید هویج ارتقا یافته را بگیریم .»
فلچر: «خب مگه مثل این فیلم پلیسیها نیست که باید از دیوار ساختمان بالا برویم و یواشکی وارد بشیم و فرمول را برداریم؟ »
:Cute «چی فیلم پلیسی؟ فیلم زیاد میبینیها. »
فلچر: «اگر با من این جوری صحبت کنی به مادر پدرم فکر می کنم تا tedy بفهمه و تو را اخراج بکنه .»
:Cute «خب باشه فقط برو و آدامس بیار. »
فلچر: «آدامس برای چی؟ نگو می خواهی با آدامس از ساختمان بالا بروی! »
:Cute «خب وزن من را تحمل می کنه اما تو شاید از طبقه چهارصد و پنجاهم بیافتی. »
فلچر: «چی چهارصد و پنجاه طبقه! »
:Cute «خب مگه چی هست. »
فلچر: «هیچی. »
:Cute «پس برو برای من آدامس بادکنکی بگیر و برای خودت هم چسب آهن و چسب چوب و چسب ساده و ده جور دیگه چسب بگیر و باهم مخلوط کن. »
فلچر: «خب الآن مادر پدرم بیدار می شوند. »
:Cute «نگران اون نباش من با جوراب تو بی هوششون کردم. »
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳ صفحه
نظرات کاربران
اگه صوتی هم بیاد عالی میشه »»»» لطفا کتابهای دیگر نویسنده را هم بزارید .
خیلی موضوع جالبی داره، تخیل نویسنده عالیه ، 👌👌
خب با خوندنش برای پسرم خیلی شاکی شدم ولی بعد برگشتم دیدم نویسنده فقط 12 سالشه. 🙄