کتاب خشم در هارلم
معرفی کتاب خشم در هارلم
کتاب خشم در هارلم داستانی از چستر هایمز با ترجمه مزدک بلوری است که در نشر بیدگل منتشر شده است. این کتاب که روایتی از یک ماجرای عاشقانه سرشار از شوخطبعی و خشونت است، در سال ۱۹۹۱ دستمایهای برای ساخت یک فیلم قرار گرفت.
درباره کتاب خشم در هارلم
خشم در هارلم که اولین بار در سال ۱۹۵۷ منتشر شده بود، داستانی است پر از اتفاقات غیر منتظره، خشونت و شوخطبعی که مخاطب را تا انتها همراه خود میکشاند. اما ماجرا از چه قرار است؟
معشوق «جکسون»، راهی مطمئن پیدا کرده است تا به وسیله آن، پولدار شوند. او از تکنیکی استفاده میکند که اسکناسهای ده دلاری را به اسکناسهای صد دلاری تبدیل میکند. اما دریغ که نقشه آنها جواب نمیدهد. حالا پلیس در تعقیب جکسون است که در نهایت استیصال تلاش میکند تا تمام چیزهایی را که از دست داده است، دوباره به دست بیاورد. پولهایش، و معشوقش، ایمابل.
خشم در هارلم اولین داستانی است که با حضور کارآگاههای برجسته چستر هایمز خلق شده است و ماجرایی است پر از اتفاقات و رخدادهایی غیر قابل پیشبینی و جذاب.
کتاب خشم در هارلم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به تمام دوستداران داستانهای کارآگاهی و دوستداران ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
درباره چستر هایمز
چستر هایمز، در سال ۱۹۰۹ به دنیا آمد و در ۱۹۸۴ از دنیا رفت. او نویسنده آمریکایی داستانهای پلیسی و کارآگاهی بود که با خلق دو شخصیت مشهور به نامهای کارآکاه گرِیو دیگِر جونز و کارآگاه کافین اد جانسون شناخته شد. او در سال ۱۹۵۸ موفق شد جایزه بزرگ ادبیات پلیسی فرانسه را از آن خود کند.
بخشی از کتاب خشم در هارلم
هَنک بستۀ پول را شمرد. پول زیادی بود، صد و پنجاه اسکناس تانخوردۀ دهدلاری. با چشمان سرد کهرباییرنگش به جکسون نگاه کرد.
«پس پونزدهتا صددلاری بهم میدی، درسته؟»
میخواست همهچیز روشن باشد. معامله جدی بود.
مردی بود ریزنقش و آراسته، با پوست قهوهای پر از خال و موهای تُنُک صافشده. به نظر میرسید از آن آدمهای کاربلد و اهل معامله است.
جکسون گفت: «درسته. هزار و پونصد دلار.»
برای جکسون هم معامله جدی بود.
جکسون مرد سیاهپوست قدکوتاه و چاقی بود با لثههای سرخابی و دندانهایی سفید مثل مروارید که جان میدادند برای خندیدن، اما حالا نمیخندید. قضیه برایش جدیتر از آن بود که بخندد. جکسون فقط بیست و هشت سالش بود، اما این معامله بهقدری جدی بود که راحت ده سال بزرگتر نشان میداد.
هنک بعد از شنیدن جواب جکسون گفت: «پس میخوای واسهت پونزده هزار دلار جعل کنم، آره؟»
جکسون گفت: «درسته. پونزدههزارتا.»
سعی میکرد خوشحال به نظر برسد، اما ترسیده بود. عرق از لای موهای فرفری کوتاهش سرازیر شده بود. صورت سیاه گِردش مثل توپ اِیتبال برق میزد.
«سهم من میشه ده درصد، پونزدهتا صددلاری، باشه؟»
«باشه. واسه این معامله هزار و پونصد دلار بهت میدم.»
جودی گفت: «من پنج درصد سهم خودم رو برمیدارم. یعنی هفتصدوپنجاهتا. قبوله؟»
جودی کارگر بود و درآمد خوبی نداشت، پسری با بدن ورزیده و قدوقوارۀ متوسط و رنگ قهوهای و پوست زبر و ناصاف که کت چرمی و شلوار ارتشی به تن داشت. نوک موهای بلند و پرپشتش صاف شده بود و به قرمز تیره میزد و ریشۀ سیاهش وزوزی بود. از شب سال نو کوتاهشان نکرده بود و حالا دیگر اواسط فوریه بود. یک نگاه به جودی کافی بود تا بفهمی آدم شدیداً اُملی است.
جکسون گفت: «قبوله. هفتصدوپنجاهتا سهمت رو میگیری.»
جودی بود که هنک را پیدا کرده بود تا اینهمه پول را برایش جعل کند.
ایمابل گفت: «باقی پول هم مال منه.»
بقیه خندیدند.
ایمابل معشوقۀ جکسون بود. دختری با لبهای قلوهای، اندام هوسانگیز، پوستی کهربایی، چشمان قهوهای رگهدارِ اغواگر و کپل کمانی و قوسدار، عیناً معشوقهای مادرزاد. جکسون مثل گوزنی که برای مادهگوزن لهله میزند دیوانهاش بود.
دور میز آشپزخانه ایستاده بودند. پنجره مشرف به خیابان صدوچهلودوم بود. دانههای برف فرومیافتاد روی کپهٔ زبالههای یخزده که تا چشم کار میکرد مثل خاکریز کنار جوی آب کشیده شده بود.
جکسون و ایمابل در اتاقی ته راهرو زندگی میکردند. خانم صاحبخانه سرِ کار بود و بقیۀ مستأجرها بیرون بودند. کل ساختمان در اختیار خودشان بود.
هنک میخواست صد و پنجاه اسکناس دهدلاریِ جکسون را به صد و پنجاه اسکناس صددلاری تبدیل کند.
جکسون هنک را تماشا میکرد، هنک اسکناسها را دانهدانه با دقت لای کاغذ شیمیایی پیچید، رولها را در لولههایی مقوایی شبیه لولهٔ ترقه فرو کرد و آخرسر لولهها را توی فر اجاقگاز نو روی هم چید.
حجم
۲۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۱ صفحه
حجم
۲۰۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۳۹۱ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوب و جالبی هست، با لحنی روان و طنز. شاهکار نیست، ولی خوندنش سرگرمکننده خواهد بود. چیزیش که کمی دوست نداشتم دور از واقعیت بودن و توصیف کلیشهایش از هارلم و وضع سیاهپوستهای محل بود.
معمولی.سرشار از حادثه و درگیری اما سطحی بود
تصورم از این کتاب زد و خورد بین سفیدپوستان و سیاه پوستان بود و خشمی که یک شهر را می سوزاند اما در حد یک قتل جنایی و فقر پیش رفت. چندان راضی کننده نبود.