این سکوت، در مقایسه با حرفهایی که به ذهنش میآمدند، خیلی بهتر بود
𝐑𝐎𝐒𝐄
همهٔ ما کارهایی کردهایم که خیلی از انجامشان پشیمانیم. البته بعضی وقتها میگوییم از کارمان پشیمانیم، ولی درواقع ته دلمان این است که خوب کردم ولی کاش کسی مچم را نمیگرفت. باقی اوقات هم با خودمان میگوییم کاش لااقل اینقدر شورَش را درنمیآوردم. خب البته، بین این همه پشیمانی الکی، یک بار هم ممکن است پیش بیاید که واقعاً از کارمان پشیمان بشویم؛ بله، احتمالش هست. آرزو میکنیم کاش میشد آن اشتباه را از صفحهٔ روزگار محو کرد، کاش میشد اصلاً بهش فکر نکرد، کاش میشد زمان را به عقب برگرداند و اصلاً چنین خبطی نکرد.
ولی نمیتوانیم.
چون ما که جادوگر نیستیم.
𝐑𝐎𝐒𝐄
مامانها آدم را به بعضی کارها وادار میکنند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
(اینجا بود که کلاً مخش را تعطیل کرد و فرستاد مرخصی.)
𝐑𝐎𝐒𝐄
به حرفهایی که توی کلاس میزدیم نمیگفت درددل میگفت حرف مفت ولی به ما اجازه میداد تا جایی که به کسی برنخورد، در مورد چیزهایی که نباید میدانستیم ولی خب میدانستیم، حرف بزنیم.
𝐑𝐎𝐒𝐄