
کتاب رضای انقلاب
معرفی کتاب رضای انقلاب
کتاب رضای انقلاب نوشتهی سعید فخرزاده، اثری در حوزه خاطرات و تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران است که به زندگی و فعالیتهای حجتالاسلام رضا مطلبی میپردازد. این کتاب با محوریت روایتهای شخصی و تجربههای زیستهی راوی، تصویری از تحولات اجتماعی، مذهبی و سیاسی ایران از دهههای پیش از انقلاب تا سالهای پس از آن ارائه میدهد. سعید فخرزاده با بهرهگیری از مصاحبههای مفصل و مستندات تاریخی، خاطرات رضا مطلبی را از دوران کودکی در روستای کربکند اصفهان، تحصیل در حوزههای علمیه اصفهان و قم، و نقشآفرینی در مسجد جامع ابوذر تهران بازگو کرده است. انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب رضای انقلاب
رضای انقلاب اثری در قالب خاطرات و تاریخ شفاهی است که با محوریت زندگی حجتالاسلام رضا مطلبی، به روایت بخشهایی از تاریخ معاصر ایران میپردازد. کتاب با قلم سعید فخرزاده تدوین شده و بر پایه مصاحبههای عمیق و مستند با راوی شکل گرفته است. ساختار کتاب بهصورت روایی و فصلبندیشده، از کودکی و خانوادهی مطلبی آغاز میشود و سپس به تحصیلات حوزوی، ازدواج، مهاجرت به قم و تهران و در نهایت نقشآفرینی او در مسجد جامع ابوذر میپردازد. این مسجد بهعنوان یکی از پایگاههای مهم انقلاب اسلامی در جنوب تهران، جایگاه ویژهای در خاطرات راوی دارد. کتاب علاوهبر بازتاب زندگی فردی و خانوادگی، به فضای اجتماعی و مذهبی اصفهان و قم، مناسبات حوزههای علمیه، و تحولات فکری و سیاسی پیش از انقلاب اشاره دارد. روایتها با جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی، سبک زندگی طلبگی و تجربههای تبلیغی در نقاط مختلف ایران همراه است. رضای انقلاب نهتنها به زندگی یک روحانی انقلابی میپردازد، بلکه بخشی از تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران معاصر را از زاویهای شخصی و نزدیک بازتاب میدهد.
خلاصه کتاب رضای انقلاب
رضای انقلاب با روایت زندگی رضا مطلبی، از تولد در روستای کربکند اصفهان در سال ۱۳۱۷ آغاز میشود. او در خانوادهای مذهبی و کشاورز رشد میکند و از کودکی با سنتهای دینی و فضای روستایی آشنا میشود. پدرش، کربلایی حسین، نقش مهمی در تربیت مذهبی او دارد و با وجود مخالفت با مدارس جدید، او را به مکتبخانه میفرستد تا سواد دینی بیاموزد. فضای خانوادگی، روابط صمیمی و نقش پررنگ مادر در مدیریت خانه، بخشی از خاطرات ابتدایی کتاب را شکل میدهد. با ورود به حوزه علمیه اصفهان، رضا مطلبی با چهرههای شاخص علمی و مذهبی آن دوران آشنا میشود. خاطرات او از مدارس علمیه، اساتید و سبک زندگی طلبگی، تصویری از حوزههای سنتی اصفهان ارائه میدهد. سپس با مهاجرت به قم، تجربههای جدیدی در تحصیل، ازدواج و زندگی ساده طلبگی برای او رقم میخورد. روایتهایی از مشکلات معیشتی، اجارهنشینی، خرید خانه با وام و تعامل با همسایگان، بخشی از دغدغههای روزمره او را بازتاب میدهد. در ادامه، کتاب به فعالیتهای تبلیغی و سفرهای متعدد او به شهرها و روستاهای مختلف برای منبر و تبلیغ دینی میپردازد. تجربههای او از برخورد با مردم، امتحانهای علمی توسط بزرگان محلی، و چالشهای فرهنگی و اجتماعی، بخش مهمی از خاطرات را تشکیل میدهد. حضور فعال در مسجد جامع ابوذر تهران و نقشآفرینی در تحولات انقلابی، نقطه عطف زندگی اوست. کتاب با روایتهایی از فضای حوزههای علمیه، اختلافات فکری، و مواجهه با مسائل اجتماعی و سیاسی، تصویری چندلایه از زندگی یک روحانی انقلابی و جامعه پیرامونش ارائه میدهد.
چرا باید کتاب رضای انقلاب را بخوانیم؟
رضای انقلاب با روایتی صمیمی و جزئینگر، امکان آشنایی با زیستجهان یک روحانی فعال در بطن تحولات اجتماعی و سیاسی ایران را فراهم میکند. این کتاب نهتنها خاطرات فردی، بلکه بخشی از تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و زندگی روزمره مردم در دهههای گذشته را بازتاب داده است. روایتهای کتاب، تجربههای ملموس از حوزههای علمیه، سبک زندگی طلبگی، مناسبات خانوادگی و چالشهای اجتماعی را بهتصویر کشیده است. همچنین، نقش مسجد جامع ابوذر بهعنوان یکی از پایگاههای مهم انقلاب و روایتهای دستاول از فضای مبارزاتی پیش از انقلاب، برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران ارزشمند است. مطالعه این اثر، فرصتی برای درک بهتر از لایههای پنهان و کمتر روایتشده تاریخ انقلاب و جامعه روحانیت فراهم میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان تاریخ معاصر ایران، پژوهشگران حوزه تاریخ شفاهی، دانشجویان علوم اجتماعی و دینی، و کسانی که به شناخت زندگی روحانیون و نقش آنها در تحولات اجتماعی و سیاسی علاقه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که دغدغه فهم فضای حوزههای علمیه و سبک زندگی طلبگی را دارند، این کتاب مناسب است.
بخشی از کتاب رضای انقلاب
«سال ۱۳۱۷ شمسی در روستای کُربِکند از روستاهای اطراف اصفهان متولد شدم. در روستای ما محلهای بود به نام «مُطَلّب» که مسجدی به همین نام در آن وجود داشت. عموی پدرم حاج شیخ عباس و پسر عمویم حاج شیخ غلامرضا مطلبی، از روحانیون محلۀ ما بودند. روستای ما در منطقه گُرگاب اصفهان است؛ این منطقه به خربزههایش مشهور است، شیوه کاشت خربزه مثل امروز نبود که بوته خربزه روی زمین رشد کند، بوته خربزه را زیر خاک دفن میکردند، بعد از یک هفته درمیآوردند، اگر رشد کرده بود، یکی از گلها را نگه میداشتند و بقیه را جدا میکردند. بعد، این یکی را مثل بچه تر و خشک میکردند و هر هفته میآمدند از زیر خاک درمیآوردند، خاک زیر را صاف و خود خربزه را تمیز میکردند و دوباره زیر خاک میگذاشتند. گاهی خربزه آفت میزد و خراب میشد؛ اما آنها که میرسید، خوشمزه بود. کار اصلی مردم همین بود و در کنار آن گندم و جو و چغندر هم میکاشتند. پدرم کربلایی حسین، کشاورز بود، یعنی از ابتدا تا آخر عمر به کشاورزی اشتغال داشت. در واقع خرده مالک بود و ملک زیادی نداشت و زمینها را با آب قنات آبیاری میکرد. پدرم با اینکه درس نخوانده بود؛ اما سواد کتاب خواندن داشت و با بعضی کتابهای دینی آشنا بود، مثلاً معراجالسعاده را برای دیگران شرح میداد. قرآن را مسلط بود و با صوت زیبا میخواند و به بعضیها قرآن هم یاد میداد. مسجد رفتن او هیچوقت ترک نمیشد، حتی زمانی که میهمان داشتیم. وقتی نماز صبح میخواند تا طلوع آفتاب به قرآن و دعا مشغول بود. همین جا بد نیست بگویم که آن زمان هنگام صبح از اکثر خانهها صدای قرائت قرآن میآمد، یادم است زمانی که در منطقه خودمان منبر میرفتم، گاهی تا ده منبر در روز میرفتم، به همین خاطر ممکن بود شبها تا دو بعد از نیمه شب منبر داشته باشم و خسته به خانه برگردم و بعد از نماز صبح بخوابم، پدرم که این وضع را میدید، اخم میکرد که چرا میخوابی؟ باید قرآن بخوانی و مناجات کنی!»
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
حجم
۲٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۳۳۶ صفحه
