کتاب عاشقانه ترین روزهای دنیا
معرفی کتاب عاشقانه ترین روزهای دنیا
کتاب عاشقانه ترین روزهای دنیا نوشته مجتبی مجرد است. کتاب عاشقانه ترین روزهای دنیا، داستان زندگی حضرت خدیجه (س) اولین بانوی جهان اسلام است. این کتاب روایتی معتبر با زبانی روان و جذاب است.
درباره کتاب عاشقانه ترین روزهای دنیا
داستان از یک روز گرم در سرزمین عربستان شروع میشود. خدیجه در حیاط منتظر است و گرما کلافهاش کرده است. او منتظر است تا نفیسه برگردد زنی که برای کار مهمی رفته است. او قرار است از مردی خواستگاری کند. خدیجه به محمد(ص) علاقهمند شده است و بدون توجه به حرفهایی که ممکن است مردم دربارهاش بگویند از او خواستگاری کرده است.
او با خودش فکر میکند از محمد بزرگتر است و اینکه خودش به او درخواست ازدواج داده است ممکن است از نظر بزرگان قریش خوب نباشد اما اهمیت محمد برایش بیشتر است. او این مرد را دوست دارد و می خواهد کنار او زندگی کند. در این کتاب جذاب قدم به قدم کنار حضرت خدیجه(س) زندگی میکنیم و پیر شدن این بانوی بزرگوار را میبینم.
داستان کمکم پیش میرود و ما با شخصیت والا و بزرگ حضرت خدیجه(س) آشنا میشویم. زنی قدرتمند و ثروتمند در قریش. نویسنده برای نوشتن این کتاب از منابع معتبری مانند السیره النبویه و طبقات الکبری، تاریخ یعقوبی، وسائل الشیعئ إلی تحصیل مسائل الشریعی، دلائل النبوئ و معرفئ احوال صاحب الشریعئ و … استفاده کرده است. نویسنده برای ایجاد اطمینان بیشتر در پایان کتاب عاشقانه ترین روزهای دنیا منابع تحلیلی روایتها را به صورت دقیق مشخص کرده است. کتاب زبانی روان و جذاب دارد و خواننده را با خود همراه میکند.
خواندن کتاب عاشقانه ترین روزهای دنیا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی تاریخی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب عاشقانه ترین روزهای دنیا
- برادران و خویشان، نخست سپاسگزار خالقی هستم که ما را از نسل ابراهیم و اسماعیل قرار داد و توفیق سقایی و پردهداری کعبه را به ما عنایت نمود. شما همه محمد را میشناسید؛ او برادرزاده و بلکه فرزند من است؛ نه مالی دارد و نه ثروتی... و بهراستی مگر دارایی جهان چیست جز سایهای ناپایدار و گذرا!... ثروت حقیقی محمد پاکدامنی و نجابت اوست و کیست که نداند هرکه را با محمد در این صفات بسنجند، کفهٔ ترازویش شرمناک و سبک خواهد بود.
محمد سر به زیر و آرام نشسته بود، گونههای سرخش شرم و حیای او را روایت میکرد. عدهای از حاضران زیرچشمی او را میپاییدند تا ببینند چه میکند. ابوطالب نفسی تازه کرد و ادامه داد:
- محمد دل در بانو خدیجه بسته و خواستگار اوست.
مجلس به اوج هیجان رسیده بود و نفسها بیصدا و پاورچین رفتوآمد میکردند. ابوطالب گفت: «من خود ضامن مهریهٔ او خواهم شد. بگویید تا سخنتان را بر دیده نهم.»
سکوت دوباره مجلس را فراگرفت. حاضران گاه محمد را میپاییدند و گاه زیرچشمی به ابوطالب و عمرو بن اسد مینگریستند. بالاخره، عمرو سکوت را شکست:
- یابن عبدالمطلب، من نیز عموی خدیجهام، اما بهحقیقت پدر او بوده و هستم. ما همه محمد را میشناسیم و میدانیم جایگاهش در میان جوانان مکه کجاست؛ پس چرا اما و اگر در کار بیاوریم و کامیابی این دو را ناکام سازیم. ما فضایل بنیهاشم را میدانیم و کیست که نخواهد با شما همپیمان شود؟
عمرو نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
- من از طرف خدیجه خواستگاری محمد را میپذیرم.
ناگهان مجلس به صدا درآمد و بارانی از «مبارک باد» و «به خیر و خوشی» بر سر میزبان و میهمان فروریخت.
خدیجه، که از پشت پرده ماجرا را میدید و میشنید، پرده را رها کرد و پشت به دیوار نفس عمیقی کشید. کنیزان، که مانند شهبانویشان سکوت کرده بودند، اطراف او را گرفتند و غرق شادباشش کردند. اشکِ بیاختیارِ خدیجه پیامآور زیباترین لحظات زندگیاش بود؛ لحظاتی که حتی لبخند هم نمیتوانست آنهمه شادی را بر دوش بکشد. صدای عمرو بن اسد دوباره بلند شد:
- اگر موافق باشید، بیست شتر مهریهٔ آنان باشد.
ابوطالب جواب داد:
- بیست شتر مهریه باشد و من خود ضامن خواهم بود. سوگند میخورم که این محمد بهزودی مایهٔ سرافرازی ما و شما میشود.
خانهٔ خدیجه غرق شادی و لبخند بود. حاضران به سوی محمد میآمدند و او را در آغوش میکشیدند و تبریک میگفتند.
حجم
۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۹۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
نظرات کاربران
نمیدونم چی بگم،بسیار فشرده،مختصر و ظاهرا با روایات شیعه تناسبی نداره ! یعنی نویسنده اصلا به خودش زحمت یه تحقیق ساده هم نداده ؟! حالا چرا طاقچه نوشته روایتی معتبر از زندگی حضرت پیامبر ، من نمیفهمم ؟ ان شاء الله که عمدی نبوده
من تا آخر کتاب رو نخوندم از یه جایی به بعد آدم حس می کنه داره داستان یه سری آدم خیلی معمولی که همین الان زندگی می کنن رو میخونه. یه جایی از کتاب حضرت علی میان که با پیامبر زندگی کنن
خوب نبود زندگی خدیجه و حضرت محمد خیلی خیلی خیلی سطحی و بی محتوا نشون داده بود .خدیجه رو فقط در حال بچه به دنیا آوردن و غصه خوردن نشون داده بود و شخصیت والای این بانو رو نتونسته بود