کتاب گرداب اسکندر
معرفی کتاب گرداب اسکندر
کتاب گرداب اسکندر نوشته محمدرضا سرشار است. این داستان روایتی جذاب از زندگی یک پسر نوجوان است. این کتاب برای کودکان برای سالهای آخر دبستان و دوره راهنمایی تحصیلی مناسب است.
درباره کتاب گرداب اسکندر
عبدالله به همراه خانوادهاش در یک شهر در جنوب و در حاشیه خلیج زندگی میکند. پدر عبدالله ماهیگیر است اما آنها به شدت فقیر هستند و نمیتوانند راحت زندگی کنن. در همین زمان بیماری آبله شایع میشود و پدر عبدالله فوت میکند. خود او هم تنابینا میشود.
عبدالله به شدت غمگین است اما کمکم میفهمد با این روش نمی تواند راحت زندگی کند و باید فکری برای خانوادهاش کند و به فکر کمک و نجات آنها باشد. او شروع میکند دریا را شناختن، امکا چطور میتواند این کار را کند. او که نمیبیند. دقیقا در همین زمان متوجه میشود رازی در دریا وجود دارد که فقط او میتواند کشفش کند. رازی که با آن بدون چشم هرجای دریا باشد میتواند راهش را پیدا کند.
خواندن کتاب گرداب اسکندر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام نوجوانان علاقهمند به داستان پیشنهاد می کنیم.
دربارهی محمدرضا سرشار
محمدرضا سرشار با نام هنری رضا رهگذر سال ۱۳۳۲ در کازرون متولد شد. پس از طی دوران سربازی، به صورت سرباز معلم، در سال ۱۳۵۴، با قبولی در رشته مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران، به تهران آمد و از همان زمان تا کنون، ساکن این شهر است. نخستین آثار قلمی او در سال ۱۳۵۲، در یکی از مجلات هفتگی ادبی، و اولین کتابش در سال ۱۳۵۵ به چاپ رسید. پس از انقلاب ۸۵ عنوان کتاب از او در قالبهای مختلف نقد، پژوهش ادبی، داستان تالیف و ترجمه به چاپ رسید. و ۲۶جایزه در سطح کشوری را به خود اختصاص داده است. محمدرضا سرشار در کارنامهی هنری خود فعالیتهایی مانند سردبیری مجله رشد دانش آموز، عضویت هیأت داوران ششمین جشنواره تأتر فجر، مدرس ادبیات کودکان در دانشسرای تربیت معلم، استاد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران، عضویت شورای داوران انتخاب کتاب سال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، عضویت شورای نظارت بر کتاب های کودکان و نوجوانان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، قصه گوی ظهر جمعه، دبیر چهارمین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری، سردبیر گاهنامه قلمرو تا شماره ۶، سردبیر نشریه تخصصی دو فصلنامه گویش، سردبیر مجله سوره نوجوانان، عضو شورای سردبیری مجله ادبیات داستانی، مسؤول شورای نقد وبررسی واحد رمان بنیاد جانبازان را دارد.
بخشی از کتاب گرداب اسکندر
خیلی سال پیش، در بندری كنار تنگه هرمز، پسری به دنیا آمد. اسم این پسر را «عبدالله» گذاشتند، اما همه، «عبدل» صدایش می كردند. قبل از عبدل، پدر و مادرش صاحب دو دختر شده بودند. پدر خانواده، ماهیگیر بود. وقتی عبدل شش ساله شد، پدر، او را با خود به دریا برد. عبدل، فوت و فن ماهیگیری و قایقرانی را از پدرش آموخت، و از همان بچگی، با دریا انس گرفت.
بعد از عبدل، یک دختر و پشت سرش یک پسر، به افراد این خانواده اضافه شدند.
مخارج خانواده، زیاد شده بود. قایق پدر کوچک بود. وقتی عبدل و پدرش با هم به دریا می رفتند، آن قدر ماهی به تورشان نمی خورد كه مخارجشان را تأمین كند. این بود كه عبدل قایق پدر را ترک کرد و در یک کشتی مشغول به کار شد.
حالا عبدل پانزده سال داشت، اما قیافه و هیکلش به یک مرد شبیه بود: قد رشید، استخوانبندی درشت، پوست تیره و آفتاب سوخته و موها سیاه و زِبر و وِزوِزی.
پدر، پیر و ضعیف شده بود. نمی توانست با قایق کوچکش، زیاد در دل دریا پیش برود. نمی توانست ماهی زیادی صید کند. در عوض، عبدل با مزدی که می گرفت، به خرج خانواده اش کمک می کرد. خلاصه، پدر و پسر با هم، چرخ خانواده را می چرخاندند. عبدل تازه وارد شانزده سالگی شده بود که آبله، در آن بندر کوچک، شیوع پیدا کرد. آبله، زندگی آرام مردم را به هم ریخت. و تا توانست از پیر و جوان و بچه کشت و از بین برد. کمتر خانواده ای بود که قربانی نداده باشد.
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۴۰ صفحه
نظرات کاربران
کتاب به این خوبی چرا طرح جلدش جالب نیست؟!!
خیلی کتاب قشنگیه🌸ولی چرا طرح جلدش جالب نیست؟
با سلام و عرض ادب من در دهه ی شصت این کتاب را داشتم و چندین بار خوانده بودم و خیلی از آن لذت بردم.متاسفانه یکی از دوستان آن را به امانت گرفت و دیگر پس نداد.خیلی ناراحت شدم.خیلی هم دنبال
خیلی عالی بود👌💜
عالی بود.به نظر من همه باید این کتاب رو برای بچه هاشون بخوانند.
کتاب خیییییییییلییییییی خوبیه حتما"بخونید